۱۴۰۱ فروردین ۸, دوشنبه

درنگی در سخنی از علی جابری (۳) (بخش آخر)

Bild 
 

علی جابری

 

درنگی

از

میم حجری

علی جابری
«روسیه و فرماسیون تاریخی اش»


واقعیت این است که روسیه اکنون سوسیالیستی نیست

 اما فهرستی بلند از کابوس امپریالیست ها با این واقعیات آغاز می شود:


١

نتیجه بیش از شصت در صد در خواست بازگشت به شوروی در نظرخواهی عمومی


۲

 موضع گیری درست کمونیست های روسيه درباره دوران رهبری استالین


۳

هوشیاری حزب کمونیست درباره توطئه های امپریالیستی و هشدار دادن های لازم و به موقع به دولت


۴

رنگ باختن تدریجی نفوذ سیاسی الیگارش های فاسد و غربگرا و.....
امپریالیست ها تنها از توده ها می ترسند.

 

۱

هوشیاری حزب کمونیست درباره توطئه های امپریالیستی و هشدار دادن های لازم و به موقع به دولت

 

هی هندوانه

کجایی؟

 

حزب کم و نیست روسیه

پس از شکست سوسیالیسم و تجزیه و تلاشی اتحاد جماهیر شوروی،

سلب مالکیت همه جانبه شده است.

فرق روسیه اولیگارشیستی با دیگر طوایل اولیگارشیستی

مثلا لهستان و مجارستان و رومانی و بلغارستان و غیره،

عدم انحلال رسمی حزب کمونیست

در

روسیه

است.

یلسین در صدد انحلال حزب کمونیست بود.

حزب کمونیست روسیه

منحل نشده است

ولی

کم و نیست

شده است.

 

رابطه حزب کم و نیست روسیه با اولیگارشیسم روس،

شبیه رابطه حزب توده کیانوری و راه توده و غیره با فوندامنتالیسم شیعی

و

رابطه زیوگانف با پوتین،

مثل رابطه کیانوری و خدایی با خمینی و خامنه ای

است.

 

اولیگارشیسم روس

قبل از همه

سازمان امنیت روسیه 

را

تسخیر کرده ایت.

 

اولیگارش های روس 

 هم از همین طویله موسوم به سازمان اطلاعات و امنیت بوده اند.

بخش مهمی از بمبگذاری ها و ترورها

را

خود همین سازمان اطلاعات و امنیت تحت رهبری پوتین

مرتکب شده است

تا

زمینه فکری و پسیکولوژیکی لازم را برای الزام انتخاب قلدری از قبیل پوتین به عنوان رئیس جمهور

فراهم آورند.


حزب کم و نیست روسیه

همانقدر هشیار است

که

حزب توده

هشیار بوده است.


اگر حزب کم و نیست روسیه

دست از پا خطا کند،

بر سرش همان بلا می آید که بر سر حزب توده آمده است.


تنها هشدار این احزاب به اصطلاح هشیار

کشیدن آژیر خرکی و مکانیکی خطر امپریالیسم

 در بارگاه اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم ارتجاعی تر از امپریالیسم

است.

 

۲

رنگ باختن تدریجی نفوذ سیاسی الیگارش های فاسد و غربگرا و.....
 

علی جابری

از

تضادهای درونطبقاتی اولیگارشیسم روس

نتیجه می گیرد

که

اولیگارش ها

رنگ باخته اند.

 

اولیگارشیسم روس

هم

مثل امپریالیسم

دارای تضادهای طبقاتی 

است.

پوتین و سازمان اطلاعاتی روسیه

برخی از اولیگارش ها 

را  

هم 

برای تحکیم پایه های قدرت اولیگارشیستی خود 

و

هم

برای عوامفریبی ناشی از نفرت توده از اولیگارش ها 

سلب مالکیت و حتی سلب حیات کرده است.

ضمنا

ثروت باد آورده آنها را خودش و دار و دار و دسته اش

تصاحب کرده است.

 

تضاد میان اولیگارشیسم حاکم و اولیگارشیسم اوپوزیسیون

به

تضاد میان سران (بوس های) مافیا 

و

تضاد میان بن لادن با بغدادی

شباهت دارد.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر