۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبه

تأملی بر تفسیری از «لبخندی» که لبخند نیست. (۱۱)



تأملی
بر 
تفسیری از «لبخندی»
 که
 لبخند 
نیست.

ویرایش و  تحلیل
از
میم حجری

سرچشمه:
آینده ما
۲۸ مرداد و اندیشه هائی در باره یک لبخند
رضا نافعی

۱
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 
سؤال
این بود
که
محتوای طبقاتی این «خوش» بینی رضا نافعی 
در زمینه اعدام سرداران توده 
(و نه فقط رضا نافعی)
چیست؟
 
چرا باید از ذلت،
فضیلت ساخت؟
 
چرا
باید 
سرداری
را
که
اسیر گشته
 و 
تیرباران می شود 
تا 
از
 بقیه سرداران بالقوه و بالفعل
زهر چشم 
گرفته شود،
ایدئالیزه کرد؟
 
هزاران تن از توده ای ها
اسامی سرداران تیرباران شده 
را
به فرزندان خود نهاده اند.
 
چرا اسامی شهدا را و نه زنده ها را؟
 
شاید احدی از این افراد نتوان یافت 
که
 اسم ایرج و یا عبدالصمد 
به فرزندش نهاده باشد.
 
چرا شهید مورد تجلیل قرار می گیرد  
و
نه
آنکه
 جان بدر برده از مهلکه مرگ؟

۲
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 
احتمال آن می رود که این تجلیل از شهدا
ریشه طبقاتی فئودالی داشته باشد.
 
چون
محبوب ترین امام نظام برده داری ـ فئودالی،
نه 
حضرت علی
نه
حضرت حسن
نه
حتی امام زمان
بلکه 
امام حسین 
است
که 
به شهادت رسیده است.
 
محبوب ترین امام از ۱۲ امام
امامی 
است 
که
در نبردی نابرابر با قبیله برده دار ـ فئودال رقیب 
به شهادت رسیده است.
 
امام حسین
بلحاظ بضاعت فکری و فقهی
حتی به گرد پدرش علی هم نمی رسد.
 
احتمالا بضاعت فکری و فقهی امام ششم
صد برابر امام حسین بوده است.

ولی احدی قطره اشکی در سوگ هیچکدام از امامان دیگر
هدر نمی دهد 
چه رسد به اینکه سینه و زنجیر و قمه و قداره بر خود زند.

آیا
اعضای حزب توده
مذهبی اند
که
شهادت
را 
ایدئالیزه می کنند؟
 
۳
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 
دلیل تجلیل حزب توده از سرداران شهید
همان دلیل تجلیل روحانیت شیعی
 از 
امام شهید 
است.
 
این دلیل از چه قرار است؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر