۱۳۹۶ شهریور ۲۵, شنبه

سیری در خزعبلات خزعلی (۱۸)


ویرایش و تحلیل
از 
مسعود بهبودی
 
  قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که 
به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، 
فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد 
و
 زمین خواری خود مسئولان 
و 
ورشکستگی کارخانجات
 و
 حق خوری کارگران 
و
 تجارت دختران به کشورهای عربی
 و
 افتتاح صیغه خانه زنان ایرانی برای عرب ها 
در شهرهای مذهبی 
و 
انگ تروریسم بودن بر پیشانی هر ایرانی، 
در این کشور بیداد می کند
 
این بند از امر و نهی مش مهدی خزعلی به تاریخ
هم 
بلحاظ جمله بندی معیوب
 است،
هم
به لحاظ اسلوبی (متدیکی)
و
هم به لحاظ نظری (تئوریکی)
 
ما
باید آن را تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
 
۱
  قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که 
به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، 
فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد
در این کشور بیداد می کند
 
مهدی خزعلی
در این ادعا
از سویی 
دیالک تیک علت و معلول دیرآشنا
را
به شکل دیالک تیک بی لیاقتی هیئت حاکمه و فساد بسط و تعمیم می دهد
و 
خیال می کند 
که 
تحلیل علمی کرده است
و
از سوی دیگر
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
را
به شکل دیالک تیک اعضای هیئت حاکمه و فساد بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از آن سوبژکت (اعضای هیئت حاکمه)
جا می زند.
 
۲
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که 
به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، 
فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد
در این کشور بیداد می کند
 
ایراد این جمله خزعلی
 اولا این است 
که
نظام اجتماعی ـ اقتصادی
را 
از قلم می اندازد
و
به مسئولین گیر می دهد.

این طرز استدلال او
بدان می ماند که آب از بستری مملو ازمدفوعات بگذرد
و
حریفی
به 
آب بان بیل به دست گیر دهد که چرا آب مملو از میکروب است و بیماری زا ست.
 
شکی نیست
که
اعضای هیئت حاکمه
بی لیاقت اند
ولی
 انتصاب و انتخاب آنها
به
 اراده طبقه حاکمه
 صورت می گیرد.
 
این طبقه حاکمه است
که 
نمایندگان توده را رسوا و اعدام و خاورانخواب می کند
و
هر دگراندیش سطحی را حتی از صافی تنگ منفذ عبور می دهد 
و
 حاشیه نشین می سازد
و
 زمینه را برای کسب مسئولیت توسط زباله ها هموار می سازد.
 
 ۳
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که 
به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، 
فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد
در این کشور بیداد می کند
 
این طرز تفکر و تحلیل مهدی خزعلی
را
سوبژکتیویسم 
می نامند:
در طرز تفکر سوبژکتیویستی 
سوبژکت شناخت مطلق می شود
و
اوبژکت شناخت فراموش.
 
جامعه مثل هر عمارتی
زیربنایی دارد.
 
روبنای جامعه
مثل روبنای هر عمارتی
بر روی زیربنا بنا می شود.
 
زیربنای اقتصادی جامعه،
مناسبات تولیدی
و
یا
ساختار جامعه
تعیین کننده ی چند و چون روبنای ایده ئولوژیکی است.
 
دولت و مذهب و حقوق و هنر و غیره
تابع مناسبات تولیدی حاکم اند.
 
اجامر هیئت حاکمه 
مأمور طبقه حاکمه اند 
که
 صاحب مهم ترین وسایل تولید جامعه است.
 
اگر
 طبقه حاکمه 
حاکمیت طبقاتی خود را در خطر ببیند،
بسان ممد رضا
چشم و گوش خود
را
حتی
روانه زندان می سازد و زمام امور را به بختیاران می سپارد
تا
از مهلکه نجات یابد.

طبقه حاکمه 
عاشق چشم و ابروی مهره و مأمور خود نیست.

اگر طبقه حاکمه احساس خطر کند،
می تواند ترور مأموران خود را حتی فرمان دهد.

۴
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که 
به دلیل عدم لیاقت و مدیریت مسئولان، 
فساد و خودفروشی و دزدی و بیکاری و اعتیاد
در این کشور بیداد می کند
 
مهدی خزعلی
بلحاظ سطح توسعه فکری
  فرق ماهوی با گروه های تروریستی مجاهدین و فدائیان و غیره ندارد.
 
آنها
رادیکال تر از مهدی خزعلی بوده اند.
 
مهدی خزعلی برخی از مسئولین کذایی 
را
یعنی برخی از اعضای هیئت حاکمه
را
مورد انتقاد سطحی و ساده لوحانه و سوبژکتیو قرار می دهد
و
 طبقه حاکمه
را
به باد فراموشی می سپارد.
 
سازمان های تروریستی مجاهدین خلق و فرقان و غیره
نظرات خزعلی را جامه عمل می پوشانند
و
اجامر را ترور می کنند.
 
با ترور مهر ها و مأمورین اما آب حتی از آب تکان نمی خورد.
 
برای اینکه جامعه
زیربنای اقتصادی 
 دارد.
 
برای اینکه جامعه
 طبقه حاکمه 
 دارد
که
از جنس اجنه است و غیرقابل ترور است
همه جا هست و هیچ جا نیست.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر