۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (49)


تحلیلی از شین میم شین 

1
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        من با جانان عهدی بسته ام، مبنی بر اینکه مادام العمر دوستدار بی چون و چرای پاسداران کوی او باشم.

·        در همین بیت اول غزل از ماهیت یار کذائی پرده برمی افتد که خواجه «با لعل خاموشش صدها سخن داشته است.»
·        خواجه با یار مورد نظر عهد بسته که «تا جان در بدن دارد، نه تنها دوستدار خود او، بلکه حتی هواداران کوی او باشد.»
·        کسی که با خودفریبی خارق العاده یار خواجه را مغبچه ای، دخترکی، پسرکی و یا ساقی سیمین ساقی جا بزند، باید از خود بپرسد که از کی کوی معصومین و مظلومین جهنم فئودالی هوادار دارد تا خواجه مخلص مادام العمرشان باشد؟

2
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم

(چگل شهری ترک نشین بوده و اهالی آن شجاع و زیبا روی بوده اند.
ختن نام قدیمی ترکستان چین بوده که ‌مشک آن معروف ‌بوده است.) 

·        معنی تحت اللفظی:
·        صفای خلوت خاطر را از شمع شهر چگل می جویم و پرتو چشم و نور دل را از آن ماه شهر ختن دارم.

·        اکنون یاری که خواجه با لب خاموشش سخن ها داشته، با صراحت روشن تری معرفی می شود:
·        منظور خواجه از یار تیمور لنگ واره ای است از دیار ترکستان، بیگانه ای است که با تخریب نیروهای مولده،  پیشرفت اجتماعی کشور خواجه را قرن ها به عقب انداخته است.

3
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        اکنون که با شمع چگل و ماه ختن خلوتی به نصیب برده ام، به کام و آرزوی دل رسیده ام و برای پلشتی و پستی بدگویان تره هم حتی خرد نمی کنم.

·        منظور خواجه در ضرب المثلی تجرید یافته است:
·        کد خدا را ببین و روستا را بچاپ.
·        پیش شرط آسایش و امنیت شخصی، سرسپردگی به قلدری چه بسا بیگانه است.
·        به هر قیمت و به هر ذلت و رذالت هم که باشد.
·        این رسم و آیین دیر آشنا در کشور خواجه (و نه فقط در کشور خواجه) است.

4
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        من در خانه سروی دارم و در سایه قد آن اعتنائی به سرو بوستان و شمشاد چمن بی نیازم.

·        محتوای این بیت خواجه نیز تداوم مضامین ابیات قبلی است:
·        وابستگی و سرسپردگی به یار، خواجه را از یاران، یعنی خوانین و سلاطین خرد و کلان دیگر بی نیاز ساخته است.
·        آنچه بظاهر غزلی عاشقانه می نماید، ایدئولوژی فئودالی ناب است:
·        تبلیغ سرسپردگی به عالی ترین مقام طبقه حاکمه معین و وفاداری مادم العمر به منافع آن است.
·        محتوای این غزل ضمنا قول وابستگی و سرسپردگی مطلق دادن به خوان و سلطان مورد نظر است.

5
گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
بحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر صد لشکر از زیبارویان قصد تسخیر دل مرا داشته باشند، شکرگزار و منتکش خدایم که بت لشکرشکنی را نصیبم کرده است.

·        خواجه در این بیت، رقابت رادیکال موجود میان خوانین و سلاطین فئودالی را به یاد یار کذائی می آورد و به او اطمینان خاطر می دهد که تن به وابستگی و سرسپردگی به هیچ خان و سلطان دیگری نخواهد داد.

6
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        سزاوار است اگر به خاطر خاتم لعلش لاف سلیمانی بزنم.
·        این خاتم لعل یار برای من بسان اسم اعظم است و لذا باکی از ابلیس ندارم.

·        خواجه شاید از خان و یا سلطان مورد نظر تعهدی ویا هدیه ای در فرم انگشتری با نگینی از لعل دریافت کرده و همان را اسم اعظم تلقی می کند که مانع تن در دادنش به وسوسه و اغوای خوانین و سلاطین دیگر می شود.


·        اگر کسی به وصیت نامه خواجه و به بخش خطاب به تیمور لنگ آن، نظر اندازد، با محتوا و  مفاهیم همین  غزل روبرو می شود:

اما راجع به پیمان من و شما
که هیچ گاه قصد شکستن آن را ندارم
و در نظر من این عقد اتحاد و دوستی همایونی
بزرگترین پیروزی می باشد
و اگر جسارت نباشد آرزوی من آن است
که روز قیامت این عهد نامه در دست من باشد
تا مرا به شکستن پیمان ملامت نکنید.
خلاصه همان طوری که بودم، می میرم
و تمام هوی هوس دنیا را ترک می گویم
و از خداوند برای پادشاه بزرگ ( تیمور) برکت می طلبم.
  پادشاهی که مثل سلیمان، حکیم و مثل اسکندر، بزرگ است
.


7
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه، دلی پیمان شکن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای پیر فرزانه، مرا از بابت رفتن به میخانه ملامت مکن.
·        برای اینکه من در ترک پیمانه پشت پا به عهد و پیمان می زنم.

·        خواجه در این بیت به احتمال قوی، یار را به شکستن پیمان های قبلی اش با خوانین و سلاطین دیگر مطمئن می سازد.
·        ترفند خواجه (و نه فقط خواجه) بسته بندی کردن وابستگی و سرسپردگی در کپسول عشق و احساس و عاطفه ناب است.
·        ایدئولوژی نیز همین است.
·        ایدئولوژی فقط بیانگر منافع مادی و طبقاتی نیست.
·        ایدئولوژی به عشق و احساسو  عاطفه عمیق سرشته است.  

8
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        چون در گلزار سعادت یار می خرامم، میلی به لاله و نسترن ندارم.

·        محتوای این بیت نیز تکرار دیگر گونه ای از محتوای ابیات قبلی است.
·        محتوای این بیت به معنی بی نیازی از سرسپردگی و وابستگی به خوانین و سلاطین دیگر است.

9
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان، لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

·        معنی تحت اللفظی:
·        حافظ میان معاشران به رندی معروف شده است.
·        اما علیرغم آن غمی ندارد.
·        چون قوام الدین حسن را دارد.

·        رندی در این بیت خواجه به معنی بی غمی و بی خیالی بکار می رود.
·        خواجه ولی در این بیت، نسبیتی را وارد رندیت خود می کند و حمایت یکی از مقامات هیئت حاکمه را دلیلی بر بی غمی خود می داند.
·        اینجا نیز خواجه مبلغ پیگیر وابستگی و سرسپردگی به طبقه حاکمه و هیئت حاکمه است.

·        در ویکی پیدیا راجع به قوام الدین حسن آمده است:

قوام‌الدین حسن شیرازی
از وزیران دانش پرور قرن هشتم هجری قمری بوده است.
وی در رسیدن امیر شیخ به حکومت فارس عاملی اساسی
 و در حکمرانی پشت و پناه او بوده است.
 وی در سال ۷۵۴ هجری قمری یعنی در زمان محاصرهٔ 
 شیراز به وسیلهٔ  امیر مبارزالدین محمد مظفری به درود حیات گفته است.
(یعنی به قتل رسیده است.)  

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر