۱۳۹۳ مرداد ۲۳, پنجشنبه

سیری در جهان بینی جلال آل احمد (16 )


تحلیلی از شین میم شین

و ممالک دست دوم را با این مشخصات:
(به لف و نشر مرتب) 
مزد ارزان
مرگ و میر فراوان
زند و زای فراوان تر
خدمات اجتماعی هیچ
یا به صورت ادائی
فقر غذائی
(دست کم 1000 کالری در روز)
در آمدی کمتر از 500 تومان در سال
بی خبر از دموکراسی
با میراثی از صدر اول استعمار
واضح است که ما از این دسته دومیم

·       جلال برای تعیین مشخصات اصلی شرق کذائی، همه مشخصاتی را که به غرب کذائی نسبت داده، وارونه می سازد.
·       جالب اما مشخصه واپسین او ست:
·       اگر غرب کذائی «میراثی از انقلاب فرانسه» دارد، شرق کذائی «میراثی از صدر اول استعمار» دارد.

·       منظور از  مفاهیم «میراثی از انقلاب فرانسه» و «میراثی از صدر اول استعمار» چیست؟
·       چرا جلال چیزها را به نام نمی نامد؟

1
·       دلیل این مبهم گوئی جلال منطق تق و لق او ست:
·       کشورهای شرق کذائی بسته به عوامل مختلف هر کدام صدر اول استعمار خاص خود را داشته است:
·       جائی فرانسه صدر اول استعمار بوده، جائی انگلیس، جائی روسیه تزاری، جائی آلمان، جائی ژاپن و بعدها امریکا.
·       ضمنا تفاوت میان میراث های کذائی از صدرهای استعمار از زمین تا آسمان بوده است.
·       یکی از دشواری های امپریالیسم فرانسه در الجزایر همین میراث مزاحم انقلاب فرانسه بوده است که به شعار رهائی بخش خلق الجزایر بدل شده بود.
·       انگلیس و آلمان و ژاپن و استرالیا و افریقای جنوبی و غیره از این میراث های مزاحم نداشته اند.

2

·       اما معیار مرزبندی شرق و غرب قرار دادن میراثی از انقلاب فرانسه و یا صدر اول استعمار چه ربطی به اقتصاد دارد که قرار بود ماهیت معیار تقسیم جهان به شرق و غرب باشد.
·       میراثی از انقلاب فرانسه و یا صدر اول استعمار چه ربطی به سیری و گرسنگی به عنوان معیار اقتصادی آخوندی دارد؟

·       میراث انقلاب فرانسه، احتمالا شعارهای سه گانه انقلابیون ضد فئودالی فرانسه اند که بورژوازی واپسین و معاصر به زور شلاق هم حاضر نمی شود که بر زبان براند، رعایت شان پیشکش:
·       آزادی، برابری و برادری

·       شعارهای سه گانه انقلاب فرانسه و یا سنن انقلابی بورژوازی آغازین در اروپا چه ربطی به اقتصاد به معنی سیری و گرسنگی دارند؟
·       ضمنا منظور جلال از «میراثی از صدر اول استعمار» چیست؟

3

·       چرا غرب کذائی از امریکا تا ژاپن و افریقای جنوبی و شوروی، میراث خوار انقلاب فرانسه اند، ولی شرق کذائی مثلا ایران میراث خوار  انقلاب مشروطه و یا جنبش ملی تحت رهبری مصدق در همین چند سال قبل از تحریر غرب زدگی نیست؟
·       میراث انقلابی به عظمت انقلاب مشروطه که نمی تواند از حافظه خلق به آسانی حذف شود.

·       احمد کسروی اگرچه به ضرب قداره فوندامنتالیسم دار باقی را وداع گفته، ولی چه باک که جاودانگی میراث انقلاب مشروطه را تضمین کرده است.

4
می بینید که میان ایندو نهایت نه تنها فاصله ای است عظیم، بلکه به قول تیبورمند، 
گودالی است پرنشدنی که رو به روز عمیقتر و گشاده تر می گردد،
به طریقی که ثروت و فقر، قدرت و ناتوانی، علم و جهل، ابادانی و ویرانی، تمدن و توحش در دنیا قطبی شده است:

·       طرز استدلال عوامفریبانه و چه بسا خودفریبانه ی آخوندی به همین می گویند:
·       جلال اول بر اساس معیارهای کشکی و من در آوردی و پا در هوا، جهان را به شرق و غرب تقسیم می کند و بعد به نتیجه گیری از تقسیم بندی سوبژکتیف، دلبخواهی، غیر علمی و خیالی خود مبادرت می ورزد.
·       آن سان که جامعه بشری در نقطه معینی از تاریخ خود یخ می زند.
·       سنگواره می شود.

·       جلال در سنت آخوندها برای عوامفریبی از تیبورمندی هم نقل قولی می آورد تا یاوه خود را اثبات کند.
·       بدین طریق و ترفند میان شرق کذائی و غرب کذائی گودالی پرنشدنی حفر می شود.
·       این که هنوز چیزی نیست.

·       وحشت انگیزتر این است که گودال رفته رفته عمیقتر و گشادتر می شود.

·       بینش فئودالی شاید همین باشد:
·       صد رحمت به نیچه دیوانه که از برگشت ابدی  همیشه همان دم می زد.

·       جلال آل عبا بمراتب بدتر و بدبین تر (پسیمیست تر) از فیلسوف فاشیسم و راسیسم و ایراسیونالیسم قطبی را به مثابه مظهر پیشرفت بی امان ایدئالیزه می کند و قطب دیگر را در سیر نزولی به اسفل السافلین تصور و تصویر می کند.

5
 می بینید که میان ایندو نهایت نه تنها فاصله ای است عظیم، بلکه به قول تیبورمند،
 گودالی است پرنشدنی که رو به روز عمیقتر و گشاده تر می گردد،
به طریقی که ثروت و فقر، قدرت و ناتوانی، علم و جهل، ابادانی و ویرانی، تمدن و توحش در دنیا قطبی شده است.

·       ما که نمی دانیم جلال در محضر پدر غیر از مفاتیح الجنان چه خوانده است.
·       ولی اگر جلال تاریخ همین امریکا و کانادا را ورق زده بود، متوجه می شد که همین امریکا و کانادا از مستعمرات فرانسه و انگلیس بوده اند و مردم کانادا هنوز هم به دو زبان دو صدر اول استعمار سخن می گویند.

·       ماجرای جنگ ضد استعماری مردم امریکا اما شنیدنی است.

·       مراجعه کنید به فوندامنتالیسم چیست؟ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 جنگ استقلال امریکا

·       تضاد میان مردم امریکا و صدر اول استعمار چنان شدت یافته بود که از آشتی ناپذیری ابدی دو طرف جنگ سخن می رفت.

·       گودال تیبورمند اما دیری است که نه تنها پر شده، بلکه استعمارگران سابق مردم امریکا موش شده اند و برای ارباب جدید حسابی دم تکان می دهند و چکمه می لیسند.
·       تیبورمند می تواند از تونی بلر و یا سرکوزی هم بپرسد.
  
6
می بینید که میان ایندو نهایت نه تنها فاصله ای است عظیم، بلکه به قول تیبورمند، 
گودالی است پرنشدنی که رو به روز عمیقتر و گشاده تر می گردد،
به طریقی که ثروت و فقر، قدرت و ناتوانی، علم و جهل، آبادانی و ویرانی، تمدن و توحش در دنیا قطبی شده است: 

·       امریکا دوئالیسم فقر و ثروت، جهل و علم، آبادانی و ویرانی، تمدن و توحش آل عبا را حسابی به ضرر استعمارگران سابق وارونه کرده و دست همه را از پشت بسته است.

·       به تیبورمند هم کسی باید بگوید که گودال های پرنشدنی در خیلی جاها پر شده اند.

·       همیشه همان کذائی فقط در کله جنون زده نیچه ها، شاملو ها و آل عباها بسان کرمی وول می خورد و نه در عالم واقع.

·       در عالم واقع همه چیز در شدن و دگرشدن مدام است.

·       به قول حریفی خردگرا، لایتغیر فقط و فقط اصل تغییر است.
·       به زبان نیچه و احمد و آل احمد و شرکاء، همیشه همان، همیشه و همه جا انفجار دیر و یا زود همیشه همان است. 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر