۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (325)

  نیاموخته های چپ ایران از شکست 28 مرداد 
فرج سرکوهی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com    

مسعود بهبودی
از پالتاک تا باتلاق

·       از یکی از پالتاک نشینان و رهنمود دهندگان به باتلاق نشینان   ملی و بین المللی ـ حیرت زده ـ پرسیدند:
·       «با اینهمه فهم و فراست و لیاقت و درایت چگونه به سؤالات خلایق جواب می دهید و چه جوابی می دهید؟»
·       گفت:
·       «کاری ندارد.
·       چند کلمه و جمله و نام و عنوان مد روز از قبیل مدرنیته، پسا مدرنیته، سنتی، فوکویاما، پایان تاریخ، حقوق مدنی، نئو لیبرالیسم و غیره گیر آورده ام و برای هر سؤالی فوری کج و کوله شان می کنم و تحویل خلایق می دهم.»

·       حالا حدیث همان نخبه عوام فریب است:
·       رژه دوبره و وحدت کمونیستی و غول باد کرده ی خفته، غول  خیلی خیلی بیدار و  چپ سنتی و مدرن و ماورای مدرن و باد در غبغب و نان در روغن، قصه نان آور همیشگی بعضی ها بوده است و تا بی بی و سی سی و دی دی هست، نان در روغن و در به همان لولای دیرین خواهد بود.

بهروز
نقد حزب توده
گرایش های مختلف فدایی هر کدام حال با شدت و ضعف، نقاد سرسخت حزب توده بوده اند.
رفیق شهید محمود محمودی از بیژن نقل می کند:
"حزب توده مانند یک تخم مرغ بود که اگر در زمان خود می شکست همه از رنگ و زنده بودن آن لذت می بردند.
اما آنقدر ماند تا از درون گندید و پوسید"
رفیق بیژن همچنین اشاره می کند آن چه راهنمای عمل حزب توده بود نه مارکسیسم و منافع زحمتکشان ایران بلکه منافع استراتژیک اتحاد شوروی بود.
اساسا، شکل گیری جنبش فدایی چه در قالب گروه بیژن و چه رفقا مسعود و پویان حاصل مرزبندی روشن با حزب توده بود، مرزی که بعدها توسط باند نگهدار- فتاپور و شرکا تا سرحد امکان مبهم و تار شد.

مسعود بهبودی
ماجرای دهل توخالی و هیاهوی گوش خراش

1

·       فقر فکری و فرهنگی و فلسفی خود را کسی نمی تواند بهتر از بعضی ها برملا سازد:
·       به جای تفکر و تأمل و  استدلال نظری و تجربی نازل کردن آیه از بیژن و این و آن.
·       بیژن از مارکسیسم همانقدر خبر دارد که بعضی ها از فیزیک کوانتومی خبر دارند.
·       بعضی ها از 124 هزار پیامبر به سراغ جرجیس می روند که مظهر اوپورتونیسم و آوانتوریسم بوده است.
·       مرده ها را گروگان می گیرند تا زنده ها را لت و پا کنند و از آب گل آلود ماهی درخور بگیرند.

·       به محتوای نقل قول از حضرت بیژن توجه کنیم:

2
"حزب توده مانند یک تخم مرغ بود که اگر در زمان خود می شکست همه از رنگ و زنده بودن آن لذت می بردند.

·       طنز تلخ انعکاس واقعیت عینی در ضمیر اعضای طبقات اجتماعی مختلف همیشه از این قرار است:
·       بیژن بی آنکه خودش متوجه باشد، دست خود را رو می کند:
·       حزب توده به تخم مرغ تشبیه می شود.
·       چه ایرادی دارد که از نقطه نظر فئودال زاده های خیلی خیلی انقلابی، کعبه آمال توده های مولد و زحمتکش تخم مرغی باشد تا حضرات بشکنند و از رنگ و بوی آن حظ کنند.

3
"حزب توده مانند یک تخم مرغ بود که اگر در زمان خود می شکست همه از رنگ و زنده بودن آن لذت می بردند.

·       اما معنی دیگر همین حکم تئوریکی بیژن خیلی خیلی با سواد و با فرهنگ این است که شکست حزب توده برای جوجه فئودال ها آرزوئی قلبی و اسباب لذتی خار العاده بوده است.

4

·       تف حزب توده بر همه احزاب و سازمان ها و گروه ها و شخصیت های سیاسی چپ و راست و لائیک و مذهبی و ملی شرف داشته است.

5

·       فدائیان خ، نه به دلیل تسلط شگرف به جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی و نه به دلیل انقلابی تر بودن  با حزب توده مرزبندی کرده بودند،  بلکه به دلیل موضع طبقاتی  ارتجاعی و فئودالی خویش.

·       بچه فئودال ها آنتی کمونیسم و توده ستیزی را با شیر مادر سر می کشند.

6

·       موضع کاپیتالیستی روشن دربار پهلوی (پس از انجام اصلاحات ارضی)  حتی، از موضع فدائیان و مجاهدین و خمینی و این و آن مترقی تر بوده است.

7

·       ما حاضریم با مدعیان از همه رنگ، جهان بینی همه احزاب و سازمان ها و شخصیت های ایرانی را مورد پژوهش، بحث و تحلیل عینی قرار دهیم و نشان دهیم که چرا حزب توده صدها بار پیشرفته تر و انقلابی تر از همه آنها بوده است 
8

·       هم اکنون نیز حزب توده ـ البته بی نام و بی نشان ـ در میدان مبارزه ایدئولوژیکی یک تنه ایستاده است و می رزمد.
·       فقط باید چشم مسلح به تئوری داشت و دید.

9


·       ارواح سلحشور روزبه ها، سیامک و مبشری ها در قوالبی دیگر در کار و پیکار اند.
·       بعضی ها بهتر است چشم خود را باز کنند و رو به اشباح خیالی خویش عربده سر ندهند.
·       چون ممکن است امر به خودشان مشتبه شود.

جواد محسنی
 موضوع اصلی مقاله فرج سرکوهی این است که چپ سنتی تحلیلی از ۲۸ مرداد به دست نداد.
چپ نو ایران سعی کرد تحلیلی از ۲۸ مرداد به دست دهد اما در نیمه راه متوقف ماند.
حرف اصلی او این است که فقط با بینش چپ نو می توان از نگاه چپ تحلیل درست به دست داد و بینش چپ سنتی قادر به تحلیل عمیق نیست .
مسعود بهبودی
شیر بی سر

1
·       برادر نصیحتگو، چپ نو یعنی چی؟

2

·       چپ نو شما کدام جهان بینی را، کدام تئوری و متد فلسفی را نمایندگی می کند و برای تحلیل مسائل بکار می بندد؟

3

·       حریف مورد نظر شما اصلا سواد فلسفی دارند؟

4

·       رهگذری بر آن بود که ایشان گرامریست اند (دستور زبانیست) اند.

5

·       چپ نوئی که نماینده اش کمترین دانش فلسفی نداشته باشد، یعنی فاقد جهان بینی علمی باشد، به شیری بی سر می ماند و به هر دردی به غیر از امر رهایش اجتماعی می خورد.

·       مدعیان چپ نو بهتر است که اول دو سطر نثر و یا دو بیت شعر تحلیل کنند، بعد به تحلیل مسائل اجتماعی بغرنج خطر کنند.

اصغر الهیاری
  پاسخ به آقای جواد محسنی
این بار اول نیست که آقای فرج سرکوهی در باره چپ سنتی و چپ نو می نویسد.

نکته  اساسی که سرکوهی همیشه در بحث ها بصورت رندانه ای از ان  فرار می کند، در سایه قرار دادن نقش مارکسیسم به منزله دانش اصلی برای سازمان دادن مبارزه طبقاتی است.

 درج این مطالب در بی بی سی نمی تواند توجیهی برای آن باشد.

این نوشتم که به آقای فرج سرکوهی که با دعوای حیدری نعمتی اصل موضوع یعنی مارکسیسم را کنار می گذارد، عرض کنم:
به چه دلیل آقای فرج سرکوهی به حزب توده و سایر جریان های مورد نظرش مثل شادروان جزنی "چپ سنتی" می گوید و جریانات دیگر را "چپ نو" می نامد؟

معیار او برای این طبقه بندی چیست؟

باید پرسید چرا آقای سرکوهی وارد بحث جدی نمی شود ؟

نمی گوید حزب توده و شادروان جزنی اصلا مارکسیست نبودند یا از مارکسیسم و مارکسیسم لنینیسم عدول کردند.

یا با دلایل مشخص ناتوانی آنها را در تحلیل مشخص از شرایط ایران، یا بر "ضعف" ها و "انحراف " ها و یا "دنباله روی " ها انگشت بگذارد.

تا زمانیکه سرکوهی ها با کمک مارکسیسم و یا مارکسیسم لنینیسم و متد علمی و دقیق وارد این بحث ضرور نشوند جز فرافکنی و جو سازی نتیجه دیگری نخواهند برد و اتفاقا آن نکات منفی برشمرده در بالا به قوت خود باقی خواهد ماند.

تجزبه کتاب جنجالی او "داس و یاس" فراموش نشدنی است.

در باره  "چپ نو" نیز نمی توان بدون اشاره به تغییرات و مزایائی که در درک آنها از مارکسیسم و مارکسیسم لنینیسم داشته اند و یا در بکارگیری آن موفقیت هائی داشته اند فقط به به و چه چه کرد.

آقای سرکوهی می تواند این برتری ها را نشان دهد تا به عنوان فضیلتی نسبت به مارکسیسم یا مارکسیسم لنینیسم افتخار نمود.

حرف آخر :
آیا جبهه پراکنده چپ ایران از بی تشکیلاتی، تبعید یا عدم تجهیز آنها به مارکسیسم یا مارکسیسم لنینیسم رنج می برد یا ناتوانی "چپ نو" در رهبری و هدایت آنها ست؟

و بالاخره ایشان لطف کنند و ما را روشن کنند که خط ۳ ، خط ۴ و ..و.. در کدام مقوله قرار می گیرند.

آیا "چپ سنتی" و "چپ نو" در بر گیرنده تمام جریان های چپ ایران است؟
آقای سرکوهی خود را در کدام یک از دو جربان "چپ سنتی " و "چپ نو" ارزیابی می کند.


بهروز
حرفی که منتشر نشده بود.
در ابتدا، امیدوارم اخبار روز این مشکل فنی را رفع کند که بعضی کامنت ها منتشر نمی شود.
فکر می کنم شخص مسئول گاهی اشتباه می کند و چون معمولا نویسندگان کامنت، متن خود را ذخیره نمی کنند، این مشکل ساز می شود.
در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند، ترجیح می دهم به جای جواب گویی به آن ها به عنوان مشکوک معرفی شوند.
ترفند های دشمنان مردم گاهی خیلی پیچیده می شود و تشخیص آن ظرافت می خواهد.

خسرو گاف
آقای بهروز، شما مسایل گوناگونی را عنوان کرده اید که به یکی دو نکته مهم تر اشاره می کنم.

الف
آقای فرخ نگه دار می گوید:
"سرکوب خونین حزب توده ایران در کودتای ۲۸ مرداد برای این رخ داد که از مصدق سرسختانه دفاع کرد.
" اگر حزب توده ایران مدافع دولت او نبود و با ان دشمنی می کرد، قطعاً کاری با ان نداشتند، همان گونه که با "نیروی سوم" که در آن زمان از حزب منشعب شده بود، کاری نداشتند.» 


لطفاً بروید مصاحبه طراح اصلی کودتا، کرمیت روزولت، را که همین امروز در بی بی سی فارسی آمده، بخوانید.
کودتا دو وجه داشته، یکی تأمین نفت (ارزان) برای انگلیس که رابطه اش با ایران قطع شده بود
و دیگری از بین بردن نفوذ "کمونیسم" که این یکی به نظر من هدف اصلی کودتا بود و به همین خاطر قربانی اصلی توده ای ها بودند.
 خیلی از ما فقط وجه اول را می بینیم که دولت ملی مصدق مانعش بود.
برخی دشمنی کور با حزب دارند که اطلاعات شان از رسانه های سرمایه داری جهانی است و جالب آنکه کاسه داغ تر از آش می شوند و خلاف اعترافات خود طراحان کودتا، حرف می زنند.
لطفاً منبعی مطمئن ولو از منتقدان حزب توده معرفی کنید که ثابت کند آیا این حزب توده بود که نمی خواست به مصدق کمک کند، یا او هراس بزرگی داشت و همکاری حزب را نمی پذیرفت.
 قدرت سیاسی و غیره و ارتش و شهربانی همه دست مصدق بود.
حزب توده خودش فعالیت مخفی در پیش داشت.
پس از کودتا ۶۰۰ افسر و درجه دار دستگیر شدند که خیلی از اینها نقشی مهم نمی توانستند، ایفا کنند.
حزب به مصدق گفته بود که کودتا دارد آغاز می شود و به ما اجازه دهید تا از نیروهای خود در ارتش بخواهیم از تو محافظت کنند.
اما او می ترسید و ترسش به این دلیل بود که فکر می کرد که قدرت ممکن است که به دست حرب بیافتد و نظر امریکایی ها و انگلیسی ها ثابت شود که مصدق اسیر دست توده ای ها ست.
ما به دولت مصدق افتخار می کنیم.
 اما این نباید ما را بر آن دارد که ضعف های او و یاران بورژوازی ملی او را نادیده بگیریم.
اگر او پیگیری مثلاً دکتر حسین فاطمی را داشت، قضیه به کلی عوض می شد. 

ب
اگر این حزب به قول شما و مراد شما سرکوهی چنان بی عمل بود، چرا آن همه مورد غضب قرار گرفت؟
شما می دانید که هم در کودتای ۲۸ مرداد و هم در دوران جمهوری اسلامی، تنها همین تشکیلات چپ بود که با دخالت مستقیم نیروهای خارجی از پا در آمد.
  این برای شما سوال نیست که چرا این حزب تا این اندازه مورد حساسیت ارتجاع داخلی و خارجی قرار دارد؟
همین حزب که به قول برخی منتقدان در خدمت جمهوری اسلامی بود، سخت ترین ضربه را در میان نیروهای چپ می بیند و شما باید به ابعاد این ضربه واقف باشید و نیاز به تکرار ان نیست. 

پ
اینکه شما یا سرکوهی از "چپ نو" دم بزنید و حزب توده را "سنتی" بنامید، دلیل نمی شود که شما نو هستید و این نو بودن صحیح است و آن یکی سنتی و آن سنتی بودن اشتباه.
ببینید دوست من، همین جا توده ای ها چه با نام مستعار و چه نام واقعی، هر کدام از موضع توده ای حرف می زنند.
اما حداقل من نفهمیدم که شما مشخصاً متعلق به چه جریانی هستید.
اگر شما موضع سیاسی- سازمانی خود را مشخص کنید، آسان تر می توانیم یکدیگر را نقد کنیم.
آقای سرکوهی هم که خداوند حفظش کند، اصلاً معلوم نیست در کجای جریان چپ قرار دارد. ا
ینکه شاید دیرزمانی چپ تلقی می شد، دلیل نمی شود که امروز هم چپ باشد.
در همان بی بی سی که او از آنجا نان می خورد، وازده های توده ای هم هستند، که ما دیگر انها را چپ نمی دانیم.
چپ آن است که به اصولش پایبند باشد و برایش برزمد و حتی حاضر باشد خود را به خطر بیاندازد.

مسعود بهبودی
یکی از «اشخاص دریده و مشکوک» به زعم بعضی ها

·       خوش به حال بعضی ها که «تحلیل» تخیلی خاص خود را پیشاپیش در کشوی کله خود دارند و به هنگام نیاز بیرون می کشند و تحویل عوام بی خبر از تفکر علمی می دهند و کلی پوز می دهند.

در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند ترجیح می دهم به جای جواب گویی به آن ها به عنوان مشکوک معرفی شوند.
(بعضی ها)   

·       این یعنی پرونده سازی در حق دگراندیشان.
·       این یعنی خالی یافتن کله و چنته خویش از دلیل قوی و توان استدلال علمی و منطقی.
·       خوب فرض کنیم که «اشخاص دریده» افرادی مشکوک اند.
·       مشکوک به چی؟
·       مشکوک به وابستگی به طبقه حاکمه ملی و یا بین المللی؟
·       اگر آری، بعضی ها مطمئن اند که خیلی از قلم بدستان و سایت ها از آب زمزم در آمده اند؟

و چون معمولا نویسندگان کامنت متن خود را ذخیره نمی کنند این مشکل ساز می شود.
(بعضی ها)   

·       اولا از کجا بعضی ها می دانند که نویسندگان کامنت معمولا متن خود را ذخیره نمی کنند؟
·       نکند می خواهند جا بزنند که «تحلیل» های خود را نه از کشوی ذهن خویش، بلکه فی البداهه می نویسند و علامه دهر اند.

ترفند های دشمنان مردم گاهی خیلی پیچیده می شود و تشخیص آن ظرافت می خواهد.
(بعضی ها)   

·       منظور بعضی ها از «ظرافت» کذائی چیست؟
·       ظرافت نظری و اسلوبی و یا هارت و پورت و تهمت زنی و فحاشی؟

در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند.
(بعضی ها)   

·       اشخاص دریده کی سنگ «هواداری از این خط و آن خط»  را به سینه زده اند و کی فحاشی کرده اند؟
·       بعضی ها ظاهرا تحلیل علمی و عینی احزاب و سازمان ها و شخصیت ها را فحاشی معنی می کنند و عملا قیاس به نفس می فرمایند.

جنبش نوین چپ ایران
(بعضی ها)   
 
·       منظور از «جنبش نوین چپ ایران» کدام ملغمه خیالی است؟

·       کدام شخصیت و حزب و دسته، این ملغمه خیلی خیلی نوین را نمایندگی می کند؟

·       نمی شود برای تبلیغ هم که شده اسم وعنوان سایت شان را ذکر و یا لینک کنند؟

·       تا بلکه بعضی از «هواداران این خط و آن خط»  توکل به آن «جنبش نوین چپ ایران» نمایند و دخیل به امام زاده کذائی ببندند.

واضح است که شرایط جامعه ایران و توازن قوا در ۱۳۳۲ نه تنها گذار به آزادی و دمکراسی، حتی پیوستن به جمهوری های توده ای سبک اروپای شرقی، را ناممکن می کرد.
(بعضی ها) 

1
 
·       از کجا بعضی ها این قدر مطمئن اند که تناسب قوا در آن زمان به «وضوح نامناسب به  گذار به دموکراسی و آزادی» بوده است؟

2


·       مگر در همان زمان جمهوری خلق چین اعلام وجود نمی کند و با برافراشتن پرچم سرخ خویش فاتحه ای بلند بر مالکیت خصوصی بطور کلی نمی خواند؟

3

·       مگر کشورهای اروپای شرقی به اردوی کار نمی پیوندند که به تشکیل سیستم سوسیالیسم جهانی منجر می شود؟

4

·       مگر مبارزات ضد استعماری و رهائی بخش ملی لرزه بر اندام استعمار و ارتجاع نمی افکند؟

5


·       همین دیشب کانال تلویزیونی موسوم «آرته» از تیز هوشی خارق العاده استالین و داشتن همه کارت های برنده در دست خویش گزارش می داد.

6

·       از این قضیه نیز گزارش می داد که رئیس جمهور امریکا فقط با استالین حرف می زد و به چرچیل محل سگ هم نمی گذاشت.
·       آن سان که چرچیل یک روز زودتر از موعد مقرره، جلسه گفتگو را  از وجود منفور خویش خالی می کند و دست درازتر از پا به لندن برمی گردد.

7

·       ضمنا کانال «آرته»  گزارش می داد که استالین همه مطالبات خود را عملی می سازد.

8

·       این دیگر چه « جنبش نوین چپ عیران» است که تحلیل های عیرانی این چنینی تحویل خلایق می دهد؟

9

·       «اشخاص دریده» شاید «مشکوک» باشند، ولی خر که نیستند تا بعضی ها هر چه دل شان خواست، جلوی شان بریزند.

آن چه در بعد از کودتا می بینیم آن است که حزب توده به یک دسته بوروکرات مهاجر بدون پایه اجتماعی واقعی در ایران تبدیل شد.
(بعضی ها)   

1

·       به چه دلیل نظری و تجربی می توان حزب توده را متشکل از مشتی بروکرات جا زد؟

2
·       معیار بروکراتیسم چیست؟

·       شاید بعضی ها اصلا معنی مفهوم «بروکرات» را نمی دانند.

3
 
·       از بعضی ها چه پنهان که به حزب توده تنها  صفتی که نمی توان نسبت داد، بروکراتیسم است.

4

·       شاید خیلی ها برای نوچه ها با این واژه ها پوز می دهند و طبیعتا اینجا هم «اشخاص دریده و مشکوک»  را با آنها عوضی گرفته اند.

5


·       رهبران حزب توده همه از دم نه حاملین حتی ذره ای بروکراتیسم، نه جویندگان پست و مقام و منصب و جاه و مال و منال، بلکه پهلوانان ملی و طبقاتی  کلاسیک کشور ما بوده اند.

·       یاد خروشان تک تک آنها به یاد باد.
·       و شرم مان باد اگر حتی لحظه ای قدردان آن مرتاضان طراز نوین نباشیم و فراموش شان کنیم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر