۱۳۹۹ دی ۳, چهارشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۵)

  

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری

سیرک برای چی پول لازم دارد؟

  

·    «آخ!»، میکائیل می گوید.

·    «یادم رفت یک مارک بقیه پول را به دخترک با موهای شبیه به دم اسب پس بدهم.»

 

·    دخترک رفته و در دیدرس میکائیل نیست.

 

·    اما میکائیل اکنون نمی تواند از جایش تکان بخورد.

 

·    بچه های هرچه بیشتری می آیند.

 

·    این امر شادی بخشی است.

 

·    برای اینکه افراد سیرک پولدار نیستند.

 

·    آنها برای ادامه زیست به درآمد روزانه نیاز دارند.

 

·    برای ده نفر باید غذا و نوشابه و لباس خریده شود.

 

·    برای خرید بنزین هم پول لازم است.

 

·    برای گاز، برق، آب و کرایه محل برگزاری سیرک نیز باید پول پرداخت شود.

 

·    پلاکات ها و بلیط ورود به سیرک باید چاپ شوند و انتشار آگهی در روزنامه ها هم پول می خواهد.

 

·    واگن های سکونت باید سر و سامان داشته باشند.

 

·    کاروان سیرک و ماشین لکوموتیوواره باید تعمیر شوند و تعمیر خرج دارد.

 

·    برای آرتیست های سیرک باید لباس نمایش خریده شود، برای تغذیه حیوانات باید ظروف لازمه تهیه شوند.

 

·    برای پاشیدن در منطقه سیرک باید خاک اره هم خریده شود، کاه برای واگن اسطبل واره و قبل از همه علوفه و جو و گوشت برای حیوانات باید خریده شوند.

 

·    در سیرک بلونی سی و هفت حیوان مشغول کارند که از یک فیل، یک شتر، یک لاما، چهار میمون، دو خرس، ۲۶ اسب، یک الاغ و یک سگ تشکیل می یابند.

 

·    فیل به تنهائی هر روز تقریبا صد کیلو مواد غذائی لازم دارد، که از علوفه، شلغم، جو و سیب زمینی، نان، نارنگی و موز تشکیل می یابد.

 

·    حیوان های دیگر هم کلی غذا لازم دارند و سگ شاد می شود، اگر گوشت در سفره داشته باشد.

 

·    سگ اگر چه آرتیست نیست، روی طناب نمی رقصد، به آدمها دست نمی دهد، ولی پاسبان منطقه سیرک است.

 

·    شباهنگام، وقتی که همه افراد سیرک در خوابند، سگ بیدار می ماند و پاس می دهد و این کار سگ بسیار مهم است.

 

·    «ریو اصلا کجا ست؟»، میکائیل از خود می پرسد.

·    «آخ، دیدمش!

·    زیر آفتاب لم داده است!»

 

·    «میکائیل!»، خاله سونیا ست که صدا می زند.

 

·    «برو لباس عوض کن!

·    وقت هنرنمائی است!

·    بلیطفروشی را من به عهده می گیرم!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر