۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (316)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
صمد ارسی

صمد

·       چیزی که درستی عمل و ایدئولوژی را می تواند ثابت کند، نه در حال سکون، بلکه در یک حرکت اجتماعی است.
·       رفقای فدایی و مجاهدین خلق در دوران تاریک ستم شاهی نیاز مبارزه را دیدند و در آن دوران با توجه به تجربه پیشینیان که از شیوه های سازشکارانه و لیبرالی یا انحرافی توده ها را به شکست کشانده بود، این نسل جدید با بررسی دلایل شکست حزب توده و جبهه ملی با برداشت خرده بورژوایی از مبارزات مشی چریکی که محبوبیت فراوانی در سال های ۶۰-۷۰ داشت برگزیدند.
·       حتی اگر بنام شان توجه کنیم، اثری از مبارزات کارگری نیست.
·       بلکه خود را به عنوان نیروی پیشتاز و فدایی خلق و مجاهد خلق تعریف کرده اند.
·       اینها براستی جان بر کف بودند، ولی نیروی محرکه مبارزات را در کشتن انفرادی دشمن یافته بودند .
·        
·       حالا ما امروز عملا یک حزب کمونیست واقعی از آنگونه که در روسیه و چین و در کشورهای دیگر در طی سال های اولیه ۱۹۰۰ تشکیل شد، نداریم.
·       آنگونه که روشنفکران در بین کارگران می رفتند و با آموزش آنان تشکلات کمونیستی بوجود می آوردند.
·       کمونیست های ما منصور حکمت است که در لندن درس می خوانده و بعد از انقلاب به ایران می رود تا سهند را درست کند.
·       کمونیست های ما علی جوادی است که پنجاه سال است، ایران را ندیده و نمی داند قورمه سبزی چیست.
·       اگر کمونیست های قدیمی مان را ببینی در زمان شاه چریک و مخفی بودند و بعد از قیام فراری و خارجه نشین شدند.
·        
·       اما اینها هیچ کدام ما را مأیوس نمی کند .
·       چون اگر مأیوس شویم، بدان معنی خواهد بود که پشت به زحمتکشان و در واقع خیانت به خلق کرده باشیم.
·        
·       ما ضمن حمایت از نیروهای صادق چپ که در صدد سرنگونی رژیم سرمایه داری در ایران هستند (اگر چه کمونیسم را با تفاسیر خود تلقی می کنند)، حرف های خود را هم می زنیم.
·       من اعتقاد دارم تمام این احزاب و گروه ها در یک جبهه واحد و زیر یک چتر با حفظ ایده های درونی گرد هم بیایند تا این نیروها به هدر نرود.
·       مشخصا خائنان توده، اکثریت، دموکرات و ضد انقلابیونی چون مجاهدین خلق را زیر این چتر جایی نیست.
·       شاید آن زمان در حین مبارزه با رژیم و مبارزات ایدئولوژیک بتوان بجایی رسید و گر نه باید نشست و منتظر مضمحل شدن رژیم شد.

میم

·       ما این جمعبندی صمد را نخست به تزهائی تجزیه می کنیم تا هم تحلیل آنها تسهیل شود و هم از موضوع خارج نشویم و پرت و پلا نگوییم.

صمد
چیزی که درستی عمل و ایدئولوژی را می تواند ثابت کند، نه در حال سکون، بلکه در یک حرکت اجتماعی است.

·       این حکم (جمله) صمد حاوی جنبه هائی از حقیقت است، ولی علیرغم آن دقیق نیست.
·       موضوع شناخت در این حکم صمد، عمل و ایدئولوژی اند.
·       هدف صمد تعیین صحت و سقم عمل و ایدئولوژی احزاب و سازمان های سیاسی معینی است.

·       ما برای تسهیل بررسی، فرض می کنیم که موضوع شناخت ما سیبی است.

·       اکنون این سؤال طرح می شود که سوبژکت شناخت مثلا صمد، چگونه می تواند پی ببرد که سیبی را در دست دارد و نه سیب زمینی ئی را؟  

1


·       ما در این جور مواقع که شناخت چیزی مطرح است، با تئوری شناخت سر و کار داریم.
·       فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی روی سه پایه ایستاده است:

الف
·       تئوری (نظریه) (ماتریالیسم فلسفی)   
ب
·       متد (اسلوب)  (دیالک تیک ماتریالیستی)  
ت
·       تئوری شناخت (نظریه معرفت)  (تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی)  

2

·       اکنون در می یابیم که ما در روند شناخت هر چیزی با سوبژکت شناخت از سوئی و با اوبژکت شناخت از سوی دیگر سر و کار داریم.
·       سوبژکت شناخت و یا شناسنده، صمد است.
·       اوبژکت شناخت و یا موضوع شناخت، سیب است. 

·       می توان گفت که در شناخت هر چیزی ما با دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت (دیالک تیک موضوع شناخت و شناسنده)  سر و کار داریم. 

3
·       تا اینجا مشکلی نیست.
·       کسی در جهان یافت نمی شود که منکر این دیالک تیک باشد.

·       اختلاف نظر وقتی پدید می آید که پای نقش تعیین کننده در دیالک تیک به میان آید.

·       اکنون ما همین سؤال را طرح می کنیم:

·       نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت از آن  کدام است؟

4

·       اگر کسی بر آن باشد که نقش تعیین کننده از آن سوبژکت شناخت است، چنین کسی طرفدار سوبژکتیویسم معرفتی است.
·       بنظر چنین کسی، این صمد است که باید بدلخواه و یا بسته به میزان دانش، میل، هوس، نیت، اراده و خواست خود بگوید که ما با سیبی سر و کار داریم و یا با سیب زمینی ئی.
  
5

·       اما اگر کسی اندکی فهم و فراست داشته باشد، خواهد گفت که سیبیت سیب در خود سیب است و نه در کله صمد و یا میزان دانش و علاقه و نفرت او نسبت به سیب.
·       چون سیب بی اعتنا به بود و نبود صمد وجود دارد.
·       یعنی چیزی عینی و واقعی است.

·       سیب به مثابه سیب، خواصی دارد که بر سیبیت سیب دلالت دارند:
·        بو و طعم و فرم و عطر و غیره.

·       همین خواص سیب سبب می شود که آن را با سیب زمینی اشتباه نگیریم.

6

·       نتیجه اینکه در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت (موضوع شناخت) است.
·       بی آنکه سوبژکت شناخت (صمد) هیچکاره باشد.

·       سوبژکت شناخت هم نقش معینی به عهده دارد.
·       ولی نقش تعیین کننده در تحلیل نهائی از آن اوبژکت شناخت است.

·       صمد باید با توجه به خواص سیب اعلام کند که ما با سیب سر و کار داریم و یا با سیب زمینی.   
   
·       او می بیند که سیب را از درخت می چیند.
·       رنگ و فرم و بو و طعم و غیره سیب را مورد بررسی و آزمون و آزمایش قرار می دهد.
·       او ضمنا می داند که سیب زمینی را نه در درخت، بلکه در زیر خاک باید جست و از خواص سیب زمینی نیز با خبر است. 

·       صمد بسته به وجود عینی سیب و نه بسته به میل و هوس خویش اعلام می دارد که سیب است.

·       او اصلا اجازه ارزیابی دیگری را به خود نمی دهد.

7

·       حالا به جای سیب، عمل و ایدئولوژی حزب و سازمانی را قرار دهیم.
·       و حکم صمد را یک بار دیگر بخوانیم:

صمد
چیزی که درستی عمل و ایدئولوژی را می تواند ثابت کند، نه در حال سکون، بلکه در یک حرکت اجتماعی است.

·       اگر کسی چنین چیزی را راجع به سیب بگوید، چه واکنشی باید از شنونده انتظار داشته باشد؟

·       شناخت عمل و ایدئولوژی حزب و سازمان و گروه و دسته و هسته ای چه ربطی به سکون و یا حرکت اجتماعی دارد؟

·       چرا نباید ماهیت کسی و یا دار و دسته ای را به همان سان تجزیه و تحلیل کنیم که ماهیت سیب و سیب زمینی را تجزیه و تحلیل کرده ایم؟

8


·       حکم صمد حاوی هسته معقول و ارزشمندی است که ما در ادامه بحث مورد بررسی قرار خواهیم داد.

·       ولی تا آن زمان باید به این پرسش جواب دهیم که آیا نمی توان ماهیت شاعری را بر اساس اشعار او تا حدود زیادی تعیین کرد؟
·       اگر آری، پس چرا نتوان ماهیت خمینی را از طریق تحلیل رساله او و سخنان و موضعگیری های مختلف او تعیین کرد؟

·       اگر خمینی و روحانیت ایران به همین طریق تحلیل شده بود، دیگر کسی نمی توانست ماهیت دیگری را بطور سوبژکتیویستی به او نسبت دهد و لطمات و تلفات سنگینی را بر جنبش انقلابی وارد سازد.

·       تئوری و متد مارکسیستی ـ لنینیستی اتفاقا به همین نیت و بنا بر همین ضرورت، به خون دلی تدوین یافته است.

·       اگر کسی فکر کند که مارکسیسم ـ لنینیسم برای پوز دادن و افاده فروشی است، کور خوانده است.

·       مارکسیسم ـ لنینیسم چراغ راه است.
·       مارکسیسم ـ لنینیسم تئوری و  متد تحلیل مسائل مربوط به جامعه  و طبیعت و انسان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر