۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (159)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه     
 قسمت اول
      هرمه نویتیک حیات:
دیلتی
ادامه

9
·        تئوری شناخت دیلتی متأثر از طرح واقعیت تی.اس. میل بوده است.
·        در تئوری شناخت دیلتی، تصحیح میل در ایدئالیسم برکلی، پذیرفته می شود و استنباط میل با استفاده از فلسفه احساس و متافیزیک اراده و سرانجام شبکه مقولات «حیات» تکمیل می گردد.

·        این طرح دیلتی در صدد غلبه بر «ایدئالیسم رؤیا» و در پی پارادوکس محسوب داشتن پدیده وارگی (فنومنالیته) بوده است:
·        دیلتی می نویسد:
·        «جمله (مفهوم) پدیده وارگی به مثابه پارادوکس جلوه گر می شود.
·        شعور بیواسطه ما از پذیرش اینکه چیزها پدیده های ما هستند، سر باز می زند.
·        چیزهائی که ما می بینیم، برای ما چه بسا در ورای خود ما وجود دارند.
·        این بدان معنی است که چیزها به این دلیل که متفاوت با خود ما هستند، چیز هستند.»
·        (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 19، ص 19)

·        این طرح دیلتی اما اصل ایدئالیسم سوبژکتیویستی را کنار نمی گذارد و آن را حتی در درک تغییر یافته ای تقویت می کند:
·        دیلتی می نویسد:
·        «جمله (مفهوم) ایدئالیسم در واقع به ما می گوید که واقعیت، یعنی چیز و یا شیئی فاکت های شعور ما هستند.
·        شعور تحقق یافته ما اما علاوه بر تصورات، از احساس ها و اعمال ارادی تشکیل می یابد که بخش مهمی از حیات ما هستند.
·        بنابرین، واقعیت و یا چیز بنا بر جمله (مفهوم) فوق الذکر، در وهله اول باید بر کل حیات تحقق یافته ما مبتنی باشد و نه بر مکان وجود آن.
·        اگر ما در چیز (واقعیت)، که برای ما وجود دارد، بیش از تصورات صرف داریم، این در وهله اول از آن رو ست که چیز، یعنی واقعیت حاوی بیشتر از محسوس بودن صرف است.»
·        (همانجا، ص 20)   

10
·        در این تأملات دیلتی نیز اندیشه عنصر واقعی که متفاوت از اراده ما ست و در خارج از شعور ما وجود دارد، سوسو می زند.
·        دیلتی اما می کوشد تا همین عنصر واقعی را در دانش تجربی اراده، یعنی در شعور حل و منحل کند.
·        دیلتی می نویسد:
·        «مقاومت اراده و احساس که همراه با مقاومت اراده پدید می آید، چیزی در خارج از من را شکل می دهند.
·        مرزی هست و ماورائی هست.
·        این مرز با جسم من انطباق دارد.
·        واقعیت و مقاومت که در یکجا به تجربه ادراک شده، که اغلب به غلط، به عنوان مادیت تعریف شده، ولی می تواند به عنوان واقعیت تعریف شود، یکسان اند.»
·        (همانجا، ص 22)  

11
·        دیلتی اندکی بعد، بمراتب مصمم تر و صریح تر می نویسد:
·        «همه این اشیاء، حتی اشخاصی که با من در رابطه قرار دارند، برای من فقط به عنوان فاکت های شعور من وجود دارند:
·        فاکت های شعور تنها موادی اند که اوبژکت ها از آنها تشکیل می یابند.
·        فاکت شعور مقاومتی است که آنها اعمال می کنند.
·        مکانی است که آنها اشغال می کنند.
·        برخورد درد انگیز آنها ست و ضمنا لمس خوشایند آنها ست.»
·        (همانجا، ص 58)    

12
·        دیلتی بعدها نیز به راه حل ایدئالیستی خود برای مسئله واقعیت (پاسخ ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه: تقدم روح بر ماده، شعور برو جود. مترجم)  وفادار می ماند.
·        دیلتی می نویسد:
·        «تمامی معنای خود و دیگری، من و جهان، تمیز خود از جهان خارج در دانش تجربی اراده ما و در احساس های مرتبط با آن است.»
·        (همانجا، جلد 5، ص 130، 1924)   

13
·        دیلتی می نویسد:
·        «هر حکم راجع به روانگذشت، بطور اوبژکتیف (عینی) حقیقی است، اگر آن حکم با روانگذشت به انطباق آورده شود.
·        هر حکم راجع به روانگذشت بیانگر رابطه روانگذشت ناشی از اشیاء بواسطه تعین محتوائی عینیت آن نیست.
·        بلکه آن، فقط بیانگر وقوع خود رفتار خود فرد ادراک کننده است.
·        و این واقعیت امر معرفتی (شعورین) برای من به مثابه واقعیت وجود دارد.»
·        (همانجا، جلد 7، ص 26)      

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر