۱۴۰۳ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۵۳)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

مقدمه

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

۱

گرت جان بخواهد به لب برنهی

ورت تیغ بر سر نهد، سر نهی

معنی تحت اللفظی:

اگر معشوق از تو جان طلب کند، جان بر لب می نهی تا تسلیمش کنی

و

اگر شمشیر یر سرت بگذارد، سرت را داوطلبانه به شمشیرش می سپاری.

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک عاشق و معشوق

 را

به شکل دیالک تیک هیچ و (۱) بسط و تعمیم می دهد

و

مسخ و مثله و مخدوش می کند.

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و مسخ و مثله و مخدوش می کند.

 

یک همچو دیالک تیکی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد.

دیالک تیک همواره دو قطبی است.

دیالک تیک همواره از دو قطب متضاد تشکیل می یابد، قطب هائی که در عین حال ناگسستنی اند.

 

دیالک تیک

وحدت اضداد است.

دیالک تیک مونوپولار و یک قطبی وجود ندارد.

هیچ نمی تواند با همه چیز رابطه دیالک تیکی برقرار کند.

چون هیچ قادر به تأثیرگذاری و تأثیرپذیری همزمان نیست.

 

سعدی و حافظ دیالک تیک عاشق و معشوق را به (۱)، به «رابطه» یکسویه و یکطرفه بدل می کنند.

سعدی و حافظ دیالک تیک عاشق و معشوق را به وابستگی، به «رابطه» یکسویه و یکطرفه بدل می کنند.

 

آنها از دیالک تیک عشق، دیالک تیک گدا و (۱)، دیالک تیک بنده و (۲) می سازند.

 

آنها از دیالک تیک عشق، دیالک تیک گدا و توانگر، دیالک تیک بنده و بنده دار می سازند.

آنها با مطلق کردن معشوق، در نهایت، دیالک تیک عشق را تخریب می کنند.

 

این ادعای سعدی، دروغی بیش نیست.

همانطور که گفته شد، «عاشق» در واقع نه شیفته شاهد، بلکه شیفته خویشتن خویش است و برای نیل به شاهد (وصل) هرگز حاضر به فدا کردن خود نخواهد بود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر