۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه

تأملی بر تفسیری از «لبخندی» که لبخند نیست. (۶)




تأملی
بر 
تفسیری از «لبخندی»
 که
 لبخند 
نیست.

ویرایش و  تحلیل
از
میم حجری

سرچشمه:
آینده ما
۲۸ مرداد و اندیشه هائی در باره یک لبخند
رضا نافعی

اندیشه هائی در باره یک لبخند

۱
انوشه،
چه هنگام خندیدن است؟

پیشینیان
از 
لبخند انوشه 
سخن گفته بودند
و
رضا نافعی 
گامی فراتر می نهد 
و
از 
خنده انوشه
دم می زند.

عکاسان
 در فرنگستان
 به هنگام عکسبرداری از کسی و یا کسانی،
فرمان بر زبان راندن واژه «چیز» 
را
صادر می کنند
تا
دندان های خلایق آشکار شوند.

بعضی از خوشخیالان 
مثل رضا نافعی 
خیال می کنند که خلایق در عکس می خندند.

۲
انوشه،
چه هنگام خندیدن است؟

خنده چیست؟

خنده و گریه 
واکنش طبیعی آدمیان به کنش ها، پدیده ها و حوادث معینی اند.

خنده و گریه
پدیده های اختیاری، ارادی، دلبخواهی و آگاهانه نیستند.

خنده و گریه
پدیده های طبیعی، خودپو، غیر ارادی و جبری اند.

به همین دلیل
آخوند ها و مرثیه خوان های کشور عه «هورا» و عا «شورا»
برای گریاندن خلایق
حوادث تراژیک معینی
را
با دقت  و مهارت درخوری تصویر و تبیین می کنند.

مثلا
صحنه بریدن سر اطفال مسلم ابن عقیل
را
با 
چنان دقت و ظرافت و قساوتی 
 تصویر می کنند
که
اگر اشک امان دهد،
خطر آن خواهد رفت که خلایق برخیزند 
و 
خود آخوند را به جرم بریدن سر اطفال مسلم 
شقه شقه کنند.

۳
انوشه،
چه هنگام خندیدن است؟

رضا نافعی
خیال می کند 
که
خنده و گریه
کردوکاری دلبخواهی و ارادی و اختیاری است.

فقط کافی است که کسی تصمیم بگیرد و زار زار بگرید و یا قاه قاه بخندد.

اجامر امپریالیستی و فوندامنتالیستی
برای تظاهر به تأثر
 از پیاز معروف 
در پشت پرده
بهره  برمی گیرند.

کسانی که نیم میلیون کودک عراقی 
را
با 
تحریم دارویی به دار العقبی روانه کرده اند،
برای تحت تأثیر قرار دادن سکنه طویله امریکا
در سوگ کودکی امریکایی
الکی و خرکنکی
 اشک می ریزند.

همین تظاهر تزویرآمیز
را
سید علی جلاد
در حرم امام هشتم 
تکرار می کند.

۴
انوشه،
چه هنگام خندیدن است؟
 

به همین دلیل
می توان گفت 
که  
«لبخند» انوشه 
در واقع 
واکنشی طبیعی ـ عقلی ـ عاطفی، روحی، روانی و معرفتی است.

همین واکنش 
را 
در 
سیمای خسرو روزبه 
به هنگام امضای سندی قبل از اعدام
کم و بیش
مشاهده می کنیم.

محتوای این «لبخند» ها از قراری بکلی دیگر است.

در این جور «لبخند» ها
دریایی از درد و دریغ و تأسف و تأثر و آه و اندوه 
موج می زند.

برای درک محتوای این جور «لبخند» ها
باید از تبار انوشه ها و روزبه ها بود.

لنین در گریز از سرحدات روسیه
با 
خطر مرگ در یخبندان (؟)
مواجه می شود
و
بعد 
از تصور اینکه امکان مرگش می رفته
دچار تاسف و تأثر عمیق می گردد.

مرگ انوشه ها و یاران بی همتایش
مرگی نا به هنگام، مضر و بیهوده بوده است.

  «لبخند»  انوشه ها
بیانگر همین تأسف و تأثر از مرگ عبث و مضر و بیهوده است.

مسئله
در این جور موارد
مسئله شخصی نیست.

سلحشوران توده
شخص به معنی عادی کلمه نیستند.

نمایندگان سرسپرده ی توده اند.

اصلا
اجازه به خطر افکندن جان خود را ندارند.

به زنده ماندن و فونکسیون محوله را انجام دادن
محکوم 
اند.

برتولت برشت
ـ جانشین خلف مارکس ـ
در قصه کوتاهی تحت عنوان «در برابر زور چه باید کرد؟»
این مسئله را تئوریزه می کند:
توده ای
باید عمری دراز تر از زور (اجامر طبقه حاکمه) داشته باشد.


http://hadgarie.blogspot.de/2015/06/blog-post_20.html
 
بدین طریق
میان توده ای مارکسیست
 و
 فدایی و مجاهد و حزب اللهی آنارشیست و فاشیست و فوندامنتالیست و نیهلیست
مرزبندی می شود.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر