۱۳۹۶ آبان ۲۳, سه‌شنبه

غزلی از خواجه شیراز زیر ذره بین تحلیل (۱۱)




ویرایش و تحلیل 
از 
 ربابه نون
 
عهد ما با لب شیرین دهنان بست، 
خدا
 
ما  ـ همه ـ بنده
 و
 این قوم خداوندان
اند.
 
معنی تحت اللفظی:
خدا
عهدی میان ما و لب شیرین دهنان بسته است:
در این عهد منعقده
ما
بنده ایم
و
این قوم
ارباب بنده دار 
اند.

عهد و پیمان
معمولا
به
قراردادی 
اطلاق می شود 
که
میان دو نفر بسته می شود.

در این بیت غزل خواجه نیز میان «ما» و لب شیرین دهنان عهدی بسته شده است.

عهد و پیمان
به احتمال قوی
از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی است.

معمولا
مادر و یا پدر
از 
فرط فقر
فرزند خود
را
پیش حریف متمولی می برند
و
به عنوان بنده به او اجاره می دهند.

این رسم و روال در دوره ممد رضا شاه هم کماکان رواج داشت:
پسرکی به ازای یک گونی گندم و یا شکر
به تاجر چلقوزی اجاره داده می شد.

مادر و یا پدر
با 
تاجر چلقوز 
عهدی  
می بستند
 و
 سوگند می خوردند 
که
 پسرشان 
برای مدت معینی فونکسیون نوکر و پادو و بنده و غیره را به عهده گیرد.

پسرک رهی و یا بنده
در 
ذلت 
زندگی می کرد.

در گوشه زیر زمین نموری و یا طویله ای می خوابید
 و
 به اندازه بخور و نمیر تغذیه می شد.

چه بسا 
مورد استثمار جنسی 
و 
در صورت ارتکاب خطا 
مورد شکنجه و زجر و آزار
قرار می گرفت.

خواجه
خودش به دلیل داشتن بنده و کنیز و غلام
لقب خواجه
داشته است.

۲
عهد ما با لب شیرین دهنان بست، 
خدا
ما  ـ همه ـ بنده
 و
 این قوم خداوندان
اند

جای مادر و پدر
را
در این بیت غزل
خدا
گرفته است:
خدا
که
خودش ارباب بنده دار یونیورسال است،
با
لب شیرین دهنان 
عهدی بسته
و
خواجه و امثال او
را
به بندگی آنها واداشته است.
 
«رابطه» منعقده میان خواجه با شیرین دهنان
نه
رابطه به معنی واقعی کلمه،
بلکه
بندگی و وابستگی 
 است.
 
یعنی 
دو طرفه نیست.
 
یکسویه است.
 
رابطه واره تابع و متغیر است.
 
ارباب در تغییر مدام است،
ولی 
برده 
همیشه همان است.
 
ارباب مثل آفتاب است
و
بنده
مثل گل آفتابگردان.
 
بنده
نه،
هویت و منیت و فردیت و شخصیت و آدمیت دارد
و
نه
اختیار (آزادی) و خودمختاری (استقلال)
 
بنده 
 هیچ واره
است.
 
زهر ایده ئولوژیکی مستور در این بیت غزل خواجه
 چیست؟
 
۳
عهد ما با لب شیرین دهنان بست، 
خدا
ما  ـ همه ـ بنده
 و
 این قوم خداوندان
اند.
 
خواجه 
دیالک تیک عاشق و معشوق
را
نخست
به شکل دوئالیسم عاشق و معشوق تحریف می کند.
 
بعد
دوئالیسم عاشق و معشوق
را
بی شرمانه
کج و کوله می کند 
و
به 
صورت دوئالیسم بنده و خداوند بنده
در می آورد.
 
رابطه مبتنی بر استثمار خشن و خونین
در
 طرفة العینی
تغییر ماهیت 
 می دهد
و
به صورت رابطه عاشق و معشوق در می آید.

این هنوز کافی نیست.

خواجه
در سنت اشرافیت لاشخور بنده دار و فئودال و روحانی
دوئالیسم عاشق و معشوق
را
در فرم  دوئالیسم بنده و خداوند بنده
 وارونه می سازد.
 
آن سان
که
شیرین دهنان 
جایگاه اجتماعی عوض می کنند و ارباب اشرافیت عیاش می شوند.
 
البته
مزه ریزی های خواجه
نه
جدی،
بلکه
جزو اداها و اطوارهای سطحی و بی محتوای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر