۱۳۹۷ فروردین ۲, پنجشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۴)

 
مائوئیسم
و
رسالت تاریخی طبقه کارگر
(نقد ایده ئولوژی بورژوایی)  

پروفسور دکتر  رولف ماکس
برگردان
شین میم شین
 
بخش اول
ماهیت ضد سوسیالیستی طرح مائوئیستی جامعه
ادامه

۲۸
·      وقتی کسی از مائوئیسم، به عنوان جریان سیاسی ـ ایده ئولوژیکی خرده بورژوایی دم می زند، باید این نکات را فراموش نکند و نادیده نگیرد. 

۲۹
·      پرولتریزاسیون به لحاظ تاریخی توسعه نیافته و به لحاظ طبقاتی خام و نپخته، خود را قبل از همه در ضعف کمی و کیفی پرولتاریای چین نمودا ساخت:
·      در اوایل قرن بیستم تعداد کارگران صنعتی مدرن چین بیش از ۳ میلیون نفر نبود.   

۳۰
·      این امر، خود را در ضعف بورژوازی ملی چین نیز نمودار ساخته است.  

۳۱
·      مشخصه ماهوی عقب ماندگی اجتماعی ـ اقتصادی چین، این است که طبقات اجتماعی مدرن در چین در سال های ۲۰ و ۳۰ قرن بیستم شروع به تشکیل کرده اند.   

۳۲
·      این مسئله در انعکاس خرده بورژوایی به مثابه برون آیی از «توده»، به مثابه انحراف از عادیت جلوه گر می شود.   

۳۳
·      مائوئیسم معلول درجه معینی از بلوغ (پختگی) شرایط اجتماعی ئی است که در آن، بورژوازی به لحاظ تاریخی لیاقت تقبل فونکسیون طبقه اصلی جامعه را دیگر ندارد و طبقه کارگر هنوز نمی تواند این فونکسیون را به عهده گیرد. 

۳۴
·      این مسئله با توجه به مرحله گذر و یا مرحله گذار اجتماعی خاص، با توجه به گذار تاریخی از جامعه نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره به سوسیالیسم در چین قابل توضیح است. 

۳۵

·      مائوئیسم به زبان لنین، بر بنیان نیروهای اجتماعی ئی تشکیل می شود که  نه نیروی محرکه جامعه کهنه اند و نه نیروی محرکه جامعه نو:
·      «عناصر خرده بورژوایی در نوسان میان جامعه کهنه و نو به سر می برند.
·      آنها، نه، می توانند نیروی محرکه جامعه کهنه باشند و نه، نیروی محرکه جامعه نو.»
·      (ولادیمیر لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۲۹، ۱۹۷۰، ص ۱۳۳) 

۳۶

·      نقش بزرگی که تضاد در طرح های مائوئیستی بازی می کند، جایگاه اجتماعی بینابینی خرده بورژوازی را منعکس می کند:
·      «چنین خرده بورژوایی به تقدیس تضاد مبادرت می ورزد.
·      برای اینکه تضاد، هسته ذات (ماهیت) او ست.
·      خود خرده بورژوا، تضاد اجتماعی عریان (صرف) در عمل است.
·      خرده بورژوا باید با تئوری توجیه کند که چگونه در پراتیک است.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ۱۹۶۳، ص ۴۶۲)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر