۱۴۰۱ فروردین ۱۱, پنجشنبه

درنگی در سخنی از کارل مارکس (۲)

Abbildung von Hirsch / Kannankulam | Der Staat der Bürgerlichen Gesellschaft | 2. Auflage | 2015 | 18 | beck-shop.de

  

درنگی 

از

میمحا نجار

کریم دانش
 
کارل مارکس در کتاب سرمایه می نویسد:
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. 
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
 باید آن را واژگونه ساخت. 
 
نکته:
در روزگار ما روشنفکران پیشرو نه تنها واژگونی سیاست و مبارزه را نمی بینند 
 بلکه در حال مقدس سازی پوسته عرفانی سرمایه داری هم هستند 
برای مثال 
نظرات افراد و احزاب و تشکل های " چپ" 
درباره اینکه با حمله روسیه به اوکراین " منشور سازمان ملل" زیر پا گذاشته شده ، 
به " آزادی" تعرض شده است.
 گویا مثل اینکه خود امریکا و اروپا خیلی پایبند این مسائلی هستند 
که این رفقا نگران آنند.
 
۱
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. 

روی سر ایستادن دیالک تیک
به
چه معنی است؟
 
۲
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است. 
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
 باید آن را واژگونه ساخت.
 
منظور از هسته عقلایی (راسیونال) دیالک تیک چیست؟
 
منظور از پوسته عرفانی دیالک تیک 
چیست؟
 
منظور از واژگونه کردن دیالک تیک چیست؟
 
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش ها
باید پرسید:
دیالک تیک
چیست؟
 
در کشور ما کسی کمترین علاقه ای به فراگیری تعریف علمی استاندارد مفاهیم ندارد.
 
هر کس بسته به بضاعت تخیلی اش، 
تحریفی از مفاهیم عرضه می دارد.
تازه اگر عرضه بدارد.
 
احسان طبری 
مطلبی راجع به دیالک تیک نوشته است و حتی در کاست خوانده است.
به
زعم او
دیالک تیک
یعنی تغییرو تحول در هستی.
 
تغییر و تحول و توسعه و تکامل
اما
مفاهیم فلسفی مستقلی اند و تعریف خاص دارند و ربطی به دیالک تیک ندارند.
 
دیالک تیک
یعنی
همبایی و همستیزی همزمان اقطاب متضاد در هر سیستم از ذره تا کاینات.
 
سطر سطر آثار سعدی و بیت بیت اشعار او
اختصاص به دیالک تیک دارند.
 
مثال:
نا برده رنج، گنج میسر نمی شود.
مزد ان گرفت
ـ جان برادر ـ
که کار کرد.
 
سعدی در این بیت معروف شعر
دیالک تیک داد و ستد
را
به شکل دیالک تیک رنج و گنج بسط و تعمیم می بخشد
و
ضمنا
اثبات می کند.
 
سعدی برای اثبات صحت و واقعیت دیالک تیک داد و ستد (رنج و گنج) 
دیالک تیک دیگری
را
با 
همان محتوا
توسعه می دهد و به خواننده و شنونده شعر
معرفی می کند:
دیالک تیک کار و مزد
را.

داد و ستد و رنج و گنج و کار و مزد
دو قطب همبا و همستیز
 در سیستم واحدی اند:
«با» هم اند و «بر» هم اند.

مسئله اساسی در هر دیالک تیک اما این است که کدامیک از دو قطب
نقش تعیین کننده به عهده دارد؟
 
مثلا
 در
   دیالک تیک  داد و ستد و رنج و گنج و کار و مزد
نقش تعیین کننده از آن کدام قطب دیالک تیکی است؟

آیا
نقش تعیین کننده
در  
دیالک تیک  داد و ستد و رنج و گنج و کار و مزد
 از آن داد و رنج و کار است و یا از آن ستد و گنج و مزد؟

اکنون
 می توان 
صحت و سقم و قوت و ضعف ادعای مارکس
را
اثبات کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر