تحلیلی
از شین میم شین
نفي آن يك چیز و اثباتش روا ست
چون جهت شد مختلف نسبت دوتا ست
همچو فرزندان خود دانند شان
منكر آن با صد دليل و صد نشان
ليك از رشك و حسد پنهان كنند
خويشتن را بر ندانم مي زنند
مولانا چه خوب به اين مكر و حيله هاي انسان پي برده است و مي داند كه اگر به اين باور برسند كه نگاه شان و فكر شان غلط است به خاطر خود خواهي ها، حسد ها و چشم و هم چشمي ها نمي خواهند كه حقيقت را بپذيرند و خود را به ندانم مي زنند.
ادراك
ماهيت :
مولانا اشاره مي كند كه چون عقل دورانديش از درك ماهيت كلي اشيا عاجز است، هر كس به ظن و گمان خويش برداشتي از آن مي كند و سپس مارك خوب يا بد را به آن مي چسباند و از آنجايي كه رويكرد اشخاص به يك موضوع با انديشه ها و نگاه هاي متفاوت همراه است هر كس به زعم و سليقه خود برداشتي از آن موضوع مي كند و سپس چنان بر باور خويش پاي مي فشارد و چنان از آن دفاع مي كند كه گويي از فرزندانش دفاع مي كند:
مولانا اشاره مي كند كه چون عقل دورانديش از درك ماهيت كلي اشيا عاجز است، هر كس به ظن و گمان خويش برداشتي از آن مي كند و سپس مارك خوب يا بد را به آن مي چسباند و از آنجايي كه رويكرد اشخاص به يك موضوع با انديشه ها و نگاه هاي متفاوت همراه است هر كس به زعم و سليقه خود برداشتي از آن موضوع مي كند و سپس چنان بر باور خويش پاي مي فشارد و چنان از آن دفاع مي كند كه گويي از فرزندانش دفاع مي كند:
نفي آن يك چیز و اثباتش روا ست
چون جهت شد مختلف نسبت دوتا ست
همچو فرزندان خود دانند شان
منكر آن با صد دليل و صد نشان
ليك از رشك و حسد پنهان كنند
خويشتن را بر ندانم مي زنند
(
دفتر سوم 3658-3644)
مولانا چه خوب به اين مكر و حيله هاي انسان پي برده است و مي داند كه اگر به اين باور برسند كه نگاه شان و فكر شان غلط است به خاطر خود خواهي ها، حسد ها و چشم و هم چشمي ها نمي خواهند كه حقيقت را بپذيرند و خود را به ندانم مي زنند.
·
ما برای آشنائی با جهان
بینی مولانا و حریف به تجزیه و تحلیل نظرات آندو می پردازیم:
ادراک ماهیت
· بحث حریف در زمینه ادراک ماهیت چیزها، پدیده ها و سیستم
ها ست.
· ماهیت
اما به چه معنی است؟
1
·
ماهیت بیانگر
وحدت عام و ضرورت
است.
2
·
ماهیت بیانگر
مجموعه تعین های عام و ثابت هر چیز و هر روند و
غیره است که ضرورتا به آن چیز و یا روند تعلق
دارند.
3
·
ماهیت با نمود، یعنی فرم نمودین چیزها، روندها و غیره، وحدت
تضادمندی را تشکیل می دهد.
4
·
از این رو ست که ما از دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) سخن می
گوییم.
5
·
ماهیت برخلاف نمود برای شناخت حسی بیواسطه دسترس
ناپذیر است.
6
·
مسائل مربوط
به ماهیت چیزها، رابطه ماهیت
و نمود و شناخت ماهیت از دیر زمانی مسئله مرکزی بحث و چالش
میان ایدئالیسم و ماتریالیسم بوده اند.
·
اشاره حریف و مولانا به ماهیت چیزها
نیز حاکی از همین مبارزه ایدئولوژیکی است.
·
مراجعه کنید به
دیالک تیک بود و نمود (پدیده و ماهیت) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
مولانا اشاره مي كند كه چون عقل دورانديش از درك
ماهيت كلي اشيا عاجز است...
· بنظر حریف و مولانا، خرد بشری قادر به شناخت ماهیت اشیاء نیست.
· بگذریم از اینکه مفهوم «ماهیت کلی» سؤال انگیز است.
· چون ماهیت جزئی و کلی معنی روشن ندارند.
· این ادعا اما به چه معنی است؟
1
·
این ادعا بدان معنی است که
بزعم حریف و مولانا، شناخت عقلی (راسیونال) ماهیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها محال است.
2
· این ضمنا بدان معنی است که حریف و مولانا اصل معرفتی ـ نظری موسوم
به قابل شناخت بودن واقعیت عینی را انکار می کنند.
· یعنی واقعیت عینی را غیر قابل شناخت تلقی می کنند و بدین
طریق به جرگه طرفداران آگنوستیسیسم (ندانم گرائی) می پیوندند.
3
· ما اما واقعیت عینی را قابل شناخت می دانیم.
· اصولا چیزی یافت نمی شود که قابل شناخت نباشد.
· شناخت اما در روندی طولانی صورت می گیرد و با توسعه امکانات
مادی و فنی و غیره ی شناخت رشد می کند.
· شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی دیر و زود دارد،
ولی سوخت و سوز ندارد.
4
مولانا اشاره مي كند كه چون عقل دورانديش از درك
ماهيت كلي اشيا عاجز است
· بنظر حریف، مولانا اما خرد بشری را قادر
به درک ماهیت چیزها نمی داند.
· این می تواند بدان معنی باشد که خرد بشری فقط قادر به درک ظاهر
و نمود چیزها ست.
· فقط قادر به درک پدیده ها ست.
· فنومنولوژی (پدیده شناسی، نمود شناسی) هم بدین معنی است.
5
مولانا اشاره مي كند كه چون عقل دورانديش از درك
ماهيت كلي اشيا عاجز است، هر كس به ظن و گمان خويش برداشتي از آن مي كند.
· بنظر حریف و مولانا چون انسان ها با ساز و برگ خرد قادر به
درک ماهیت چیزها نیستند، دست به دامن حدس و گمان می شوند.
· آنجا که عقل قادر به پیشروی نمی گردد، فانتزی (گمان ورزی)
را فعال می کند.
· بدین طریق هر کس به قوه حدس و گمان خویش شناخت واره ای از
چیزها، پدیده ها و سیستم ها سرهم بندی می کند.
6
و سپس مارک خوب يا بد را به آن مي چسباند
· حریف و مولانا اکنون معلقی شگرف می زنند و
از عرصه شناخت به عالم اخلاق می افتند.
· درک و عدم درک ماهیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها چه ربطی به
ارزیابی اخلاقی آنها دارد؟
·
اینکه چیزی ماهیتا سیب است
و یا سنجد چه ربطی به خوبی و بدی (خیر و شر) دارد؟
7
از آنجايي كه رويكرد اشخاص به يك موضوع با انديشه
ها و نگاه هاي متفاوت همراه است هر كس به زعم و سليقه خود برداشتي از آن موضوع مي
كند.
· این هم معلقی دیگر از حریف و مولانا:
· حریف و مولانا به چرخش چشمی هر چه در بخش اول جمله خود رشته اند، پنبه می
کنند:
· اکنون عجز خرد از ادراک ماهیت و خیال بافی بکلی فراموش می
شود و جای آن را «رويكرد
اشخاص به يك موضوع با انديشه ها و نگاه هاي متفاوت و سليقه» هر کس می گیرد.
· مسئله شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها به امری فردی و
سلیقه ای (سوبژکتیف) تنزل می یابد.
· این اما به چه معنی است؟
8
·
این بدان معنی است که
چیزها، پدیده ها و سیستم ها عینیت خود را از دست می دهند و آن می شوند که هر کس
بنا بر « انديشه و نگاه و سليقه» خود می خواهد.
9
و سپس چنان بر باور خويش پاي مي فشارد و چنان از
آن دفاع مي كند كه گويي از فرزندانش دفاع مي كند.
· این دیگر نور علی نور است:
· هر کس بزعم مولانا و حریف بنا بر « انديشه
و نگاه و سليقه» خود تعریفی از
چیزها، پدیده ها و سیستم ها ارائه می دهد و از نظر خود چنان دفاع می کند که از
فرزند خود.
· این اما به چه معنی است؟
10
· این به معنی انکار روند انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر
انسان ها ست.
· انگار نه انگار که چیزها، پدیده ها و سیستم ها بی اعتنا به
بود و نبود انسان ها وجود دارند.
· انگار نه انگار که نظرات افراد راجع به چیزها، پدیده ها و
سیستم ها نتیجه انعکاس آنها در آئینه ضمیر آنها ست.
· انگار نه انگار که دهقان ببرکت فرود آوردن تبر بر تنه درخت
به شناخت تنه و تبر و لیاقت معرفتی خود و
صحت و سقم نظرات خود پی برده است.
· این موضع حریف و مولانا را می توان
سوبژکتیویسم معرفتی محسوب داشت.
11
· چون این کرد و کار حریف و مولانا به معنی تخریب دیالک تیک اوبژکت ـ
سوبژکت، دور انداختن اوبژکت شناخت و مطلق کردن سوبژکت شناخت است:
· بنابرین، این موضعگیری حریف و مولانا به معنی سوبژکتیویسم
معرفتی (شناختین) است.
12
و سپس چنان بر باور خويش پاي مي فشارد و چنان از
آن دفاع مي كند كه گويي از فرزندانش دفاع مي كند.
· حریف و مولانا تصور می کنند که انسان ها
از تخیلات و حدس و گمان خود بسان فرزندان خویش دفاع می کنند و نه از حقیقت مورد
نظر خود.
· حریف و مولانا نمی دانند که بنی بشر محصول کار مادی و فکری خود بسان
فرزندان خود دوست دارند.
· برای اینکه در آئینه محصول کار خود ماهیت انسانی و نوعی خود
را، لیاقت خلاق خود را باز می شناسند.
· دلیل این وجه مشترک همین است:
· فرزند هر کس نیز محصول کار او ست:
· همانطور که گاو آهن مولود آهنگر است، فرزند نیز مولود مادر ـ
پدر است.
· دلیل عشق کسی به چیزی بازشناسی ماهیت انسانی خویش در آئینه آن
چیز است.
· چه آن چیز در روند
تولید پدید آید و چه در روند تولید مثل.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر