۱۴۰۱ فروردین ۴, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۴۴)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

دلم را در میان دست می گیرم

و می افشارمش در چنگ،

دل این جام پر از کین پر از خون را

دل این بی تاب خشم آهنگ،

که تا نوشم به نام فتح تان در بزم

که تا کوبم به جام قلب تان در رزم

که جام کینه از سنگ است

به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است

در این پیکار

در این کار

دل خلقی است در مشتم

امید مردمی خاموش همپشتم

 

·    این بند شعر سیاوش، به لحاظ انسجام منطقی و پیگیری استدلالی هم شگفت انگیز است و هم ستایش انگیز.

 

۱

دلم را در میان دست می گیرم

و می افشارمش در چنگ

 

·    سرداران توده در آستانه اعدام و تیرباران ـ به انحای مختلف و متنوع ـ به تبیین پسیکولوژیکی خویشتن خویش می پردازند.

·    اصولا کسی که لحظه ای بیشتر از حیاتش نمانده، به ندرت به تبیین پسیکولوژیکی خویش می پردازد.

·    چون غریزه طبیعی هر فرد عادی در این جور شرایط، سطلی آب یخ بر سر روان او می ریزد و او را نسبت به هرچه که هست، بی تفاوت می سازد تا وداع از جهان تسهیل شود.

·    وقتی کسی امیدی به ادامه حیات نداشته باشد، برای چه باید زحمت تشریح وضع روحی و روانی خود را در لحظه وداع از جهان به خود دهد؟

·    چنین کرد و کاری اصولا باید کمیاب و محال باشد.

 

۲

·    تجربه سرداران توده از بابک تا انوشه اما حدیثی به کلی دیگر داشته است.

·    چه بسا سرداران توده که خود داوطلبانه فرمان آتش به سینه خویش صادر کرده اند.

·    چه بسا که بدون چشم بند بر چشم، تن به رگبار مسلسل سپرده اند.

·    چه بسا که به هنگام اعدام، تف به روی جلاد افکنده اند و بر حقانیت راه و رسم و آئین و حزب خود پا فشرده اند.

 

·    سیاوش روانشناسی خبره بوده و از این حقایق امور بی تردید آگاه بوده است.

·    او به احتمال قوی به این شیوه رفتار شگفت انگیز همسنگران خویش عمیقا اندیشیده است و حماسه آرش در واقع تبیین تئوریکی ـ پسیکولوژیکی ـ استه تیکی ـ پوئه تیکی ـ هنری همین پدیده حیرت انگیز در تاریخ بشری است.

·    حیرت انگیزتر اما این حقیقت امر است که سیاوش جوان چگونه به این غنای نظری خارق العاده دست یافته است.

·    ما باید سر فرصت دفاعیات و نامه ها و نوشته های روزبه و یاران را تحلیل کنیم.

·    شاید به دشواری بتوانیم در تمامت حزب توده ـ به لحاظ فکری و فلسفی و نظری ـ نظیری برای سیاوش بیابیم.

·     سیاوش بیشک به لحاظ نظری و اسلوبی با همه تفاوت داشته است.

 

۳

دلم را در میان دست می گیرم

و می افشارمش در چنگ

 

·    این تبیین پسیکولوژیکی آرش در آستانه پرتاب تیری از جان خویش است.

·    دلیل این شیوه رفتار آرش این است که او خود را نه اسیری در دست دشمن، بلکه برگزیده ای از سوی توده می داند.

·    به عبارت دیگر، آرش خود را رسول توده می داند.

·    آرش خود را حامل رسالتی محوله از درگاه خدائی به نام خلق می داند.

 

·    سیاوش روند تکوین شخصیت آرش را با دقتی خارق العاده تئوریزه و تبیین کرده است:

·    آرش سپاهی مردی عادی و معمولی نیست.

·    آرش در تکدانه ای است که توده در در طول قرون ـ به مشقتی و ذلتی عظیم ـ در سینه خویش پرورده و در لحظه نیاز از صدف سینه بیرون آورده تا نیاز توده را بر آورد، تا مرزهای مادی و فکری زیست توده را وسعت بخشد، تا استقلال و آزادی توده را پاس دارد.

 

·    تبیین پسیکولوژیکی خویشتن خویش از سوی آرش ـ به مثابه سمبل تجریدی سران و سرداران توده  ـ به همین دلیل است.

·    رفتار و گفتار و افکار آرش به احتمال قوی بازتولید تئوریکی ـ پسیکولوژیکی ـ استه تیکی ـ پوئه تیکی ـ هنری رفتار و گفتار و افکار سران  و سرداران حرب توده بوده است.

 

·    حماسه آرش در قاموس سیاوش، به احتمال قوی رسالت ابدیت بخشی به حماسه سران و سرداران حزب توده را به دوش داشته است.

·    شاید به همین دلیل، سیاوش از دار و ندار شعور و روح و روان خویش برای سرایش این حماسه سرمایه گذاری کرده است:

·    حماسه آرش بیشک تیری از جان سیاوش بوده است که به سوی دشمن شلیک شده است.

·    درست به همین دلیل حماسه آرش بیانگر پسیکولوژی خود سیاوش نیز بوده است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر