۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

سیری در حماسه داد (105)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین
فصل هشتم
جنگ و صلح در شاهنامه
 بخش پنجم
مناسبات صلح آمیز میان ایران و هند
در شاهنامه فردوسی
  
1
·        یکی از نکات مهمی که جا دارد مورد بررسی ویژه قرار گیرد، جایی است که در شاهنامه به هندوستان داده شده است.

2
·        اهمیت این مسئله از این نظر است که سلطان سلطان محمود از سال 389 هجری هجوم غارتگرانه خود به هند را آغاز می کند و به بهانه اینکه هندوان بت پرست اند و باید اسلام آورند، سالی یک بار با لشکری غارتگر به آن کشور می تازد و فجایع بسیاری به بار می آورد.

3
·        سلطان محمود اصرار داشته که این جنگ های غارتگرانه اش از طرف شعرای درباری ستوده شوند و مردم عادی این جنگ ها را مقدس بدانند و تأیید کنند.

4
·        بسیاری از شعرای درباری نیز دستور سلطان محمود را اجرا کرده اند و صله گرفته اند که قصاید غرای شان موجود است.

5
·        فردوسی شاهنامه را به سال 370 آغاز می کند و احتمالا نخستین نگارش آن را به سال 384 به پایان می رساند.

6
·        حملات سلطان محمود به هندوستان زمانی آغاز می شود که فردوسی مشغول تکمیل کتاب و تدوین دومین نگارش آن بوده است.

7
·        باورش دشوار است که جنایات سلطان محمود در هندوستان تأثیری بر کار تدوین و تکمیل شاهنامه نداشته باشند.

8
·        نخستین مطلبی که ما را به این فکر نزدیک می کند، این است که در شاهنامه، همه جا از هندوستان به عنوان کشور علم و دانش و خرد و به عنوان کشوری آباد با مردمی بی آزار نام برده می شود که کمترین ضرر و زیانی به ایرانیان نرسانده است.

9
·        نام هندوستان برای بار اول در داستان کیخسرو می آید.
·        کیخسرو این مرز را به فرامرز می دهد و تأکید می ورزد که تا حتی المقدور از جنگ افروزی پرهیز کند.

10
·        کیخسرو خطاب به فرامرز می گوید:

تو فـــرزند بیـــدار دل رسـتمی
ز دســتان ســامی و از نـیــرمی

کنون سربسر هنــدوان مر تو  را ست
ز قــنوج تا سیســتان مر تو  را ست

گــر ایدونک با تو نجـویند جــنگ
بر ایشان مکن کار، تاریک و تنگ

به هر جایگــه یار درویــــش باش
همه راد با مـــردم خویـــــش باش

ببـین نیک تا دوســـتدار تو کیست
خــردمند و انده گســار تو کیست

به خــوبی بیـــارای و فردا مگوی
کـه کـــژی پشـــــیمانی آرد به روی

تو  را دادم این پـادشـــــــــاهی، بدار
به هـــر جـای خیــره مکـــن کارزار

11
·        از آن پس هر بار که در شاهنامه نیازی به دانشمندی، پزشکی، ستاره شماری می افتد، نام بر زبان هندوستان می آید.

الف
·        پزشکان هندی می آیند و کمک می کنند.

ب
·        دانشمندان هندی در حل مشکلات یاری می رسانند و غیره.

12
·        این نوع اشارات محبت آمیز نسبت به هند تکرار می شود و در زمان بهرام گور پیوند باز هم نزدیک تری میان ایران و هند برقرار می گردد، تا اینکه نوبت به سلطنت انوشیروان و وزارت بوذرجمهر می رسد.

13
·        رابطه ایران و هند به صورت رابطه دوستانه و خردمندانه ای گسترش می یابد.

14
·        هندوان شطرنج می سازند و به دربار نوشیروان می فرستند، که به جای جنگ بهتر است با هم در عرصه علم رقابت کنیم.

15
·        بوذرجمهر در پاسخ نرد را می سازد و می فرستد که به ادعای او بهتر از شطرنج است.

16
·        وقتی فردوسی این ابیات را می سروده به تصریح خودش 61 سال داشته است.
·        و با توجه به تفاوت روایات تاریخ تولد وی، این زمان از عمر او مطابق است با سال 385 یا 390، یعنی سال های تدارک و آغاز حمله سلطان محمود به هند.

17
·        فردوسی در سال 394 به فکر می افتد که شاهنامه را به نام سلطان محمود کند.
·        او در سال 402 کار تکمیل سومین نگارش را به پایان می رساند و درست در همین زمان است که در سرتاسر ملک سلطان محمود سخن از جنگ های – غزوات - او در هندوستان است.

الف
·        سلطان محمود در سال 392 با جیپال می جنگد و سر و صدای فراوانی به راه می اندازد.

ب
·        در 400 نمایشگاه بزرگی از جواهرات غارتی از هند تشکیل می دهد و اموال غارتی را به نمایش می گذارد.

ت
·        نص صریح شاهنامه حاکی از آن است که فردوسی نسبت به این وقایع بی تفاوت نبوده و جنگ های غارتگرانه سلطان محمود در هند را که پوشش مذهبی داشته اند، محکوم می دانسته و این نظر را با صراحت تمام در شاهنامه آورده است.

پ
·        فردوسی از قول نوشیروان به موبد پند می دهد که نباید به خاطر دین جنگید.

ث
·        هر کسی دینی دارد، یکی بت پرست است و دیگری پاکدین و از گفتار، دنیا ویران نمی شود و شگفت اینکه این مطالب را درست در جائی می گوید که قرار است به مناسبت تقدیم کتاب به سلطان محمود حملات او را به هند بستاید!

·        به شاهنامه توجه کنید:

 بپــــرسید مـــوبد ز شــــــاه زمین
   ســخن راند از پادشـــاهی و دین

که بی دین، جهان به که بی پادشا
خـــردمند باشــد بر این بر گــوا

چنیـن داد پاســــخ که گفتم همین
شــنید این سـخن مردم پاکدین

جهـــاندار، بی دین جهـان را ندید
مگـر هر کسی دین دیگر گزید

یکی بت پرسـت و یکی پاکدین
یکی گفـت نفـرین، به از آفـرین

ز گفـــــتار، ویـران نگردد جهان
بگـو آنــچ رأیت بود در نهــان

18
·        فردوسی اصولا به تفاوت های مذهبی اعتنائی ندارد.
·        او واقعا هم بر آن است که هر کسی دینی دارد و باید گذاشت که هر کس به دین خود باشد.

19
·        در شاهنامه گذار کشور از دینی به دین دیگر معمولا یا مسکوت می ماند و یا کمترین اهمیتی بدان صورت نمی گیرد.
·         آن سان که مرز دین های گوناگون را نمی توان تشخیص داد.

20
·        هر چه هست ایزد پرستی است.
·        منتها هر کسی آن طور که خود می فهمد.
·        به همین دلیل هم است که فردوسی در مورد دین زرتشت و یا دین مسیحی حساسیت خاصی ـ  چه مثبت و چه منفی ـ  از خود بروز نمی دهد.
·         
·        این اصل کلی در سرتاسر شاهنامه، که هر جا در فرمی مراعات شده، در مورد هندوستان معنای ویژه ای کسب می کند.

21
·        فردوسی پس از دادن رهنمود مبنی بر این که « بگذار هر کس ـ چه بت پرست و چه پاکدین ـ به دین خود باشد»، بلافاصله اضاافه می کند:

ز منبر چو «محمود»  (خدا) گوید خطـیب
به دیــن محـمــد گــراید صلـیب
...

جهــان بسـتد از بت پرستان هند
به تیغی که دارد چو رومی پرند (حریر)

·        این تقارن زمانی تصادفی نیست.
·        مهمتر اینکه این مطالب در هیچ منبع دیگری جز شاهنامه وجود ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر