۱۳۹۷ آذر ۱۳, سه‌شنبه

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (۱۳)

 
محمدعلی عمویی 
 
مستند سیمرغ 
(ناگفته‌ های حزب توده)  
 
قسمت اول
تحلیلی 
از
 گاف سنگزاد 
 
چکیده مصاحبه خسرو شمیرانی با محمدعلی عمویی
آقای مهندس سحابی مدتی پيش در مقايسه زندان های دو رژيم گفته بود 
كه 
صد رحمت به زندان های شاه. 
شما كه نزديك به ۴ دهه از عمر خود را در زندانهای پهلوی و اسلامی گذرانده ايد 
اين مقايسه را چگونه مي بينيد؟
 
 به گمان من 
مهندس سحابی نظر لطف خود را نشان داده اند و شايد دليل اين لطف آن باشد كه اين آقايان تنها كسری از آن چه رهبران حزب در زندان های پس از انقلاب (عنگلاب) تحمل كردند، چشيده اند.

به جرأت مي توانم به شما بگويم 
دشواری‌های ۲۵ سال زندان من در زمان شاه
 به
 ۲ ـ ۳  هفته بازجويی
 محدود مي شود. 
 
البته طی دو سال اول نيز دچار گرفتاری‌های ناشی از دستور نادرست حزبی در رابطه با ندامت بازی و غيره بوديم. 
اما پس از آن دشواری‌ها گهگاه به اشكال مختلف از جمله تبعيد، محروميت از ملاقات، كيفيت و كميت نامناسب غذا و… وجود داشت 
اما بيشتر وقت را زندانيانی بوديم 
كه
 دوران زندان خود را مي گذرانديم 
نه بيش و نه كم.

زندانبان آن دوره زندانبان بود 
يعنی موظف به نگه داشتن ما در زندان بود و شكنجه گر نبود، 
گهگاه هنگام شورش و اعتراض ضرب و جرحی مي شد 
كه خود آرمانخواه پی آن را به تن خود ماليده بود.

اما
 ١٢ سال زندان من در اين دوره 
چيز ديگری بود. 
 
به جرأت مي توانم بگويم 
كه 
فشارهای وارد شده در يك ماه اول 
بيشتر از مصائب آن ٢۵ سال بود. 
 
انواع و شدت شكنجه‌ ها باورنكردنی بود. 
 
و
 
 اين محدود به ٣ ماه اول بازجويی و «شو» پردازی نبود. 
 
در تمام مدت ١٢ سال آنها مرا به عنوان زندانی به حال خودم نگذاشتند. 
 
من تا سال ۷٣ كه برای يك ماه مرخصی از زندان خارج شدم 
زير حكم اعدام بودم و بارها و بارها اين نكته به من يادآوری مي شد. 
 
اين در حالی بود
 كه
 آقای گاليندوپل نماينده كميسيون حقوق بشر سازمان ملل
 با من صحبت كرده بود و رهبران جمهوری اسلامی در مقابل او متعهد شده بودند كه حكم من لغو شده، حق انتخاب وكيل و محاكمه مجدد داشته باشم. 
 
او به من گفته بود كه آنها حقوقدانی برگزيده اند كه در محاكمه مجدد من شركت خواهد كرد.
 اين صحبت ها به سال ۶۸ باز مي گردد و تا سال ۷٣ هيچ دادگاهی تشكيل نشد.

با توجه به اين نكات 
قياس، 
قياس مع الفارق بوده 
يعنی اين دو دوران با هم قابل قياس نيستند. 
 
در اوين يكی از بازجوها در راه بهداری از من پرسيد، 
فلانی تو تجربه زندان دو دوره را داری 
فشار كداميك بيشتر بود؟ 
 
گفتم نگران نباشيد نشان افتخار از آن شما ست!
 
 اينها روی سياه آنها را سفيد كردند. 
 
(در اين لحظات صدای محمدعلی عمويی تغيير كرده است. 
برای لحظه ای احساس مي كنم كه من جای آن بازجو نشسته ام 
و
 آن شكنجه‌ ها را تكرار مي كنم. 
از وی عذرخواهی مي كنم
 كه
 او را به آن دوران بازگردانده ام 
و 
عمويی اشاره مي كند كه پزشك معالج او مصرا از اطرافيان خواسته است
 كه 
وی را به آن دوران بازنگردانند. 
اين گفته عمويی عذاب وجدان مرا صد چندان مي كند. 
از خود خشمگين هستم كه چرا در ابتدای مصاحبه اين نكته را از وی سؤال نكردم. عمويی همچنان به صحبت ادامه مي دهد و هنگامی كه به ياران از دست رفته مي رسد، بغض او مي تركد.
 بار ديگر بر خود لعن مي فرستم و سعی در تغيير مسير گفتگو م يكنم.)

آقای عمويی وضعيت حزب توده ايران را امروز چگونه مي بينيد؟
 
 در داخل كه تشكيلاتی وجود ندارد 
و
 از خارج نيز اطلاعی ندارم. 
در داخل افراد و طرفداران هستند و ابراز عقيده و علاقه مي كنند.

آيا حزب دوباره در ايران پا مي گيرد؟
 
اخيرا در مصاحبه ای كه با ياس نو داشتم اشاره كردم كه آنچه سبب مي شود 
تا 
حزبيت در ايران با اقبال عمومی روبرو نشود
 آن است كه حزب همواره با سركوب مقارن بوده است. 
 
از آغاز مشروطه تا امروز. 
 
معتقدم هرگاه حداقل شرايط دموكراتيك وجود داشته باشد 
و
 آنچه به عنوان آزادی بيان و اجتماعات در قانون اساسی مشروطه، 
همچنين قانون اساسی موجود، 
تضمين شده است 
عملی شود، 
يك حزب طرفدار سوسياليسم بيشترين طرفدار را خواهد داشت.
 
پایان
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر