۱۴۰۳ مهر ۲۰, جمعه

درنگی در حرف هایی از هان کانگ (۱)

درنگی

ار

میم حجری


 هان کانگ
برنده جایزه نوبل در ادبیات ۲٠۲۴
"احساس می‌کنم درون من کسی هست که در خواب می‌غلتد، و فقط وقتی من از اتاق بیرون می‌روم بیدار می‌شود."
"زمان چیزی نبود که بگذرد، زمان دریایی بود که در آن برای همیشه شناور می‌مانی."
"تو می‌توانی از غم دیگری بمیری."
"بعد مرگ تو، نتوانستم برایت مراسم عزاداری بگیرم. زندگی‌ام به یک عزاداری تبدیل شد."
هیلده


۱
"احساس می‌کنم درون من کسی هست که در خواب می‌غلتد، و فقط وقتی من از اتاق بیرون می‌روم بیدار می‌شود."

 
این یا حرف معیوبی است و یا ترجمه معبوبی است.

 
ویرایش:
در اندرون من کسی در خواب است و وقتی از خواب بیدار می شود که من از اتاق خواب بیرون می روم.

 
این ادعا
ایرئالیستی (ضد واقعی) و ایراسیونالیستی (ضد عقلی) است.

 
اجامر امپریالیستی بدون دلیل جایزه می دهند.

۲
"زمان چیزی نبود که بگذرد، زمان دریایی بود که در آن برای همیشه شناور می‌مانی."


زمان چیزی نبود؟

 
زمان چیست؟
زمان و مکان اتریبوت ماده اند و بسان ماده ازلی و ابدی اند
از بین نمی روند.

 
زمان و مکان قوالب تو در تویی اند که ماده مثلا خود هان کانگ در درون آندو زندگی و کار می کنند.
مکان نشانگر ثبات و سکون نسبی ماده است
و
زمان
نشانگر حرکت و تغییر مطلق ماده.

 
ما با تریاد زمان و مکان و ماده سر و کار داریم که مفاهیم فلسفی اند.

۳
"تو می‌توانی از غم دیگری بمیری."


از غم دیگری می توان پیر و بیمار شد و در بدترین حالت خودکشی کرد
ولی نمی توان مرد.

 
زندگی و مرگ پدیده های عینی (اوبژکتیو) اند و نه سوبژکتیو (دلبخواهی)

۴
"بعد مرگ تو، نتوانستم برایت مراسم عزاداری بگیرم. زندگی‌ام به یک عزاداری تبدیل شد."


با تعزیه مطلق و همیشگی نمی توان زنده ماند
ساختار همه کاربشری مثل ساختار همه چیز هستی
دیالک تیکی است:

 
نه عید مدام وجود دارد و نه تغزیه مدام.

 
دیالک تیکی از عید و تعزیه  

وجود دارد

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر