۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

سیری در شعری از جهانگیر صداقت فر (16)


توانا بود هر که "دارا" بود
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود   
تحلیلی از شین میم شین
سرچشمه:
سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

توانگر دائم اما فارغ البال
خردمند و هنر پرور، خوش اقبال

توانگر در همه فنّ اوستاد است
نماد داد و عدل و اعتماد است

خود از پشتِ  شهان ِ پیشداد است
خلف زاد ِ کیان ِ و کیقباد است!

·       معنی تحت اللفظی:
·       توانگر اما زندگی فارغ از غم و اندوه دارد.
·       توانگر خردمند و هنر پرور و خوشبخت است.
·       توانگر همه فن استاد است.  
·       توانگر تجلی گاه عدل و داد و اعتماد است.
·       اصل و نسب توانگر به شاهان پیشدادی می رسد.
·       توانگر فرزند خلف کیان و کیقباد است.  

·       شاعر در این بند شعر پس از تشریح چند و چون فقیر دانشمند در بند قبلی، به تشریح چند و چون توانگر می پردازد.

1
توانگر دائم اما فارغ البال

·       توانگر بزعم شاعر، برخلاف فقیر دانشمند نه دردی دارد و نه غمی.
·       معلوم نیست که شاعر بر پایه کدامین دلایل تجربی و نظری به چنین نتیجه ای رسیده است.
·       شاید شاعر در ادامه شعر دلایل خود را عرضه دارد.
·       زندگی هر قدر هم به کام کسی باشد، در زمینه های معینی استثناء نمی شناسد و به میزان ثروت افراد اعتنائی ندارد.
·       شتر مرگ و بیماری جسمی و روحی و روانی هم دم در خانه تهیدست می خوابد و هم دم در خانه توانگر.
·       توانگر فارغ البال مطلق نیست.
·       توانگر هم بسان فقرای دانا و نادان در جهنم جامعه طبقاتی زندگی می کند و با مسائل خاص جهنم درگیر است.
·       تفاوت توانگر و درویش در فرم و کم و کیف دلهره و نگرانی و اندوه است.
·       جامعه طبقاتی اصولا بهشت برینی برای احدی نیست.
·       با ثروت می توان خیلی چیزها را خرید.
·       ولی خیلی از چیزهای خیلی خیلی مهم و تعیین کننده قابل خرید و  فروش نیستند.

2
خردمند و هنر پرور، خوش اقبال

·       توانگر بزعم شاعر، نه تنها توانگر است، بلکه خردمند و هنر پرور و خوشبخت هم است.
·       معلوم نیست که منظور شاعر از خرد و هنر و بخت چیست.

·       بدبختی شعر هم همین است که شاعر می تواند هر چه دلش خواست ـ دروغ و راست ـ ببافد و تحویل خلایق دهد و احسنت و مرحبا درو کند.
·       طبقات اجتماعی نه تنها شیوه زیست متفاوت دارند، بلکه به همان دلیل، شیوه تفکر متفاوت و حتی متضاد دارند.
·       به همین دلیل است که واژه های یکسان با محتواهای متفاوت پر می شوند.
·       شاید منظور شاعر از خردمندی داشتن کتابخانه و موزه شخصی باشد.
·       توانگران واقعا هم کتابخانه دارند و هم هر چیز دیگر که بر خردمندی دلالت داشته باشد.  
·       هم تئاتر می روند و هم اوپرا، هم با دانشمندان رفت و آمد دارند و هم با شعرا و اهل قلم.
·       ولی همه این چیزها عمدتا فرمال و صوری اند و چه بسا توخالی و بی محتوا.

3

·       دلیل قوی بر صحت ادعای ما استفاده خود شاعر از مقوله قرون وسطائی بخت است.
·       شاعر با همین مقوله احتمالا در سنت سعدی و حافظ، برای ثروت اجتماعی منشاء الهی و یا تصادفی سر هم بندی می کنند:
·       ثروت و فقر بدین طریق نه امری اجتماعی و اکتسابی، بلکه تصادفی و الهی قلمداد می شود.
·       چون مقوله بخت حاوی هم گشتاور تصادف است و هم گشتاور الهی.
·       بختیاری در هر صورت چیزی اکتسابی نیست.
·       یا تصادفا نصیب یکی می شود و یا به اراده کذائی الهی.  
·       اگر شاعر توانگری خردمند می بود، می بایستی از مقوله دیگری بهره برگیرد.

4
توانگر در همه فنّ اوستاد است

·       این ادعای شاعر هم بی پایه و یاوه است.
·       توانگر می تواند تدبیر و کاردانی و هنر و مهارت این و آن را اجاره کند و بکار گیرد، ولی به دلیل توانگری هرگز نمی تواند همه فن استاد باشد.
·       اصولا در جامعه بشری هیچکسی همه فن استاد نیست.
·       به همین دلیل تقسیم اجتماعی کار حاکم است و حاکم خواهد بود.
·       خیلی از توانگران حتی توان پا شدن از پای منقل را ندارند، چه برسد به همه فن استادی.
·       خیلی از توانگران مشتی لاشخور قسی القلب اند و نه همه فن استاد.

5
نماد داد و عدل و اعتماد است

·       توانگر را نماد عدل و داد و اعتماد جا زدن واقعا نور علی نور است.
·       منشاء ثروت در جامعه بشری غصب و غارت وسایل کار و حاصل کار این و آن است.
·       اولین توانگران تاریخ بشری به احتمال قوی قلدران و روحانیان و معبدبانان بوده اند که وسایل تولید توده را بزور و ترفند و قلدری از آن خود کرده اند و بعد به دلیل داشتن وسایل تولید، خود و زن و بچه مردم را به درجه برده تنزل داده اند و به بیگاری کشیده اند.
·       برچسب عدل و داد و اعتماد را با ده من سریش هم نمی توان بر پیشانی توانگران کذائی چسباند.
·       عدل و داد و اعتماد که مدال ارتشی نیست تا بر یقه هر خری سنجاق شود.
·       عدل و داد و اعتماد معنای استاندارد دارند.

6
خود از پشتِ  شهان ِ پیشداد است
خلف زاد ِ کیان ِ و کیقباد است!

·       شاعر در این بیت شعر، برای توانگر کذائی شجره نامه هم جعل می کند.
·       منظور از توانگر چیست؟
·       اگر منظور اشرافیت بنده دار و فئودال باشد، تا حدودی می توان جزو طبقه حاکمه محسوب داشت و برای شان تبار شاهانه اختراع کرد.
·       بورژوازی اما نه اصل و نسبی دارد و نه ایل و تباری.
·       به همین دلیل هم بوده که بورژوازی آغازین همه امتیازات برده داری و فئودالی را بی اعتبار ساخته است.
·       تبار بورژوازی شاید بازرگانان، صنعتگران، پیشه وران، رهزنان دریائی، جیب بر های چاقو کش و آدمکش و عوام فریبان هفت خط و خال باشد و نه پیشداد و کیان و کیقباد.

·       خواننده از فقر سواد اجتماعی و تاریخی شاعر توانگر دچار حیرت می شود. 

·       به همین دلیل ابوالقاسم فردوسی در کامنتی تحت عنوان تاسف می نویسد:
·       «در ابتدای شعر احساس کردم با شعری انتقادی از وضعیت اقتصاد سرمایه داری مواجه ام.
·       زهی خیال باطل!
·       چرا که بیت آخر مو بر اندامم سیخ کرد.
·        
·       من این را با تو گفتم، بر حذر باش
·       برو دنبال ِ مال و سیم و ز ر باش.
·        
·       بیت آخری که معمولا می بایست ضربه نهایی را در اوج شعر وارد نماید.
·       متاسفم!
·       بی نهایت متاسفم از سرودن چنین شعری.
·       با مهر»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر