۱۴۰۱ فروردین ۵, جمعه

درنگی در خرافه پروتو امپریالیسم روسیه (۴)

  

تحلیلی

از

 میم حجری

 

مطابق مقاله فرالوف

در روسیه 

۱

تراکم تولید، انحصارات و بانکها

۲

 صدور سرمایه بشکل سرمایه گذاری در خارج

۳

 صدور سرمایه بصورت نیروی کار

۴

 صادرات سوخت هیدروکربنی بمثابه منبع سودهای انحصاری- سوداگرانه

۵

 انگلی و فاسد

۶

 تقسیم جهان

 که 

شاخص های شناخت امپریالیسم می باشد، 

موجودند.

۱

لنین

بر خلاف دعاوی دلبخواهی حریف استالینیست

امپریالیسم 

را 

به شرح زیر مشخص می کند:

مشخصه اول 

 تمرکز تولید و سرمایه به مرحله ای از توسعه خود می رسد که انحصارات تشکیل می یابند.

 انحصاراتی که در حیات اقتصادی نقش تعیین کننده ای بازی می کنند.

 

لنین 

در

همین اولین مشخصه امپریالیسم،

روند و روال رشد در کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد

را

با

دقت و وسواس درخور

توضیح می دهد:

سرمایه

 (مثلا کارخانجات و مزارع و مراتع و بانک ها و غیره)

و

تولید

  در 

روند رشد 

تمرکز و تغلیظ کسب می کند.

اقلیتی از سرمایه داران کلان

اکثریتی از سرمایه داران کوچک

را

می بلعد

و

به

تشکیل انحصارات (کنسرن ها، کارتل ها، تراست ها)

نایل می آید.

رقابت میان سرمایه داران

باید هم به ورشکست اکثریت آنان و موفقیت اقلیتی از آنان 

و

سرانجام

به

تشکیل انحصارات و پایان رقابت میان سرمایه داران کوچک و شروع رقابت میان انحصارات بین المللی

منجر شود.

جنگ های جهانی اول و دوم

در

تحلیل نهایی

جنگ انحصارات امپریالیستی با یکدیگر بوده اند.

وقتی گفته شد که امپریالیسم (سرمایه داری انحصاری و انحصاری ـ دولتی)

نتیجه رشد کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد است،

منظور همین بود.


در روند تخریب سوسیالیسم در جوامع سوسیالیستی سابق 

اما

اقلیتی از عناصر سازمان امنیت و اطلاعات و مدیریت

به

غصب دار و ندار مادی و فکری جامعه

می پردازند

و

طبقه انگلی به نام اولیگارش

تشکیل می یابد

و

با

در انحصار خود داشتن رسانه های نظرساز

زمام امور

را

در دست می گیرند.


جای خالی طبقه متوسط به مثابه پایگاه اجتماعی بورژوازی امپریالیستی

را

کنسرن های بین المللی از کشورهای امپریالیستی 

(ایالات متحده، آلمان، انگلستان، فرانسه و غیره)

پر می کنند

و

طویله های اولیگارشیستی بی ریشه و بی پایگاه اجتماعی

مثل قارچ 

از

جنازه سوسیالیسم

تغذیه می کنند

و

یکشبه 

از زمین می رویند.

 

پوتین با یلسین

تفاوت طبقاتی ماهوی ندارد.

تنها کار مهم پوتین،

جایگزینی هرج و مرج وریخت و پاش و خر تو خر و ترور دوره یلسین

با

استبداد مبتنی بر سرکوب و ترور، ضمن عوامفریبی تمامکشوری

بوده است.

ای بسا دادستان ها که در صدد افشای دزدی های باند یلسین بوده اند،

توسط  سازمان امنیت و اطلاعات دار و دسته پوتین، 

رسوا و مجبور به استعفا شده اند.

ای بسا

بمبگذاری ها در خانه های سالمندان

که

توسط باند پوتین و سازمان امنیت و اطلاعات روس

صورت گرفته اند تا شرایط پسیکولوژیکی لازم برای طلب دیکتاتور فردی

فراهم آورده شود.

 

اولیگارشیسم روس،

به 

عوامفریبی عمیقی 

دست زده است.

ضمن تدفین لنیینسم،

مجسمه های لنین را اینجا و آنجا حفظ کرده است.

 

ضمن تدفین سوسیالیسم و جایگزینی اش با اولیگارشیسم،

داس و چکش سمبلیک بی محتوا

را

حفظ کرده است.

ضمن تخریب ارتش سرخ و تعویض پرچم روسیه،

پرچم سرخ مزین به داس و چکش

را

در

ارتش اولیگارشیستی ـ شووینیستی روس

حفظ کرده است.

آنسان که خیلی از کم و نیست های ساده لوح

ولادیمیر پوتین را با ولادیمیر لنین

عوضی گرفته اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر