۱۳۹۷ فروردین ۲, پنجشنبه

هماندیشی با مشد احمد (۳)


 
تحلیلی
از
میم نون

مشد احمد

نقد شما غیر از توهین به این مرد که
گرجه از سرزمین من نیست
اما در همان هنگام که شاه خائین بر سر کار بود
سالها در زندان باقی ماند
و
شکنجه های ساواک نتوانست
قامت وی را خم کند
چیزی دیگری نیست .
 
محک و معیار مشد احمد
جهت ارزیابی همنوعان،
محک و معیاری فئودالی ـ فاشیستی
(شاملوئیستی ـ شاملوچیستی)
است.
 
۱
برای مشد احمد
نه، 
خاستگاه طبقاتی کسی مهم است
و
نه،
 پایگاه طبقاتی او.
 
۲
تعیین کننده
برای او
میزان تحمل زجر و آزار و ذلت و ریاضت فرد است.
 
یعنی 
ظرفیت و بضاعت و توش و توان  فیزیکی و پسیکولوژیکی (جسمی و روحی و روانی) فرد است.
 
۳
جهان بینی فرد مورد نظر،
سمتگیری طبقاتی، سیاسی و ایده ئولوژیکی او،
زحمت و خدمت و شعور و شخصیت  او،
برای مشد احمد 
که 
از سرزمین دیگری است،
کشک است.
 
۴
این محک و معیار ارزیابی اصلی هر فاشیستی است.
 
مشد احمد شاملو
که
از
سرزمین شالگونی است،
از این بابت
کمترین تفاوتی با مشد احمد ژاپنی و یا گابنی ندارد.
 
۵
برای مشد احمد شاملو
اصلا مهم نیست که فرد مورد نظر،
در کدام سنگر اجتماعی، سیاسی و طبقاتی قرار داشته است.
 
تعیین کننده 
برای مشد احمد شاملو
سماجت و لجاجت فرد 
است.
 
 تعیین کننده
مقاومت تحت بهیمی ترین شکنجه ها ست.
 
تعیین کننده 
مرگ تحت شکنجه است.
 
مرگ داوطلبانه
(انتحار)
است.
ایستاده مردن است.
 
یعنی خصوصیات فیزیکی، پسیکولوژیکی، اتیکی واسته تیکی اند.
 
۶
ماهیت طبقاتی شکنجه گر و شکنجه شونده
برای مشد احمد شاملو
حتی
کشک نیست.
 
۷
به همین دلیل
مشد احمد شاملو
هم
در تجلیل از ولادیمیر مایاکوفسکی شعر غرا می سراید
که
خودکشی کرده است
و
هم
در تجلیل از وارطان شعر می سراید 
که
لجباز و سمج و سرسخت بوده است و تحت شکنجه مرده است.
 
اگر روایاتی که تروتسکیست ها راجع به ماجرای مرگ وارطان نقل می کنند،
درست باشند،
وارطان
را
باید
فردی روانی، نیهلیست، سیر از زندگی، خودستیز، رودار و بی احساس و  عاطفه و اعصاب
محسوب داشت.
 
۸
شاملو
ضمنا 
هم
می تواند به تجلیل از بدترین دشمنان طبقاتی خود
مثلا 
ارانی
سیامک 
روزبه 
کیوان و افسران سازمان نظامی حزب توده
اشعار غرا بسراید
و
هم
در سوگ چریک های فدایی فئودالی ـ فاشیستی تا مغز استخوان ضد توده ای
و 
هم
در سوگ زباله های مجاهدین ضد خلقی

۹
معیار برای مشد احمد شاملو
مرگ است.
تحمل زجر است.
سماجت است و لجاجت است.
 
زحمت و خدمت و شعور و شخصیت و جانبداری طبقاتی
ارزش اعتنا 
حتی 
ندارند.
 
۱۰
نقد شما غیر از توهین به این مرد که
گرجه از سرزمین من نیست
اما در همان هنگام که شاه خائین بر سر کار بود
سالها در زندان باقی ماند
و
شکنجه های ساواک نتوانست
قامت وی را خم کند
چیزی دیگری نیست .
 
چون شالگونی در عالم توهمات مشد احمد
سال ها در زندان بوده و تحت شکنجه نشکسته،
پس
علیرغم بیگانگی با او،
«چیز دیگری است.»
 
کسی که این جفنگیات را سر هم بندی می کند،
خواه مشد احمد ژاپنی باشد و خواه مشد احمد عیرانی،
بی کم ترین تردید،
شکنجه نشده است.
 
هر کس که شکنجه  را تجربه کرده باشد،
می داند که مقاومت مطلق وجود ندارد.
 
شکستن تحت شکنجه در فرم های مختلف
دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.
 
خیلی ها
که
از
 شکنجه گاه
تصادفا
سربلند بیرون می آیند،
چه بسا
در زندان و یا در بیرون از زندان
به نحوی از انحاء
می شکنند.
 
عزیز یوسفی
همسرزمینی مشد احمد ژاپنی پس از عنگلاب اسلامی
به محض بیرون آمدن از زندان شکست 
و 
خود را تسلیم اراذل و اوباش حضرت عزرائیل کرد.
 
خیلی از توده ای های سرافراز
پس از فرار از چنگ دژخیمان جماران
از 
بی بی ۳۰ و ۳۰ عن عن
سر درآوردند.
 
به طرفداری از هلری کلبتین کمر بستند.
در مدح اوباما حنجره دریدند.
مابقی عمر خود را به ترجمه و انتشار زباله های ضد توده ای 
سپری کردند.
 
اینها
همه
پدیده های شکست تحت انواع متنوع شکنجه
 اند.
 
آدم،
آدم است
و
نه
صخره و سنگ.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر