۱۳۹۹ دی ۶, شنبه

درنگی در شعر فروغ تحت عنوان «چرا توقف کنم، چرا؟» (۶)

اشعار فروغ فرخزاد

 درنگی 

از

ربابه نون

۱

چرا توقف کنم؟

چه می‌تواند باشد مرداب
چه می‌تواند باشد جز جای تخم‌ریزی حشرات فاسد؟


افکار سردخانه 

را 

جنازه‌های بادکرده رقم می‌زنند.

 

فروغ

برای اثبات ضرورت و الزام حرکت و پرهیز از توقف

سردخانه

را

 سوسیالیزه می کند.

 

سردخانه

بدین طریق

شبیه جامعه ای راکد و ساکن می گردد

و

فروغ

از

افکار عهد بوقی چنین جامعه ای

سخن می گوید.

 

افکاری

که

به 

واسطه جنازه های بادکرده

تحریر می یابند.


آنچه که ساده می نماید، از غنای شعور فلسفی فروغ پرده برمی دارد:

افکار

(احکام) 

چیزهای روحی اند 

و

نه

مادی.

افکار

نخست تشکیل می یابند و بلافاصله جامه مادی می پوشند،

جمله می شوند و روی کاغذ می نشینند، دیده می شوند و خوانده می شوند.

فروغ 

از

دیالک تیک حکم و جمله

سخن می گوید.

حکم چیزی فکری و روحی است

و

جمله

چیزی مادی است.

جمله زره مادی حکم و یا فکر است.

(مارکس)


نویسنده افکار سردخانه

اجساد بادکرده و گندیده اند.

نمایندگان ایده ئولوژیکی جامعه راکد

روحانیت کپک زده لچک به سر

است.

رکود جامعه فئودالی 

را

بهتر از این نمی توان تصور و تصویر کرد.

چنین جامعه ای اصلا جامعه نیست.

چنین جامعه ای باید بجند تا جامعه شود و نه مرده خانه.

۲

نامرد، 

در سیاهی
فقدان مردی اش را پنهان کرده‌ است
و 

سوسک

... 

آه
وقتی که سوسک سخن می‌گوید.

 

فروغ در این بند شعر

دیالک تیک مردی و نامردی

را

برای اثبات ضرورت حرکت و جنبش جامعتی به خدمت می گیرد:

مردی

مظهر صداقت و روشنایی و جنبش انقلابی

و

نامردی

مظهر دروغ و تیرگی و ارتجاع

قلمداد می شود:

دیالک تیک انقلاب و ارتجاع

را

احتمالا

فروغ

به

شکل دیالک تیک مردی و نامردی بسط و تعمیم می دهد

و

مرتجعین را به سوسک کریه تشبیه می کند

که

از 

سخن گفتن شان

حالت تهوع به آدم دست می دهد.



داستانی که مخاطب را مسخ می‌کند

 

رد پایی از اثر فرانتس کافکا تحت عنوان مسخ

در این بند شعر فروغ به چشم می خورد:

در این اثر کافکا

کارمندی بورژوا زاده به نام گریگوری

به

سوسک کریهی استحاله می یابد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر