۱۴۰۳ فروردین ۱۸, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جبر (ضرورت) (۶)


 

پروفسور  دکتر گونتر کروبر

برگردان 

شین میم شین
 

مفهوم «ضرورت» در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی 

ادامه 

 

فرق ضرورت با قانون

 

۱

·     ضرورت علیرغم داشتن رابطه تنگاتنگ با عام، با قانون فرق دارد.

 

۲

·     قانون، عبارت است از پیوند ضرور و عام میان اوبژکتها، روندها و غیره.

·     ولی هر پیوند ضرور، حتما نباید پیوند قانونمندی باشد.

 

۳

·     قانون، همواره به گروهی از اوبژکتها، حوادث و غیره نسبت داده می شود که در آنها شروط لازم برای مؤثر بودن آن موجودند.

·     ضرورت اما بر عکس، می تواند شامل حال حوادث منفرد و یا حوادثی که فقط یک بار اتفاق می افتند، نیز باشد.

 

۴

·     برای اینکه یک پیوند ضرور، همزمان، پیوند قانونمندی باشد، باید نه یک پیوند عام بالقوه، بلکه یک پیوند عام بالفعل باشد.

·      یعنی باید شامل حال کل طبقه اوبژکتها  و روندهای بالفعل موجود باشد و نه پیوند خواص سطحی و غیرماهوی، بلکه پیوند خواص ماهوی آنها باشد، یعنی یک پیوند ماهوی باشد.

 

فرق ضرورت با علیت

 

۱

·     ضرورت را نباید با علیت یکی گرفت.

·     اگر چه پیوند علی، یک پیوند ضرور میان علت و معلول است، ولی هر پیوند ضرور، حتما نباید یک پیوند علی باشد.

 

۲

·     مثلا  در هر مثلث متساوی الاضلاع، میان مساوی بودن سه ضلع و مساوی بودن سه زاویه یک پیوند ضرور وجود دارد، ولی نه مساوی بودن سه ضلع، علت مساوی بودن سه زاویه است و نه برعکس.

 

۳

·     شب و روز بالضروره (جبرا، ضرورتا) به دنبال یکدیگر می آیند، بدون اینکه یکی علت دیگری باشد.

 

فرق ضرورت با تصادف

 

۱

·     ضرورت و تصادف، به طور مجزا و منفصل، مقابل هم قرار نمی گیرند، بلکه آندو در یک پیوند دیالک تیکی با یکدیگر قرار دارند. 

 

۲

·     حادثه ای را تصادفی می نامیم، که تحت شرایط موجود، بتواند صورت گیرد، ولی حتما نباید صورت گیرد و با توجه به شرایط موجود، وقوع آن را هنوز نتوان تعیین کرد و یا حداقل به وضوح تعیین کرد.

 

۳

·     ضرورت و تصادف در چارچوب شرایط واحدی ضد یکدیگرند.

 

۴

·     هر حادثه ای در رابطه ای واحد و به شرطی واحد همواره می تواند یا ضرور باشد و یا تصادفی.

 

۴

·     تضاد ضرورت و تصادف اما نه مطلق، بلکه نسبی است و فقط برای سیستمی از شروط موجود وجود پیدا می کند.

·     در خارج از این شروط، ضرورت و تصادف می توانند یه یکدیگر تبدیل شوند.

 

۵

·     حادثه ای که در پیوند معینی ضرور است، می تواند در پیوند دیگری تصادفی باشد و یا برعکس.

 

۶

·     حالت خاص این رابطه دیالک تیکی در آن است، که ضرورت و تصادف می توانند در جریان روند توسعه معینی به یکدیگر بدل شوند:

·     آنچه در یک پله توسعه، تصادفی است، می تواند در پله توسعه دیگری، ضرور باشد و یا برعکس.

 

۷

·     مثلا تغییری که به سبب بروز شرایط محیط زیستی جدید، به طور تصادفی در ارگانیسم گیاهان و جانوران صورت گرفته، می تواند در پله بعدی رشد آنها ـ اگر شرایط محیط زیست ثابت بماند ـ  به مشخصه ضرور ارگانیسم بدل شود و نسل های بعدی آن را به ارث ببرند.

 

۸

·     یک مثال دیگر، توسعه شکل ارزش از ساده و تصادفی به عام و ضرور است که توسط کارل مارکس در کتاب «سرمایه»  به اثبات رسیده است. 

 

۹

·     پس نه حادثه و روندی مطلقا ضرور وجود دارد و نه حادثه و روندی مطلقا تصادفی.

 

۱۰

·     ضرورت و تصادف همواره در وابستگی به شرایط و پیوندهای مشخص مطرح می شوند.

 

۱۱

·     از این رونسبت دادن ضرورت و تصادف به جهان به مثابه یک کل مجاز نیست.

 

۱۲

·     مطلق کردن ضرورت (جبر)، ما را به منجلاب فاتالیسم (تقدیرگرائی) سوق می دهد و مطلق کردن تصادف به باتلاق «ایندترمینیسم» (فقدان تعین مندی)

 

·     مراجعه کنید به دترمینیسم و ایندترمینیسم

 

 

تعین گرایی

(دترمینیسم)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13041

 

پایان

 

 

تعین ستیزی

(ایندترمینیسم)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13036

 

پایان

 

 

ایندترمینیسم

(ضد دترمینیسم)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11287

 

۲

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11294

 

پایان

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر