۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

سیری در شعری از جهانگیر صداقت فر (13)


توانا بود هر که "دارا" بود
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود   

تحلیلی از شین میم شین

سرچشمه:
سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل‌ از روشن ضمیری ؟

توانگر باشی‌ ار تو، دل‌ جوانی‌
نخواهی پیر شد تا گنج بانی‌

·       معنی تحت اللفظی:
·       کجا دیده ای که پیر دانشمندی به برکت دانش برنا شود؟
·       اگر کسی توانگر باشد، دلش جوان می گردد و تا زمانی که گنج دارد، پیر نمی شود.

·       شاعر پس از نفی ادعای حکیم طوس، بلافاصله به استدلال می پردازد:

1
کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل‌ از روشن ضمیری؟

·       شاعر برای اثبات بطلان حکم حکیم طوس، مبنی بر اینکه «ز دانش دل پیر برنا بود»، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک روشن ضمیری و برنا دلی بسط و تعمیم می دهد:
·       بنظر شاعر روشن ضمیری به مثابه وسیله قادر به انجام فونکسیون مورد نظر حکیم طوس، مبنی بر برنا سازی دل پیر نیست.
·       شاعر در این زمینه دلیل تجربی نمی بیند.
  
2
کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل‌ از روشن ضمیری؟

·       ضمنا می توان گفت که شاعر دیالک تیک علت و معلول را نیز به شکل دیالک تیک علم آموزی و روشن ضمیری از سوئی و دیالک تیک روشن ضمیری و برنا دلی از سوی بسط و تعمیم می دهد و انکار می کند:
·       بنظر شاعر، علم آموزی ـ به مثابه علت ـ معلول روشن ضمیری را و روشن ضمیری ـ به مثابه علت ـ معلول برنا دلی را به دنبال نمی آورد.
·       دلیل شاعر در این مورد نیز این است که تجربه چنین چیزی را نشان نمی دهد.

3
توانگر باشی‌ ار تو، دل‌ جوانی‌
نخواهی پیر شد تا گنج بانی‌

·       شاعر در این بیت، نظر حکیم طوس را وارونه و جای علت و معلول را عوض می کند:
·       در قاموس شاعر، توانگری ـ به مثابه علت ـ معلول دل جوانی را و گنج بانی ـ به مثابه علت ـ معلول همیشه جوانی را به دنبال می آورد.

4
توانگر باشی‌ ار تو، دل‌ جوانی‌
نخواهی پیر شد تا گنج بانی‌

·       می توان گفت که شاعر نیز دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک توانگری و دل جوان سازی و دیالک تیک گنج بانی و همیشه جوان مانی بسط و تعمیم می دهد تا عکس نظر حکیم طوس را نمایندگی کند.
·       شاید شاعر دلایلی در اثبات نظر خویش داشته باشد.
·       خواهیم دید.

تو را ثروت رهاند از بلایا
نباشد مر تو را تشویش ِ فردا

ندیدم مفلسی را شاد باشد
مگر درویش ِ مادرزاد باشد!

·       معنی تحت اللفظی:
·       ثروت اما تو را از بلایا نجات می دهد و دلت را از تشویش و نگرانی فردا تهی می سازد.
·       مفلسی دیده نشده که شاد باشد.
·       مگر اینکه مفلس مادر زاد باشد.

1
تو را ثروت رهاند از بلایا
نباشد مر تو را تشویش ِ فردا

·       شاعر برای اثبات نظر جدید خود، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک ثروت و رهائی از بلایا از سوئی و به شکل دیالک تیک ثروت و بی تشویشی نسبت به فردا از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن  وسیله (ثروت) می داند.
·       شاعر برای این ادعای خود نیز دلایلی دارد:

2
ندیدم مفلسی را شاد باشد
مگر درویش ِ مادرزاد باشد!

·       دلیل شاعر این است که مفلس شاد نیست، مگر اینکه مفلس مادر زاد باشد.

·       اما منظور از مفهوم «مفلس مادر زاد» چیست و به چه دلیل مفلس مادر زاد همیشه شاد است؟

3

·       منظور شاعر از مفهوم مفلس مادر زاد به احتمال قوی کسی است که ثروتی را از قوم و خویش خویش به ارث نمی برد و همانطور عریان و بی همه چیز می زید که از مادر زاده شده است.
·       بدین طریق در قاموس شاعر توانگری و تهیدستی تا حدودی طبیعی و مادر زادی تلقی می شوند و نه اکتسابی و اجتماعی:
·       یکی از مادر توانگر زاده می شود و دیگری تهیدست.
·       البته بعید است که شاعر به خصلت اکتسابی و اجتماعی ثروت واقف نباشد.
·       شاعر اما با این مفهوم من درآوردی خواه و ناخواه جوی آبی به آسیاب ایدئولوژی طبقه حاکمه روان می سازد.
·       خواننده بی آنکه متوجه شود، به این باور ضمنی می رسد که توانگر و فقیر نه در جامعه طبقاتی بلکه در شکم مادر چاق و لاغر می شوند.

4

·       ایراد بینشی شاعر و یا شاید ترفند ایدئولوژیکی او این است که به حلقه علی معینی در زنجیر علی (علت و معلولی)  می چسبد و به حلقات قبلی و بعدی اعتنائی معطوف نمی دارد:
·       فرض کنیم که کسی از پدر ثروتی را به ارث می برد، خوب مسئله این است که پدر از کجا به انباشت ثروت قادر شده است؟
·       حتی 1400 سال قبل، حضرت علی می دانست که انباشت ثروت در قطبی نه از طریق کار و زحمت شخصی، بلکه از طریق غصب حاصل کار و زحمت این و آن میسر می شود.

5

·       بنا بر تئوری ژان ژاک روسو همه انسان ها مفلس مادر زاد هستند و بعد در جامعه طبقاتی است که در نتیجه استثمار و غارت و رهزنی و غیره اقلیتی توانگر می گردند و اکثریتی بی خانمان و مفلس.
·       دلشادی ابدی جماعت مفلس اما خود مسئله شور انگیزی است که شاعر حتما در ادامه شعر حل خواهد کرد.
  
6

·       تفاوت طرز تفکر دیالک تیکی با طرز تفکر متافیزیکی در این است که اولی دیالک تیک مادی و معنوی را، دیالک تیک ثروت مادی و ثروت معنوی را در مد نظر دارد، دومی اما فقط با یک چشم می تواند ببیند:
·       یا ثروت  مادی را مطلق می کند و ثروت معنوی را هیچ می شمارد و یا بر عکس.
·       ثروت معنوی را مطلق می کند و ثروت مادی را هیچ می شمارد. 

·       ما در تحلیل دیگر اشعار به جهان بینی ایدئالیستی ایشان  اشاره کرده ایم.
·       اکنون می توان به اسلوب (متد) فکری متافیزیکی ایشان نیز پی برد.  

7


·       با تفاوت بینشی فیلسوف (فردوسی)  با عالم (عالم علم معماری) نیز می توان در این مورد تا حدودی آشنا شد.
·       فردوسی منکر نقش تعیین کننده دارائی مادی نبوده است.

·       قصد او تأکید مؤکد بر نقش صرفنظر ناپذیر دانش و دانائی بوده است، بدون اینکه نقش ثروت مادی را منکر شده باشد.
·       شاعر اما در سنت دوئالیسم میان دارائی مادی و دارائی معنوی دیوار ضخیم عبور ناپذیری می کشد و دیالک تیک مادی و معنوی را، دیالک تیک دارائی مادی و دارائی معنوی را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد:
·       بدین ترفند است که ثروت مادی تجلیل و تقدیس می شود و ثروت معنوی تحقیر و تخفیف.    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر