۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (فرهاد شهباز) (۶)


  تحلیلی
از
یدالله سلطان پور

نوید
تظاهرات در اسرائیل 
با
شعارهایی مشابه شعارهای خلق های امریکا: 
خلق فلسطین حق حیات دارند.
فلسطینی ها نمی توانند نفس بکشند.

  فرهاد شهباز
مرگ بر امریکا و اسرائیل!


منظور علمای علامه شاملوئیسم از رژیم چیست که باید بمیرد تا بشریت نجات یابد؟

پیشوای احمد و آل احمد و فرهاد
برای برکندن ریشه های خلق یهود (Endlösung)
سنگ تمام گذاشت و زد و برد و خورد و کشت و مرد.

روح الله 
هم
زر زیادی زد و ریق رحمت کشید و رفت.
هیملر جماران
(حاج قاسم لاشخور)
و
ناصر و صدام و اسد و قذاف  و غیره
هم
به
درک واصل شدند
 و
سیدعلی 
(لاشه متحرک)
برای نیل به آماج آدولف های گور به گور
آه می کشد و هارت و پورت می کند.

آرزو بر مردگان
عار
نیست.

۲
فرهاد شهباز

ضمنا 
نظر من راجع به نحوه ی اداره ی کشورها و مناسباتی که منافع همه ی اقشار جوامع را تامین کند
با 
نظرات سنتی شما
 که 
مربوط به عصر دقیانوس است و امتحان خودش را بوضوح پس داده 
خیلی فرق دارد!

مفاهیم تق و لق فرهاد شهباز به مثابه منتقد تیشه دار بی نظر
در این هارت و پورت
تماشائی اند:
اداره کشورها
مناسبات تأمین کننده منافع همه اقشار جوامع 
نظرات سنتی باطل متعلق به عهد دقیانوس

فرهاد شهباز
بسان پیشوایانش
از آدولف تا احمد و آل احمد
بیگانه با مفاهیم است.

بسان آنها
واژه بازی می کند،
  باد در غبغب می اندازد
افاده می فروشد و باد می کند.

فرهاد شهباز
از 
سویی
از
اداره فاشیستی ـ فوندامنتالیستی کشور ها به مثابه شرکت ها دم می زند
و
از
سوی دیگر 
از
مناسبات و منافع و اقشار و جوامع.

در قاموس علمای علامه فاشیسم و فوندامنتالیسم
جامعه
وجود ندارد.

جای جامعه
را
جنگل 
می گیرد.

جنگلی
که
قانونش
اراده ی نخبگان
 (اقویای بی رحم گردنکلفت ستمگر خونریز شلاق به دست یکه تاز عربده کش)
است.

جنگلی
که
میدان دوئالیسم پیشوا و فولک (خلق)
(شبان و گله، ارباب و خیل برده، ابر بشر و توده خر و بی خبر و بی خطر)
است.

نخبه
فرمان می دهد
و
توده
فرمان می برد
و
در
اسفل السافلین جهنم
سرنگون می شود
تا
نخبه
در
بهشت برین
کیف لاشخور کند.

۳
ضمنا 
نظر من راجع به نحوه ی اداره ی کشورها و مناسباتی که منافع همه ی اقشار جوامع را تامین کند
با 
نظرات سنتی شما
 که 
مربوط به عصر دقیانوس است و امتحان خودش را بوضوح پس داده 
خیلی فرق دارد!

من ـ زور فرهاد نخبه بی نظر شهباز
از
نظرات سنتی باطل متعلق به عهد دقیانوس
مارکسیسم ـ لنینیسم
است.

به
زعم فرهاد شهباز
ایده ئولوژی فاشیستی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی
مدرن
و
ایده ئولوژی پرولتاریا
سنتی
است.

به نظر فرهاد نخبه بی نظر شهباز
ایده ئولوژی فاشیستی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی  
امتحانش را داده، به محک تجربه خورده و از کوره آزمون سربلند بیرون آمده است.
مارکسیسم ـ لنینیسم
اما
متعلق به عهد دقیانوس
است.
چیزی سنتی 
است
و
امتحانش را داده و مردود گشته است.

چرا و به چه دلیل؟

۴
در 
یک حکومت مدرن 
 طرح موضوعات کارگری در قالب شوراهای کارگری و توزیع قدرت در شورا
نشان از تحجر و عقب ماندگی دارد

عجب جواب منطقی و مستدل و علمی ئی
نخبگان در کیسه کله خالی از مغز دارند.

من ـ زور نخبگان فاشیستی ـ فوندامنتالیستی
از
حکومت مدرن
چیست؟

چه شد که جای کشورها و مناسبات و اقشار و جوامع
را
ناگهان
حکومت مدرن
گرفت؟

حکومت مدرن
در
قاموس فرهاد شهباز
آلترناتیوی برای حکومت شوراهای کارگری، دهقانی و دیگر زحمتکشان یدی و فکری
(حکومت سنتی و متحجر)
 است.
اما
حکومت مدرن
حکومت کیست؟

۵
در 
یک حکومت مدرن 
 طرح موضوعات کارگری در قالب شوراهای کارگری و توزیع قدرت در شورا
نشان از تحجر و عقب ماندگی دارد
و 
مربوط و متعلق به همه جریانهای مختلف ارتجاعی است
از توده و فدایی در ادا اصول ها (؟) و اسامی مختلف گرفته تا حککا و حکمتیست 
که 
همه شان ساکن راسته ی غار اصحاب کهف تشریف دارند 
برخلاف اینکه یکی شان دیگری را به ساکن ماندن در آن غار
متهم کند!

حکومت سنتی و متحجر
متعلق به همه احزاب و سازمان های وطنی
است؟

واقعا؟

خوب.
باشد.
نماینده حکومت مدرن کدام حزب و سازمان و دار و دسته است؟

خود فرهاد شهباز تک و تکرو و تنها ست؟   

فرهاد شهباز
چیست و کیست
که
مؤسس و منادی و مظهر حکومت مدرن است؟

۶
اعتقاد من این است
 که
 اتفاقا 
فلسفه قدرت 
 تمرکز در قدرت است
و 
قدرت حکومت کارگری توزیع شده در شوراهای ارتجاعی 
توزیع عقب ماندگی به صورت مساوی و گسترده است!

این جمله فرهاد بی نظر بی سواد
به
چه معنی است:
فلسفه قدرت 
 تمرکز در قدرت
 است.
من - زور فرهاد بی نظر بی سواد
شاید
این باشد
که
قدرت سیاسی
باید
مرکزیت مند و سانترال باشد و نه پراکنده و خر تو خر و ملوک الطوایفی.

اینکه
نظر جدیدی نیست.
تشکیل دولت مرکزی
از اولین ایده های همه نمایندگان بورژوازی بوده است
که
مخالف حکومت ملوک الطوایفی و خانخانی و خودسری و خر تو خری
بوده اند.

ضمنا
مگر
حکومت شوراها
دیالک تیکی از سانترالیسم و دموکراتیسم
نبوده و نیست؟

مگر
حکومت در جوامع سوسیالیستی
فاقد مرکزیت (سانترالیته)
بوده اند؟

مگر
این حکومت ها
ملوک الطوایفی و خانخانی بوده اند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر