۱۳۹۶ مهر ۱, شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۹۴)

 
 

فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

  خشم کن، اما ز فریادم مپرهیزان
  من که فردا خاک خواهم شد، چه پرهیزی
 
  خوب می دانم سرانجامم چه خواهد بود
  تو
 گرسنه، 
من 
ـ خدایا ـ
 صید ناچیزی

معنی تحت اللفظی:
از دستم عصبانی بشو
ولی بگذار فریاد بزنم.

من که خواه و ناخواه خواهم مرد و تجزیه خواهم شد،
برای چه خاموش باشم.
 
من از آخر و عاقبت خود باخبرم:
تو دد درنده گرسنه ای هستی
و
من صید ناچیز ناتوانی ام.
 
فروغ
در این بند شعر عصیان
دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و خود
را
به شکل دیالک تیک صیاد و صید
(گرگ گرسنه و گوسفند)
بسط و تعمیم می دهد.

در این بند شعر
طبقه حاکمه ـ خدا
به مثابه انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقه حاکمه
به صورت دد درنده گرسنه ای 
نمودار می گردد.

فروغ جوان نمی داند که درندگی طبقه حاکمه ـ خدا
عکس و تصویری از درندگی ذات او ست.

این طبقه حاکمه است
 که 
دد درنده گرسنه ای است و نه طبقه حاکمه ـ خدا.

دلیل این دد وارگی و درندگی طبقه حاکمه
دلیلی عینی است.

جبر جامعه موجد این خصلت طبقه حاکمه است.

دد وارگی و درندگی
به خود طبقه حاکمه هم دیکته و تحمیل می شود.
 
مثال:
در جامعه اشتراکی اولیه
نیروهای مولده رشد می کنند و مناسبات تولیدی بر اندام تنومند آنها 
تنگ می شود.

در نتیجه
جامعه دچار بحران فلج کننده ای می شود
و
انفجار مناسبات تولیدی
الزامی می گردد.

این شرایط عینی جامعه است
که
مثلا 
ظهور حضرت محمد
را
و
تخریب جامعه اشتراکی اولیه
را
و 
تشکیل جامعه طبقاتی منقسم به اقلیت برده دار و اکثریت برده
را
الزامی می سازد.

سوبژکت تاریخ
مثلا 
حضرت محمد و برده داران دیگر
مجریان فرامین تاریخ (جامعه) اند.

آیات قرآن
در واقع
فرامین طبقه حاکمه برده دار اند.

خود طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقه حاکمه برده دار است.

طبقه حاکمه ـ خدا
عکس و تصویر است و مفهوم است.
وجود درخود ندارد.
 
ذات خدا
یعنی
اعضای طبقه حاکمه
وجود درخود دارند.

غاصبان و صاحبان وسایل تولید جامد و جاندار (برده ها)
وجود فی نفسه دارند.

فروغ عاصی
لاطائلات روحانیت شیعی
را
به سکه نقد خریده و قبول کرده است.

فروغ ۲۰ ساله خیال می کند 
که 
جهان دیگری وجود دارد 
و
 روح او جدا از تن وجود خواهد داشت 
و
 مورد بازخواست خدا قرار خواهد گرفت.


   تو گرسنه، دوزخ آنجا کام بگشوده
   مارهای زهرآگین تکدرختانش
 
   از دم آنها فضاها تیره و مسموم
  آب چرکینی، شراب تلخ و سوزانش


 هاویه 
طبقه زیرین جهنم هفت طبقه
  
  در پس دیوارهایی سخت پا برجا
  هاویه 
ـ آن آخرین گودال آتش ها ـ
خویش را گسترده تا ناگه فرا گیرد
 جسم های خاکی و بی حاصل ما را

 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر