۱۳۹۹ دی ۱, دوشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۳)

   

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری

سیرک در شهر است

 

·    سیرک حوالی عصر وارد شهر می شود.

 

·    کاروان سیرک که بوسیله ماشین کشیده می شود، از خیابان های شهر می گذرد.

 

·    «سیرک کودکان بلونی»، کاروان کوچولوی است.

 

·    مردم سیرک را تماشا می کنند.

 

·    مردم از دیرباز شیفته هنرنمائی آرتیست های سیرک بوده اند.

 

·    مردم از دیرباز نسبت به این «قوم کولی» مظنون بوده اند.

 

·    اینها چگونه مردمی اند که از جائی به جائی کوچ می کنند، امروز اینجا هستند و فردا آنجا؟

 

·    ما در باره اینها چه می دانیم؟

 

·    چگونه می توان کسانی را شناخت که در جائی پا سست نمی کنند و پس از دو سه روز راه می افتند؟

 

·    در زمان های قدیم، می گفتند که شعبده بازان از عوامل ابلیس اند.

 

·    امروز دیگر کسی چنین ادعائی ندارد.

 

·    اما هنوز هم سوء ظن کوچکی باقی مانده است.

·    بقایائی از بی اعتمادی.

 

·    اگر کسی شیوه زندگی دیگری دارد، شاید آدم در خفا آرزو می کند که مثل او زندگی کند.

 

·    چون آرتیست های سیرک همچنان جزو برخورداران از آزادی بزرگ تلقی می شوند.

 

·    مگر نه اینکه آنها ماجراجویانی اند؟

·    مگر نه اینکه آنان پرندگان رنگین مهاجر بی قید و بند در حاشیه جامعه اند؟

 

·    مگر نه اینکه آنان، مردان و زنان بی باکی اند که شجاعانه زندگی خود را به بازی می گیرند؟

 

·    اما حقیقت این است که زنان و مردان سیرک در یک نظم و انضباط آهنین و مستحکم زیست می کنند.

 

·    هر حرکتی باید دقیقا و به موقع انجام گیرد و گرنه کل جریان نمایش به خطر می افتد.

 

·    کار در سیرک به چند ساعت محدود نمی شود، بلکه در تمام طول روز انجام می گیرد.

 

·    مردم در همه انواع مشاغل زمان آزاد بمراتب بیشتری از آرتیستان سیرک در اختیار دارند.

 

·    آرتیست خوب هرگز به اعمال نسنجیده و خطرناک تن در نمی دهد.

 

·    او استحکام طناب را با دقت تمام تعیین می کند و حیوانات سیرک را به خوبی می شناسد.

 

·    او نباید ریسک کند.

 

·    آنچه تماشاگران را به خنده وامی دارد، آنچه تماشاگران را به حیرت می آورد و مبهوت می سازد، نتیجه تمرین سخت و پر زحمت منضبطی است.

 

·    افراد سیرک انسان های زحمتکش، قانع و قابل اعتمادی اند.

 

·    آنها توجه جدی به نظافت مبذول می دارند.

 

·    کسی که کار جسمی می کند و علاوه بر آن، در فضای تنگی با دیگران زندگی می کند، برای او نظافت مهمتر از هر چیزی است.

 

·    تبهکاری در میان افراد سیرک به ندرت یافت می شود.

 

·    شاید علتش این باشد، که شغل آرتیستی، انسان های مربوطه را کاملا ارضا می سازد.

 

·    شاید هم در همبستگی ژرف میان اعضای خانواده سیرک نهفته باشد.

 

·    البته هر از گاهی اینجا و آنجا اختلافاتی بروز می کند، ولی افراد این خانواده همیشه از تکیه گاه و امنیت لازم برخوردار می شوند.

 

·     سیرک بلونی وارد شهر شده است.

 

·    واگن حیوانات به محل خاص خود برده می شود.

 

·    چادر مخصوص اسب ها برپا می شوند و حیوانات قبل از همه مورد رسیدگی قرار می گیرند، آب و علف و گوشت و غیره دریافت می کنند.

 

·    بعد واگن های دیگر در دایره ای قرار داده می شوند و بدین طریق منطقه سیرک تشکیل می یابد.

 

·    ابرها از آسمان رخت بربسته اند.

 

·    امروز هوا به مدت زیادی روشن می ماند و می توان چادر بزرگ سیرک را بر پا داشت.

 

·    مردان سیرک لنگرمیخ های آهنی را بر زمین می کوبند.

 

·    صداهای خشن و کوتاهی هر از گاهی به گوش می رسد.

 

·    یکی در پی آب و برق است.

 

·    در واگن پخت و پز گوشت در ماهتابه جز جز می کند.

 

·    اما تنها بعد از ختم کار، یعنی بعد از برپا داشتن چادر می توان غذا خورد.

 

·    افراد سیرک بلونی ـ خسته و راضی ـ لحظه ای چند دور هم می نشینند.

 

·    در حوالی ساعت یازده شب چراغ های واگن ها خاموش می شوند.

 

·    خاموشی حکمفرما می گردد.

 

·    فقط اینجا و آنجا حیوانی در رؤیا به هیجان می آید.

 

·    بلونی در خواب است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر