۱۳۹۶ شهریور ۱۰, جمعه

تحلیلی از تصوری و تصویری (۱۷)



کارتون روسی
منبع:
صفحه فیسبوک
جنگول ـ منگول

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

این
اثر
بر اساس کاریکاتوری از هنرمند بی نامی
از سال ۱۹۰۰
در
انجمن سوسیالیست‌ های روسی
در
زمان امپراتوری تزار در روسیه
است.

تصویر اصلی
کارگرانی را نشان داده بود
که
هرم جامعه سرمایه داری
را
به دوش می کشند
با
شعار زیر:
«زمانی خواهد رسید
که
مردم خشمگین
کمر خمیده خود را صاف خواهند کرد
و
این سازه
را
با
فشار نیرومند شانه‌ های شان
به زیر خواهند کشید.»

۱
قبل از پرداختن
به
توضیح فلسفی مفهوم مهم «سوبژکتیویته»،
بهتر است
که
به توضیح دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ بپردازیم.
سؤال
حتما
این خواهد بود
که
ما چگونه و چرا به این دیالک تیک می رسیم؟
 
۱
ما
را
از دیرباز مسئله بغرنج زیر
به خود مشغول می داشت:
 
الف
از
سویی
همه
بالتجربه
می بینیم و می دانیم
که
تاریخ بشری را توده می سازد.
 
ب
از
سوی دیگر
مارکس کشف و اثبات می کند
که
تاریخ بشری
روندی سوبژکت مند
است:
تاریخ
سوبژکت دارد.
یعنی بدون ورود نظری و عملی سوبژکت تاریخ به صحنه،
توسعه جامعه بشری
یعنی
بالا رفتن پله به پله از نردبام توسعه اجتماعی
محال است.

مثال
اگر بورژوازی نبود،
گذار از دوران هزارساله فئودالی
به
دوران سرمایه داری
امکان پذیر نمی گشت.

بدون قافله سالار
قافله ی تاریخ بشری
نمی تواند از مبدأ معین به مقصد معین برسد.

۲
در نتیجه
ما
به این نتیجه می رسیم
که
دیالک تیکی توده و سوبژکت تاریخ
وجود دارد.

طرفه این نکته است
که
توده
سازنده بلامنازع و هماره ی تاریخ بشری است.

سوبژکت تاریخ
اما
پدیده ای تاریخی است.
یعنی
موقتی
است.

توده کهنه نمی شود،
سوبژکت تاریخ
اما
پس از بعثت و ابلاغ نبوت خویش
یعنی
پس از درک و تبلیغ رسالت (فونکسیون) تاریخی خاص خویش
و
جامه عمل پوشاندن به وظایف تاریخی خویش
کهنه می شود
و
در بطن دوران مربوطه،
سوبژکت نوین تاریخ
رشد می یابد
و
پس از تولد
به
نفی دیالک تیکی آن دوران
کمر می بندد.
منظور از نفی دیالک تیکی،
حذف جنبه های منفی و مزاحم دوران موجود
و
حفظ و توسعه ی فراتر جنبه های مثبت و بالنده آن
است.

مثال
بورژوازی
(طبقه اجتماعی متشکل از بورژواها)
از آسمان نازل نشده است.
 
بلکه
در بطن دوران های قبلی
به تدریج رشد کرده است.
 
بورژوازی
مثل هر چیز دیگر
پس از تغییرات کمی تدریجی و نامحسوس
به
حد عینی معین
رسیده
و
تحول کیفی یافته است:
 
بورژوازی
به صورت نطفه ای همیشه وجود داشته است.
قدمت مثلا تجار و یا صنعتگران به دوران کمون اولیه می رسد.
 
مراجعه کنید
به
دیالک تیک کمیت و کیفیت
قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
 
۳
سازنده ی عملی و مشخص تاریخ
دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ
است.
 
این
اما
به چه معنی است؟
 
این بدان معنی است
که
در هر پله نردبام توسعه جامعه بشری
توده
تحت پرچم سوبژکت معین تاریخ
وارد صحنه می شود
و
جامعه
را
از پله توسعه نازل به پله توسعه عالی می برد.

مثال:

الف
در بالا رفتن جامعه بشری
از
پله کمون اولیه
توده زیر پرچم اشرافیت بنده دار و روحانی
وارد صحنه می شود.

سپاه اسلام
تجسم دیالک تیک توده و اشرافیت بنده دار (و یا فئودال) و روحانی
است.

اشرافیت بنده دار (و یا فئودال) و روحانی
(آل عبا و اشراف قریش و ابوسفیان و ابو امیه و غیره)
بدون حمایت جانفشانانه توده
هرگز نمی توانست مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی
را
برقرار سازد
و
فاتحه ای بر جامعه اشتراکی اولیه بخواند.


محتوای مقاومت و پیکار مزدکیان و بابک خرم دین و غیره
مدافعه از کمون اولیه بوده است.

مقاومت در مقابل نظام برده داری و یا فئودالی بوده است.

ب
انقلابات بورژوایی
مثلا انقلاب کبیر فرانسه
نیز
تجسم دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ (بورژوازی)
بوده است.
 
توده
زیر پرچم بورژوازی
بر دژهای فئودالی هجوم برده است و جامعه را پله ای دیگر بالاتر برده است.
 
پ
انقلابات پرولتری موسوم به کمون پاریس و انقلاب اکتبر و چین و ویتنام و کوبا و غیره
نیز
تجسم دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ ( پرولتاریا)
بوده اند.
 
بدون بسیج توده زیر پرچم طبقه کارگر
گذار از جامعه سرمایه داری به جامعه سوسیالیستی محال است.
 
طبقه کارگر
قاله سالار قافله بشری است.
نه، کمتر و نه، بیشتر.
 
حالا به ایراد کارتون روسی پی می بریم:
 
تصویر اصلی
کارگرانی را نشان داده بود
که
هرم جامعه سرمایه داری
را
به دوش می کشند
 
جامعه
را
طبقه کارگر
به تنهایی
بر دوش نمی برد.
جامعه
را
توده
بر دوش می برد.
 
سازنده هماره تاریخ
توده
است.
 
طبقه کارگر
سوبژکت تاریخ
است.
 
طبقه کارگر
قافله سالار قافله بشری است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر