۱۴۰۱ فروردین ۱۱, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۴۹)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

  

۲۱

کمان کهکشان در دست

کمانداری کمانگیرم

 

·    اکنون سؤال این است که منظور آرش و یا سیاوش از  مفاهیم «کماندار» و «کمانگیر» چیست؟

 

·    حریفی به اعتراض توهین آمیز و طلبکارانه برخاسته بود که اشعار سیاوش همه از دم، ساده و صریح و روشن اند و نیازی به تحلیل آنها نیست.

·    معلوم نیست که چرا تا کنون نسبت به اینهمه تحلیل بند تنبانی از اینهمه شعر، کسی کمترین اعتراضی نداشته است.

·    ولی وقتی نوبت به تحلیل دیالک تیکی شعر و اندیشه و نظر می رسد، سیلی در لانه مورچگان مفتخور و عمال ایدئولوژیکی اش می افتد.

 

الف

کمانداری کمانگیرم

 

·    دلیل کمانداری آرش پیوند طبیعی ـ ارگانیک ـ ماهوی ـ مادی او با طبیعت مادر است:

·    آرش و انسان به طور کلی جزئی لاینفک از طبیعت اول اند.

·    رنگین کمان کهکشان اما در دست طبیعت است و نتیجتا در دست آرش است و آرش بطور منطقی کماندار است، به همان سان که طبیعت مادر، دارنده رنگین کمان کهکشان است.

 

ب

کمانداری کمانگیرم

 

·    منظور سیاوش از مفهوم «کمانگیر» (دریافت کننده و ستاننده کمان)، مأموریت محوله از سوی توده به آرش است:

·    آرش کمان خود را از دو منبع لایتناهی و لایزال نیرو (طبیعت و توده) گرفته است.

·    آرش کمانداری است که طبیعت و توده کمانی را برای پرتاب تیر تعیین کننده ای در اختیارش گذاشته اند.

·    آرش کمان خویش را مدیون طبیعت و توده است.   

·    چون او برای پرتاب تیر تعیین کننده ای به چنین کمان خارق العاده ای نیاز مبرم دارد.

·    چون پرتاب هر تیری با هر کمانی امکان پذیر نیست.

·    دیالک تیک تیر و کمان!

 

 

در این پیکار

در این کار

دل خلقی است در مشتم

امید مردمی خاموش همپشتم

کمان کهکشان در دست

کمانداری کمانگیرم

شهاب تیز رو، تیرم

ستیغ سر بلند کوه، مأوایم

به چشم آفتاب تازه رس، جایم

 

·    آرش پس از بر زبان راندن پایگاه توده ای خویش، به معرفی خویش می پردازد:

·    آرش کمانداری است که کمان از طبیعت و توده ستانده است.

·    آرش بنابرین، مأمور طبیعت و توده است، برای انجام وظیفه محوله ای از سوی طبیعت و توده.

 

۱

در این پیکار

در این کار

دل خلقی است در مشتم

امید مردمی خاموش همپشتم

 

·    آرش از سوئی پرورده ی توده و فرزند برومند توده است.

·    توده آرش را  ـ به سالیان و به هزار زحمت و ذلت ـ بسان دری در صدف سینه پرورده است و اکنون به هنگام نیاز به میدان آورده است:

·    آرش تجسم مادی ـ فردی عزم و اراده  توده است که طبیعت ثانی (طبیعت روحمند)  است.

 

۲

کمان کهکشان در دست

کمانداری کمانگیرم

شهاب تیز رو، تیرم

ستیغ سر بلند کوه، مأوایم

به چشم آفتاب تازه رس، جایم

 

·    آرش از سوی دیگر، پرورده طبیعت مادر است.

·    منبع انرژی و نیروی آرش علاوه بر طبیعت ثانی (توده، جامعه)، طبیعت اول است.  

·    این طبیعت اول است که کمان کهکشان به دست آرش داده است.

·    این طبیعت اول است که تیری از جنس شهابی تیز رو در اختیار آرش قرار داده است.

·    این طبیعت اول است که مأوائی از ستیغ سربلند کوه و جائی در چشم آفتاب تازه رس به آرش ارزانی داشته است.

 

۳

مرا تیر است، آتشپر

مرا باد است، فرمانبر

 

·    به همین دلیل است که تیر آرش، پری از جنس آتش دارد و خود آرش فرمانبری از جنس باد.

·    آرش در قاموس سیاوش به نیمه خدا ـ نیمه انسانی از جنس پرومته اساطیری ـ یونانی شباهت غریبی کسب می کند:

 

 

پرومته

یار وفادار بشریت

آموزگار و فرهنگساز بشریت

در اساطیر یونان باستان

رباینده ی مخفیانه ی آتش از درگاه زئوس و آورنده آن برای بشر

آموزگار انسان ها و طبیب شفابخش بیماری ها

پرومته به جرم همین خدمات، مسمارکوب صخره ها می شود و عقابی از قلبش تغذیه می کند

تا اینکه پس از زجر طولانی بالاخره بوسیله هرکل

از قید و بند الهی آزاد می شود.

 

·    پرومته نیز نیمه خدا ـ نیمه انسان است و خادم پیگیر و جانباز بشریت.

·    پرومته نیز در تضاد میان زئوس (رب النوع عقاب و آذرخش) و بشریت، در تضاد طبقه حاکمه و توده به جانبداری از توده برمی خیزد و خدمت به توده را به رغم زجرها، زخم ها و ضجه های وحشت انگیز و هولناک بر عرش اعلای الهی، بر ناز و نعمت و لذت طبقه حاکمه ترجیح  می دهد. 

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر