۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

استالینیسم (43)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

VI
درکی از جانبداری تفکر

·        خصوصیات فوق الذکر با رابطه استالینیسم با وجوب جانبداریت علوم انطباق داشته اند.

1
·        اصل جانبداریت علوم که در عرصه های دیگر حیات اجتماعی ـ مثلا در صدور حکم در دادگاه ها ـ اهمیت بزرگی کسب کرده، آن سان که آن فهمیده و عملی می شود، تأثیرات دیرمان زیانباری بر علوم اجتماعی بجا گذاشته است.

2
·        میان توضیح معرفتی ـ نظری دست و پا شکسته این اصل و کاربست بی دغدغه خاطر آن عدم تناسب چشمگیری وجود دارد.

3
·        رابطه «جانبداریت» و «عینیت» علوم ـ طبیعتا ـ مسئله ساده ای نیست.

الف
·        بنظر لنین «جانبداریت» علوم ـ در هر حال ـ به معنی نفوذ عمیقتر در عینیت بوده است:
·        در وهله اول، این مطالعه همه جانبه واقعیات امور بوده که می بایستی به موضعگیری علمی منجر شود.

ب
·        در تفکر استالینیستی ـ اما ـ بر عکس، میان جانبداریت و عینیت دیوار قطوری کشیده می شود.

·        (عینیت مشخصه و اصل پژوهش علمی است که در جهت انعکاس راستین واقعیت عینی در احکام، تئوری ها و غیره  حرکت می کند.
·        هرحکم، تئوری و غیره زمانی مشمول عینیت می شود که در واقعیت عینی، امری وجود داشته باشد که مستقل از احکام، تئوری ها و غیره و مستقل از افرادی که این احکام و تئوری ها را تدوین کرده اند، باشد و چند و چون آن چنان باشد که در حکم، تئوری و غیره ادعا می شود.
·        وقتی از عینیت احکام، تئوری ها و غیره سخن می رود، منظور عبارت است از اینکه معیار تعیین کننده در تدوین آنها، نه آرزوها، نظرات، تمایلات، پیشداوری ها و غیره ی سوبژکتیف، بلکه خود واقعیات امور مطروحه در احکام و تئوری ها و غیره بوده اند و بس.
·        عینیت را نباید با «عین گرائی» (اوبژکتیویسم) عوضی گرفت، که خواهان بیطرفی مطلق پژوهش علمی است، امری که نه بلحاظ اجتماعی و نه بلحاظ جهان بینی امکان پذیر نیست.  مترجم)


ت
·        آنگاه بر پیشانی هر آنچه که به صداقت بی غل و غش آزمون همه جانبه و بنیادی مربوط می شود، مهر «عینگرائی»  («اوبژکتیویسم»)   زده می شود.

·     (عینگرائی (اوبژکتیویسم) عبارت است از طرز تفکر جهان بینانه و متدئولوژیکی ئی که بنا بر آن، پژوهش علمی باید از هرگونه ارزیابی انتقادی، قضاوت طبقاتی، موضعگیری جانبدارانه نسبت به موضوع مورد تحقیق خود داری کند، زیرا گویا این امر بر علمیت تحقیق لطمه می زند. مترجم)

پ
·        دشمن قلمداد کردن کسی، همان و مشکوک گشتن او به طرفداری از اوبژکتیویسم، همان.

ث
·        و اگر خود را جای دشمن کذائی بگذاریم و به جای او بیندیشیم و عمل کنیم، آنگاه می توان نتیجه گرفت که او در نهان طرفدار سینه چاک اوبژکتیویسم است.

4
·        بدین طریق، انتقاد از «محتوای» نظرات مخالفین، جای خود را به انتقاد شتابزده از چیزهای «ماورای تجربی» می دهد.

5
·        آنگاه نیات باطنی و قلبی پنهان مخالفین در عالم تخیل و فانتزی تخمین زده می شوند و بدین طریق، بر آیین انتقاد، خیانت آشکار صورت می گیرد.

6
·        بدفهمی استالینیستی از جانبداریت علوم در نکات زیرخود را عیان می سازد:

نکته اول

1
·        میان قضاوت هائی که باید بطرز معرفتی ـ نظری از یکدیگر تمیز داده شوند، میان قضاوت های مربوط به وقایع امور که صرفا به عمل می آیند و میان قضاوت های توضیحی مبتنی بر آنها و قضاوت های استنتاجی که از آنها استخراج می شوند، اختلاط پدید می آید:
·        توضیح و نتیجه نهائی در بحث ساده پیرامون وقایع امور در یکدیگر دخالت داده می شوند.

·        (ورنر هوفمن در این حکم، دیالک تیک تحلیل و استنتاج را در مد نظر دارد.
·        اصولا قبل از نتیجه گیری در باره چیزی، باید آن چیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد، تا امکان جمع بندی و استنتاج فراهم آید، استنتاجی که بنوبه خود بر تحلیل متقابلا تأثیر می گذارد و به تصحیح و تعمیق آن منجر می شود.
·        در تفکر استالینیستی، که ضمنا کار عادی و روزمره ایرانی ها هم هست، نتیجه قبل از تحلیل گرفته شده است و تحلیل کذائی به ساز نتیجه از قبل گرفته شده، می رقصد.
·        به عبارت دیگر، دیالک تیک تحلیل و استنتاج وارونه می شود. مترجم)

2
·        معیار احکام بنظر می رسد که نه حقیقت، بلکه سودمندی و یا زیانمندی در رابطه با هدف تعیین شده است.

·        مراجعه کنید به پراگماتیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
·        و شعار جانبداریت برای بسیاری از متفکران به مجوز سهلی بدل می شود، تا جانبداری خود را بر مبنای تحلیل دقیق وقایع امور استوار نسازند، بلکه برعکس، بر مبنای جانبداریت، وقایع امور را انتخاب و مورد قضاوت قرار دهند.

·        (مراجعه کنید به ج. گابل، «فرم های بیگانگی»، مطالبی راجع به شعور کاذب. ص 53، 1964)

ادامه دارد.

۲ نظر: