۱۳۹۹ خرداد ۲۳, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۲۵۰)



شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
 
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هشتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)

۱
گر از نیستی، دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک

معنی تحت اللفظی:
اگر دیگران به سبب فقر می میرند،
تو ثروتمندی
و
نباید هراسی از مرگ داشته باشی.
به
همان سان
که
مرغابی
ترسی از طوفان ندارد.

سعدی
در
 این بیت شعر،
دیالک تیک علت و معلول
 را
به
 شکل دیالک تیک فقر و هراس از هلاکت
از
سویی

و
به
شکل دیالک تیک بط وارگی و بی باکی از طوفان
از
سوی دیگر
بسط و تعمیم می  دهد
و
دلیلی بر رنجوری رفیق خرپولش
نمی بیند.

در
جهنم جامعه طبقاتی
دیالک تیک من و غیرمن
  همیشه
به
 شکل دیالک تیک من و دشمن من
بسط و تعمیم داده شده  است.

هرکس
فقط
 یک سودا در سر دارد
و
 آن
حفظ منافع خصوصی خویش
 است،
که
 از
 طریق تقبل پیشاپیش زیان دیگری
تحقق پذیر است.
هرکس دامی بر سر راه دیگری می گسترد،
برای خالی کردن جیبش.

هرکس
 سود خود را در زیان دیگری می بیند
و
کوچکترین غفلتی از این قانون
می تواند زیانی غیرقابل جبران باشد.

سعدی حق دارد.

قحطی
فقط
برای فقرا
زهر کشنده
است.

قحطی
 برای خداوندن زر و زور
مائده آسمانی
است.

آنها می توانند،
به بهانه قحطی، 
قیمتها را به طرز سرسام آوری بالا برند و میلیونر شوند.

او
هنوز نمی داند که دوستش استثناء مطلق است،
که
نظیرش را فقط می توان در افسانه های من در آوردی فئودالی یافت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر