۱۴۰۳ مهر ۲۰, جمعه

درنگی در شعری از شفیعی کدکنی

كدام پل در كجای جهان شكسته است؟
كه هیچ كس به خانه اش نمی رسد...
كه همه سرگردانند در جای خویش...
كه همه سرگردانند در پی هیچ...
شفیعی کدکنی

درنگی 

از 

میم حجری


شفیعی جان
اولا
پس از علامت سؤال (؟) «که» به کار نمی رود.

 
«که»
حرف ربط است و جملات را به همدیگر مرتبط می سازد.

 
ویرایش:
كدام پل در كجای جهان شكسته است،
كه هیچ كس به خانه اش نمی رسد؟


ثانیا
دلیل دربدری خلایق
نه فقدان پل، بلکه فقدان توده سالاری (دموکراسی) است.

مشتی لاشخور

زمام امور کشورها را در دست گرفته اند و جامعه را به جهنم مبدل کرده اند.

آن سان که خلایق دار و ندار خود را چوب حراج می زنند و به بیگانگان پناهنده می شوند.

 
ثالثا
كسی در جای خود
سرگردان نمی گردد.

 
سرگردانی = سیر و سفر و حرکت مدام، بدون داشتن مقصد و مقصود

 
رابعا
کسی به دنبال هیچ و پوچ
سرگردان نمی گردد.

 
خلایق از وحشت در می روند تا نفسی به راحتی بکشند و از لت و پار و آش و لاش و لاشه شدن نجات یابند.

 
خلایق
اصولا و اساسا از ذلت در کشور خود به ذلتی دیگر در کشور بیگانه پناه می برند.

 
نه در دیار آشنا عزت می بینند و نه در دیار بیگانه.
گرفتار ذلت مضاعف اند.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر