۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (42)


تحلیلی از شین میم شین 

هزار شکر که دیدم به کام خویشت، باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

روندگان طریقت، ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

·        معنی تحت اللفظی:
·        خدا را شکر که دوباره به کام دلت رسیده ای.
·        صادقانه بگویم، که آرزوی دل من هم همین بوده است.
·        کسانی که راه طریقت پیش می گیرند، با دشواری ها مواجه می شوند.
·        ولی عاشقان از فراز و فرود راه غمی ندارند.

1
هزار شکر که دیدم به کام خویشت، باز

·        این غزل خواجه احتمالا خطاب به کسی است که به دلیلی دچار مشکل بوده، ولی مشکلش حل شده و روزگار دوباره بر وفق مرادش گشته است.
·        خواجه با حریف همدردی می کند و ضمنا به او تسلی خاطر می دهد:  

2
روندگان طریقت، ره بلا سپرند

·        مفهوم طریقت احتمالا ضد مفهوم شریعت است و اهل طریقت به طرفداران عرفان اطلاق می شود.
·        طریقت اما می تواند به معنی خلوص قلبی هم بکار رود:
·        اگر اهل شریعت تظاهر به تقوا می کنند، اهل طریقت درست برعکس آنها، از اعماق دل ایمان می ورزند.
·        می توان گفت که خواجه ضمنا دیالک تیک نمود و ماهیت را به شکل دیالک تیک شریعت و طریقت، یعنی به شکل دیالک تیک ظاهر و ذات بسط و تعمیم می دهد.

3
روندگان طریقت، ره بلا سپرند

·        قضیه واقعا هم از همین قرار است:
·        مؤمنین حقیقی بیشتر دچار سوء ظن و مشکل می شوند تا متظاهران بی ایمان.
·        دلیل این تفاوت، پرنسیپ مندی و بی پرنسیپی است.
·        اهل شریعت در بهترین حالت، آدم های ماشینی اند.
·        بشدت سطحی و کوته اندیش اند.
·        در حالیکه اهل طریقت برای ظاهر چیزها تره خرد نمی کنند و بر اصول و پرنسیپ ها وفادار می مانند و درست به همین دلیل دچار مشکل می شوند.
·        راه بلا سپردن آنها را خواجه به تجربه دریافته است.

4
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

·        در این مصراع غزل، صحت حدس ما تأیید می شود:
·        رفیق عشق، یعنی کسی که به اصول پایبند است، کسی که صاحب نظر و موضع مند است، باکی از دشواری زیست ندارد.
·        چنین کسی به حقیقت عینی عشق می ورزد و برای دفاع از آن قید فراز و فرود راه را پیشاپیش می زند.

5
غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب
که نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز

·        معنی تحت اللفظی:
·        غم حبیب حقیقت همان بهتر که به گوش رقیب نرسد.
·        برای اینکه رقیب کین توز است و محرم راز نیست تا با او غم حبیب در میان نهاده شود.

6
غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب
که نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز

·        خواجه در این چارچوب معنوی غزل، واژه رقیب را به معنی دشمن و بدخواه حبیب و جاسوس و سخن چین بکار می برد.
·        رقیب احتمالا رازی را از حبیب شنیده و بعد به گوش معشوق (مثلا خان و سلطان و غیره) رسانده است.
·        به همین دلیل حبیب دچار مشکل شده و خواجه اکنون به انتقاد ضمنی از حبیب می پردازد:
·        رقیب کین توز نباید از اسرار دل حبیب باخبر می شد و بعد لو می داد.
·        حالا معلوم می شود که حدس ما درست بوده است.

7
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنی است
من آن نی ام که از این عشقبازی آیم باز

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگرچه حسن تو ازعشق این و آن بی نیاز است.
·        اما من کسی نیستم که ترک عشقبازی کنم.

8
·        خواجه در این بیت، نسبت به حبیب ابراز علاقه قلبی می کند.
·        حالا معلوم می شود که خواجه  واژه های عاشق و معشوق و رقیب را با چه چیزهای عجیب و غریبی پر می کند.
·        شاید حبیب در این غزل خانی و یا ارباب فئودالی بوده است که این چنین نسبت به او ابراز عشق و علاقه می شود.
·        کسانی که اشعار خواجه را در قالب تصویر ریخته اند، دچار ساده لوحی شدیدی بوده اند و خیال کرده اند که منظور خواجه حتما باید زن زیبائی باشد.

9
چه گویمت که ز سوز درون چه می ‌بینم
ز اشک، پرس حکایت که من نی ام غماز

·        معنی تحت اللفظی:
·        چگونه می توانم شادی ام را از خوشوقتی تو ابراز دارم!
·        اشکم به جای زبانم افشاگر سوز درون من است.

·        خواجه به دلیل رفع کدورت از حبیب اشک شوق می ریزد.

10
بدین سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد، بسوز و بساز

·        معنی تحت اللفظی:
·        به شکر نورانی بودن مجلس در اثر حضور حبیب، اگر بسان شمع ستمی بر تو رفت، بسوز و بساز.

·        این بیت به احتمال قوی خطاب به خود حافظ است.
·        برای اینکه با بیت قبلی در پیوند معنوی و منطقی قرار دارد:
·        حالا که حبیب از کام اژدها برگشته، به شکرانه این شادی، علیرغم ستمی که بر تو رفته، بسوز، ولی دیگر فکرش را نکن.
·        مهمتر از همه چیز رفع بلا از حبیب و به کام او گشتن دوباره اوضاع است.

11
 غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز

·        معنی تحت اللفظی:
·        دولت محمود بی نیاز از زلف ایاز است.
·        مسئله فقط عشوه حسن است.

·        محتوای این بیت را خواجه از سعدی دارد:
·        به روایت سعدی، از سلطان محمود می پرسند که به چه دلیل دل به ایاز بسته است؟
·        او جواب می دهد که روزی در گذر از معبر صعب العبوری صندوقچه جواهرات افتاد و همه همراهان مشغول پیدا کردن در و گوهر شدند.
·        ولی ایاز بی اعتنا به جواهرات مرا همراهی کرد.
·        به همین دلیل من هم دلبسته او هستم.

12
·        خواجه ایده راسیونالیستی ـ رئالیستی سعدی مبنی بر وابستگی مطلق (سگ وارگی)  ایاز به سلطان محمود را با مفهوم ایراسیونالیستی ـ ایررئالیستی «کرشمه ناز» جایگزین می سازد که معنی اش را احتمالا خودش هم نمی داند.  

13
 غزلسرایی ناهید صرفه ‌ای نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز

·        معنی تحت اللفظی:
·        غزلسرائی ناهید به صرفش نیست، اگر حافظ دم بر آورد.
·        ناهید ستاره زهره است که سمبل خنیاگر فلک بوده است.

·        خواجه در این بیت، هندوانه زیر بغل خودش می دهد و این نوع خودستائی  را در جامعه فلک زده ایران و مافیها مد می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر