۱۴۰۱ فروردین ۷, یکشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۶۳)

  [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

 

فصل ششم

سیاست مائوئیستی جامعه

تحت فشار نقش تاریخی عینی طبقه کارگر

 

۴۹

·    بخشی از طبقه کارگر چین، قرار است که برای مانی پولاسیون سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه خود در راستای آماج های اساسی مائوئیسم مورد سوء استفاده قرار گیرد.

 

۵۰

·    این تاکتیک در کنگره ۱۰ مائوئیستی حزب ـ قبل از همه در شعار «تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا» ـ انعکاس می یابد.

 

۵۱

·    مائوئیست ها بدین طریق می کوشند تا به حزب خود رنگ پرولتری غلیظی ببخشند  و آن را به مثابه «پیشاهنگ پرولتاریا» جا بزنند.

 

۵۲

·    با زدن برچسب «پیشاهنگ پرولتاریا» به حزب مائوئیستی در هیئت تغییر یافته حزب، این تصور احیا می شود که سازمان حزبی گویا سازمان بی واسطه طبقه کارگر است.   

 

۵۳

·    در مطابقت با آن، سازمان های حزبی را در کارخانجات ظاهرا به لحاظ تعداد اعضا، وسعت می بخشند و بزرگتر می سازند.

 

۵۴

·    کارگران (زن و مرد) در صورتی به عنوان اعضای حزب پذیرفته می شوند که با معیارهای ایده ئولوژی مائوئیستی سازگار باشند.

 

۵۵

·    رهبری کنونی چین (۱۹۷۵) در رابطه با مسائل فوق الذکر دچار سلسله ای مشکلات بزرگ می گردد:

 

الف

·    در حین «انقلاب فرهنگی» فونکسیونرهای کارخانجات، نمایندگان پرسونل فنی ـ مهندسی  و ضمنا بخش بزرگی از کارگران معمولی و کارگران فنی مورد حمله قرار می گیرند و مورد سرکوب غیرقانونی قرار می گیرند.

 

ب

·    گروه مائو در تلاش های کنونی به نیت تشکیل وحدت میان مولدیت و شعور مائوئیستی در کارگران چین، در نتیجه دانش تجربی کارگران از «انقلاب فرهنگی»، با بی اعتمادی آنان، تن زدن آنان از قبول مسئولیت و هراس آنان از سرکوب غیرقانونی دیگر، مواجه می شوند. 

·    (رمین ریبائو، ۱. ۷ . ۱۹۷۲)

 

۵۶

·    پدیده های ناخشنودی که در حال حاضر در طبقه کارگر چین وجود دارند، در وهله اول، چه بسا، از دانش تجربی بیواسطه آنها و از دانش تجربی مکسوبه آنها در مقاطع معینی از واقعیت جامعتی نشئت می گیرند و کمتر، از شناخت پیوندهای سیاسی بزرگتر.

·    (مراجعه کنید به الف لارین، «مسائل طبقه کارگر چین»، مسکو، ۱۹۷۲، بخش سوم، ص ۳۲)

 

۵۷

·    در ایام اخیر، رهبری چین تشکیل «پلیس خلقی» را تحمیل می کند.

 

۵۸

·    کانون فعالیت «پلیس خلقی»، شهرهای بزرگ است.

 

۵۹

·    رهبری چین می خواهد که طبقه کارگر، «نیروی اصلی» «پلیس خلقی» باشد.

 

۶۰

·    به همان میزان که تحت رهبری ارتش، در کارخانجات واحدهای «پلیس خلقی» تشکیل می یابند، به همان میزان هم حضور کادرهای نظامی در کارخانجات، کاهش می یابد. 

 

۶۱

·    این ظاهرا در رابطه با این مسئله هم است که کنترل نظامی مستقیم کارخانجات با دکترین مولدیت کاری مرتبط با آن و آمادگی به کار با راندمان بهتر، ناسازگار بوده است و حتی مانعی در راه آن بوده است.

 

 

۶۲

·    در زمینه تشکیل «پلیس خلقی» باید به دو جنبه زیر توجه داشت:

 

الف

 

۱

·    تشکیل «پلیس خلقی» از سویی بیانگر تلاش برای مانی پولاسیون بخشی از طبقه کارگر چین و استفاده از آن بر ضد طبقه خویش بوده است.

 

۲

·    تشکیل «پلیس خلقی» بیانگر تشدید (تغلیظ) همه تلاش ها و تشبثات برای اتصال قوی تر طبقه کارگر چین به دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی بوده است.

 

ب

·    هدف از تشکیل «پلیس خلقی» از سوی دیگر، تشدید فشار سیاسی برای تشدید کنترل سیاسی طبقه کارگر و برای تقویت تلاش در جهت «منضبط سازی» و مرعوب سازی این طبقه بوده است. 

 

۶۳

·    با تشکیل «پلیس خلقی» عناصر معینی از سیاست «جهش بزرگ به پیش» مجددا به خدمت گرفته می شوند.

·    در «جهش بزرگ به پیش» هم با شعار  «منضبط سازی» نظامی کار به تشکیل «پلیس خلقی» اقدام شده بود.

 

۶۴

·    مائوتسه تونگ خودش در ان زمان می گوید:

·    «سازمان واحدهای پلیس خلقی خوب است و باید حتما گسترش یابد.

·    سازمان واحدهای پلیس خلقی در آن واحد، هم سازمانی نظامی است، هم سازمانی کارگری است، هم سازمانی تربیتی است و هم سازمانی ورزشی است.»

·    (سخنرانی مائو در اواخر سپتامبر ۱۹۵۸، رینمین ریبائو. ۱. ۱۰. ۱۹۵۸)

 

۶۵

·    گروه مائو بدین طریق، تشدید تضاد میان بی حقوقی سیاسی عام طبقه کارگر چین و اهمیت جامعتی و قبل از همه، اهمیت اقتصادی روز افزون آن را منعکس می کند.

 

۶۶

·    گروه مائو به دو طریق زیر به تشدید تضاد میان بی حقوقی سیاسی عام طبقه کارگر چین و اهمیت جامعتی و قبل از همه، اهمیت اقتصادی روز افزون آن واکنش نشان می دهد:

 

الف

·    با تشدید عوام فریبی اجتماعی

 

ب

·    با اجبار (فشار) سیاسی

 

۶۷

·    این جنبه ای از مبارزه «بر ضد کنفوسیوس و لین بیائو» است که ضمنا در کارخانجات با شعار عوامفریبانه زیر صورت می گیرد:

·    «طبقه کارگر ارتش اصلی انتقاد از کنفوسیوس است.»

·    (رینمین ریبائو. ۲۸. ۱. ۱۹۷۴)

 

۶۸

کنفوسیوس

(۵۵۱ ق. م. ـ ۴۷۹ ق. م.)

حکیم، تئوریسن و آموزگار چین باستان

 

·    این بیانگر دشواری های ایده ئولوژیکی بوده است.

·    دشواری های ایده ئولوژیکی ئی که رهبری مائوئیستی به هنگام مبارزه بر ضد کنفوسیوس در کارخانجات، با عدم تفاهم عظیم طبقه کارگر چین مواجه بوده است.

·    ظاهرا کارگران چینی از مبارزه بر ضد کونفسیوس که ۲۵۰۰ سال قبل مرده است، سر در نمی آوردند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر