۱۳۹۹ دی ۳, چهارشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۶)

  

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری
 
سونیای سازمانده

·    رئیس سیرک دو دختر به نام های سونیا و ورونی و دو پسر به نام های برنارد و هورست دارد و آنها چنان پیوند ناگسستنی با هم دارند که گوگرد و قیر با هم دارند.

 

·    «موقع جنگ که مردها سرباز شدند، ما زن ها به تنهایی زمام سیرک را به دست داشتیم»، سونیا می گوید.

 

·    سونیا امروز یک ماشین دارد که می تواند واگن بکشد.

 

·    در ایام آرامش وظیفه سازماندهی نمایش سیرک را به عهده دارد و از جائی به جای دیگر سفر می کند.

 

·    «برخی اوقات سیرک دیگری قبل از ما در شهر بود»، سونیا می گوید.

·    «سیرک قبلی یادش رفته بود، که آشغالش را با خود ببرد و رفته بود.

·    این خطا را تعمیم داده بودند و به حساب هر سیرکی گذاشته بودند.

·    نتیجه اش این شده بود که شهرداری آن شهر تصمیم گرفته بود که هیچ سیرکی را به شهر راه ندهد.»

 

·    اما سونیا علیرغم این تصمیمگیری شهرداری موفق شد.

·    سیرک بلونی اگر شهری را ترک بگوید، آشغالی از خود به جا نمی گذارد.

 

·    در ایام گذشته، سونیا با تمام وجودش آرتیست صحنه بود.

 

·    اما مجبور شد به سبب بیماری خاصی از هنرنمائی صرفنظر کند.

 

·    «موقع هنرنمائی آرتیست ها صحنه را هنوز هم با علاقه تماشا می کنم.

·    ولی اگر آرتیستی در هنرنمائی ناشی باشد، از این بابت رنج می برم..

·    آنگاه دلم می خواهد که وارد صحنه شوم و هنرنمایی بهتری عرضه کنم.»

 

·    سونیا زن نیرومندی است.

 

·    او با علاقه مندی می رقصد.

 

·    آرامش و سکون سرش نمی شود.

 

·    از تصور اینکه روزی در جائی پابند شود، در خانه ای با باغچه ای سکونت گزیند، دلش می گیرد.

 

·    اگرچه زندگی در سیرک، زندگی دشواری است.

 

·    «میان سیرک های کوچولو رقابت وجود دارد» سونیا می گوید.

·    «مبارزه برای نمایش در جاهای خوب وجود دارد.

·    گاهی در خواب می بینم که سیرک دیگری از ما سبقت گرفته است.

·    این به هر حال نشانه خوبی است!»، سونیا می گوید و می خندد.

·    «چون چیزی که در عالم رؤیا اتفاق افتد، در عالم واقع اتفاق نمی افتد!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر