۱۳۹۹ دی ۸, دوشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۱۱)

   

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری

هورست خبره در امور مربوط به  چادر 

 

·    هورست، عموی میکائیل سی و پنج سال دارد.

 

·    او مسن تر از برادرش، برنارد است.

 

·    همه می گویند که او خونسردتر از برنارد است و خونش زود به جوش نمی آید.

 

·    اما در ورای خونسردی ظاهری، هر دو برادر احساساتی اند و فوری به خشم می آیند.

 

·    هورست سال ها ست که در امور مربوط به چادر خبره است.

 

·    او مسئولیت برپاداشتن و برچیدن چادر سیرک را به عهده  دارد.

 

·    «برپا داشتن چادر سه ساعت وقت می خواهد»، هورست می گوید.

·    «نخست باید محل مربوطه اندازه گیری شود و بعد نشانه گذاری های لازم صورت گیرد.

·    بعد کار آغاز می شود.

·    برچیدن چادر فقط یک ساعت و نیم وقت لازم دارد.

·    هر کاری در این زمینه هزاران بار تمرین شده است.»

 

·    هورست از چهارده سالگی نقش دلقک را تمرین کرده است.

 

·    امروز او با برادرش نقش دلقک را چنان خوب بازی می کند که بچه ها از خنده روده بر می شوند.

 

·    هورست علاوه بر این چاقوانداز هم است که با ورود او به صحنه نفس، در سینه تماشاچی ها به بند می آید.

 

·    علاوه بر اینها، هورست مسئولیت برق کشی چادر و محوطه سیرک را هم به عهده دارد.

 

·    در سیرک های کوچک، متخصصینی که فقط یک کار واحد انجام می دهند، وجود ندارد.

 

·    هر کدام از افراد سیرک وظایف متعددی به عهده می گیرد، که ضمن دشواری، لذت بخش هم است.

 

·    «هرکس واقعا مهم است!»، هورست می گوید.

 

·    وقتی که نمایش به پایان می رسد و بچه ها کف می زنند و هورا می کشند، همه افراد سیرک نسبت به کردوکار خویش در آن روز احساس افتخار و غرور می کنند.

 

·    گاهی ـ اما به ندرت ـ هورست چند ساعت از سیرک دور می شود.

 

·    بقیه دقیقا می دانند که او کجا ست.

 

·    او از شهرداری، مجوز صید ماهی گرفته است و در این جور مواقع لب رودخانه ای و یا دریاچه ای می نشیند و به صید ماهی می پردازد.

 

·    «تماشای جریان آب و سکون و سکوت دور و بر برای من بسیار مفید است»، هورست می گوید.

 

·    «هر از گاهی بدان احساس نیاز مفرط پیدا می کنم!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر