۱۴۰۱ دی ۲۸, چهارشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۷۷)


 
میم حجری

 
رئیسی بی عرضه
برگرد برو به حوزه

دهقانان اصفهان

 
هی دهاتی های اصفهان
رئیسی و امثالهم
بی عرضه نیستند.
بی عرضه خطاب کردن به مأمورین طبقات حاکمه
یکی از ترفندهای مدرن مد روز طبقات حاکمه است.
بدین طریق
همه کاسه ها و کوزه ها بر سر مأمورین معذور منفورش خرد و خراب می شوند و خودش
معصوم محسوب می شود.
همین بلا را
رسانه های خرپرور
همین دیروز
بر سر وزیر جنگ آلمان امپریالیستی در اوردند
و
ضعیفه را مجبور به استعفا کردند.
بی عرضه خود زحمتکشان جوامع طبقاتی اند که عاجز از تمیز دوست از دشمن اند
به همین دلیل
نه سری برای اشن مانده
نه حزب و سازمانی
و
نه سامانی.
انتقاد از خود
جفت دیالک تیکی انتقاد اجتماعی است
و
ضامن رهایی است


اگر انسان، انسان باشد و روابطش با جهان روابطي انساني، آنگاه ميتوان عشق را فقط با عشق، اعتماد را با اعتماد و ... رد و بدل كرد. اگر بخواهيم از هنر لذت ببريم، بايد هنرمندانه پرورش يافته باشيم؛ اگر مي‌خواهيم بر ديگران تأثير بگذاريم، بايد به‌راستي قادر به برانگيختن و تشويق ديگران باشيم. هركدام از روابط ما با انسان و طبيعت بايد جلوه‌ي ويژه‌اي باشد منطبق با ابژه‌ي اراده و زندگي فردي واقعي‌مان. اگر يك‌طرفه عشق مي‌ورزي، يعني عشقت به‌عنوان عشق ناتوان از برانگيختن عشق متقابل است، اگر با تجلي زنده‌ي خود به‌عنوان انساني عاشق، محبوب ديگري نمي‌شوي، آنگاه عشقت ناتوان است و اين عين بدبختي است.
«دست نوشته‌های اقتصادی و فلسفی 1844_ کارل مارکس_ترجمه:حسن مرتضوی»

عشق
همیشه یک طرفه است.
مش مارکس

اگر عشق دو طرفه باشد
سلب عشقیت می شود
و
به دوستی و رفاقت تبدیل می شود.
دوستی و رفاقت
حاوی عشق متقابل است.
دوستی و رفاقت
رابطه
به معنی واقعی کلمه است.
دوستی و رفاقت
اما حکم کیمیا دارد.


اولا
مگر قرار است که جنقوری اسلامی
به
یتیمخانه مبدل شود؟

ثانیا مگر سکنه عراق
همه از دم سید اند تا توله های اشن هم سید باشد؟
جنگ جاری در عراق
تداوم کماکان جنگ معویه و علی و یزید و حسین و سنی و شیعه است.



اگر به آرزوی کودکی خود رسیده باشی
اکنون
چه کاره باید باشی؟
فرنگی

نانوا
چون
ما ارزویی جز نان خالی نداشته ایم



دیالک تیک یاد و باد
اگر می خواهی به یاد آوری که کی بوده ای،
باید تعالیم جامعه در زمینه چگونه بودن را به باد فراموشی بسپاری
طبیب سرخپوستان

هی طبیب حبیب
کیستایی افراد
نه
امری تحمیلی و تعلیمی
بلکه امری طبقاتی است.
مارکسیسم بیاموز
تا رستگار شوی
و
به عوض دادن عندرز
بیندیشی و آدم شوی


ددر را باید از نو شناخت. ددر بزرگترین دستاورد مادی و علمی و فکری و هنری و فلسفی پرولتاریا بوده است


پیشرفت در جنقوری



اگر هوای نیوشیدن چهجه بلبل به سر داری،
به عوض خرید قفس
درختی بکار.
فرنگی



جا زدن خریت به عنوان بزرگ ترین درد بشریت
نشانه خریت و ناشی از خریت است.
با پوزش از خر که نه خر بلکه خردمند است.
خریت
امری
ثانوی و نسبی است.
هیچ چیزی نسبی و ثانوی نمی تواند بزرگ ترین درد بشریت باشد.
خریت خلایق
ناشی از زیربنای اقتصادی ارتجاعی حاکم است.
برای غلبه بر خریت بشریت
گذار به کموینسم
الزامی است.




لقب برخی از شهرهای بزرگ ایران در دوره‌ی زندیه و قاجار !
تهران : دارالخلافه ، تهران مرکز خلافت بود.
شیراز : دارالعلم ، شیراز از آن زمان مرکز علم و هنر محسوب میشده
کردستان : دارالشجاعه ، مرکز شجاعت و دلیر مردی
مازندران : دارالبرکت ، شهر پربرکت
لرستان : دارلغرور ، مرکز غرور و افتخار
کرمانشاه : دارالشکوه ، مرکز شکوه و جلال
یزد : دارالعباده ، مرکز عبادت و یکتاپرستی
برگرفته از کتاب "رستم التواریخ" محمدهاشم آصف ملقب به رستم الحکما

تهران قاجار شده ته ران اشرار
ته ران
در عصر سیدعلی
هم
دارالخلافه
است
و
هم
دارستان جوانان و زنان و فرزانگان
انسیه خزعلی و تساوی زن و نرانسیه خزعلی:
تساوی زن و مرد را قبول نداریم‌؛ به ضرر زن است.

حق دارید
زنان به مثابه آدمیان با مردان برابرند و نه نیمه زنان .
نیمه زنان زباله اند
چه رسد به اینکه آدم باشند که اشرف موجودات است

تانک و عروسک و حزب سبز
حزب سبز:
عزیزم
تو باید با تانک بازی کنی و نه با عروسک
دوره عروسک بازی طرفداران محیط زیست گذشته است.



تاکتیک حزبی تعیین کننده ماهیت طبقاتی اش نیست.
تاکتیک چیست؟

تاکتیک
به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
همه چیز در داربست دیالک تیکی خاص خود وجود دارد.
تاکتیک
در دیالک تیک استرتژی و تاکتیک وجود دارد.
دیالک تیک استرتژی و تاکتیک
در ادبیات فارسی به دهها شکل بسط و تعمیم داده شده است.
مثلا
دیالک تیک کعبه و بیابان
دیالک تیک مقصد و منزل

مثال:
وحدت حزب ک. چین با حزب بورژوایی کومین تانگ
وحدتی تاکتیکی است.
نه نشاندهنده ماهیت طبقاتی ح. ک. چین است و نه نشاندهنده ماهیت طبقاتی حزب چیانکایچک.

تعین کننده در دیالک تیک استرتژی و تاکتیک
نه
تاکتیک
بلکه استراتژی است.
تعیین کننده در دیالک تیک کعبه و بیابان نه بیابان بلکه کعبه است.
تعیین کننده در دیالک تیک منزل و مقصد
نه
منزل و منازل
بلکه مقصد است.



تا آنجایی که بنده درک کرده ام ، ماهیت چیستی یک پدیده ناشی از مجموعه مناسبات اجتماعی است
میخائیل

ماهیت
یکی از مفاهیم ماتریالیسم دیالک تیکی است.
یعنی شامل حال کلیه هستی می شود.
بنابرین
حتما نباید به جامعه بشری محدود باشد.
ماهیت همان ذات و سرشت و نهاد و باطن و بود و غیره است.
ماهیت
در دیالک تیک پدیده و یا نمود و ماهیت وجود دارد.
دیالک تیک پدیده و ماهیت در ادبیات فارسی به اشکال زیر بسط و تعمیم داده می شود:
دیالک تیک نمود و بود (سعدی)
دیالک تیک ظاهر و باطن
دیالک تیک ظاهر و ذات
...
برای درک و توضیح دیالک تیک ماهیت و پدیده (به معنی نمود، ظاهر) باید به درک و توضیح دیالک تیک فرم و محتوا پرداخت.
این دیالک تیک هم یکی از دیالک تیک های ماتریالییسم دیالک تیکی اتس و شامل حال کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) می شود.
این دیالک تیک معروف خاص و عام است.
مثالی برای این دیالک تیک بزنید تا توضیح دیالک تیک ماهیت و پدیده صورت گیرد


از اينكه زنها زياد گذشت ميكنند خوشحال نباشيد؛
با هر بار كوتاه اومدن
عمر احساسشون كوتاه تر و قلبشون سردتر ميشه
یهو به خودت میای میبینی کلا از دستش دادی و دیگه کاری از دستت بر نمیاد
اسطوره

زنان کمترین فرقی با نران ندارند.
میان زنان و نران رابطه دیالک تیکی هست.
رابطه دیالک تیگی یعنی رابطه مبتنی بر همبایی و همستیزی
زنان زاردخانه ای از جنگ افزار در این دیالک تیک در طول تاریخ فراهم آورده اند
زنان چه بسا بلایی بر سر نران در می اورند که تا اخرین دم حیات زجر می کشند



پدربزرگم آزادیخواه بود
پیش از آنکه تیربارانش کنند
تمام شعرهایش را
پای درخت انار باغچه چال کرد
من هیچوقت شعرهایش را نخواندم
اما از انارهای باغچه
می‌شود فهمید
"آزادی"
باید سرخ و شیرین باشد!
داستایوفسکی

پدر بزرگ داستایفسکی
مثل خودش
خر بوده است
چون
فقط خر
اشعارش را چال می کند و نه منتشر تا خران دیگر نخوانند و ترک خریت نکنند
و خر نمی تواند آزادیخواه باشد.
پیش شرط اختیار و آزادی
ترک پیشاپیش خریت است.




آره.

قبل از حسین برده دار و برده فروش
جهان که وجود نداشت.
عمر جهان و مافیها
۱۳۰۰ سال است و بس.


خودم را دوست دارم همه جا همراهم بوده و یک بار نگفت حاضر نیستم با تو بیایم.. آمد و هیچ نگفت، حرف نزد.. گفتم و او شنید، رنجش دادم و تحمل کرد
زپوری

من درونی ئی که بره وار باشد
به درد کسی نمی خورد.
من درونی خردگرایان
چه بسا خواب را بر آنها حرام می کند.
شلاق شان می زند
توبیخ شان میکند
عذاب شان می دهد تا توبه کنند و ترک خریت کنند و آدم شوند.


Futurologie


اینشتین
طنز
بیشتر نه به دیروز بلکه به فردا می اندیشم.
فردایی که باید در آن زندگی کنم.

هی مشد البرت
بدون تحلیل علمی و انقلابی دیروز
نمی توان فردایی ساخت و داشت.
فقط می توان در امروز مدام درجا زد و گندید و پوسید




انتقام گرفتن
کسب و کار خران است و نه خردمندان
کسب و کار خردمندان
انقلاب است و نه انتقام


کسی که امنیتش را فدای آزادی می کند،
اخر سر
نه
امنیت خواهد داشت و نه آزادی.
حریف

در دیالک تیک امنیت و آزادی
نقش تعیین کننده از ان امنیت است.
تز ماتریالیستی تاریخ

ولی برای نجات از ذلت بردگی
چاره ای جز مبارزه برای کسب آزادی نیست.

مبارزه با برده داران اما مخاطره امیز است و امنیت آدمیان را به خطر می اندازد.
بنابرین
تعیین فرم مبارزه باید چنان باشد که امنیت أدمی حفظ شود.
یعنی دیالک تیک امنیت و آزادی رعایت شود.
چون مردگان به ازادی نیازی ندارند.

استثناء
لحظات واپسین تعیین کننده در مبارزه است:
لحظات هجوم بر باستیل و تعیین ریسک امیز سرنوشت است.
لحظات تلاوت شعار یا مرگ یا آزادی است.
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.
دیالک تیک رنج و گنج

براى آخرين بار
با چشمانى غمبار به او نگريست
و توانست با آخرين نفسش به او بگويد:
" فقط خدا مى داند
که چقدر تو را دوست داشتم..."
گابریل گارسیا مارکز

این بدان معنی است
که
حریف دیگر دوستش ندارد
ولی روزی دوستش داشته است
این حرف زمانی زده می شود
که
یا
حریف در حال نزع باشد و عزرائیل بالای سرش ایستاده باشد
و
یا
حریفه عاشق کس دیگری باشد و در حال وداع واپسین باشد.

آدم اندک اندک دلش به حال خدا می سوزد
که
خلایق
تصورات واهی از او دارند.
خدا انگار داخل مغز خلایق است تا بداند که چقدر کسی را دوست دارند.


صدقه و صلوات و سفر و سقوط به اسفل السافلین




طنزی از برتوبت برشت:
بر شاخه ای که نشسته بودند، اره می زدند و ضمنا تجارب خود را در بهتر اره کردن بر زبان می راندند.
شاخه
شکست و حضرات به اسفل السافلین سقوط کردند.
جماعتی دیگر که بر  شاخه دیگر نشسته بودند و اره می زدند،
سقوط آنان را دیدند،
سر تکان دادند
و
به اره زدن بر شاخه ادامه دادند.


شاه و شیخ

هر دو را ارتجاع خارجی (جهانی) و داخلی
روی کار آورده اند
و
مدت مأموریت شان
را
آندو
تعیین می کنند.

مأمور
همیشه معذور است
و
منفور ست




هی دیوید پریشان عندیش
جمهوری خلق چین
هنوز همه مستعمرات امپریالیست ها را پس نگرفته است.
تایوان
هنوز هم به خاک چین نپیوسته است
و
برای پیوستنش
خطر جنگ جهانی سوم می رود.


نه.
قضیه درست برعکس است:
کودای ۲۸ مرداد
توسط امپریالیسم امریکا صورت می گیرد
که
سرکرده جدید جهان شده بود
یعنی
جای بریتانیای کبیر را گرفته بود.

بریتانیای کبیر خلع هژه مونی شده
از سرکرده جدید جهان
حمایت می کند تا نانی به کف آرد و به ذلت بخورد.

همین کار را هم تونی بلر در اشغال عراق و سرنگونی صدام تکرار کرد.




ما بر این باوریم
که
نقاشی ئی ۸۰ میلیون دلار ارزش دارد
فوتبالیستی
یک میلیارد دلار می ارزد
اما
طبیعت
مفت و مجانی است.
راینر گریس هامر
شیمیست آلمانی
۱۹۵۳




سلطنت طلب ها
مثل بقیه احزاب و سازمان ها
جمع همگونی نیستند.

ما باید بین سلطنت طلب ها و سطل ننه ات طلب ها و سر تنت طلب ها
تفاوت قائل شویم.
سلطنت طلب ها به سرکردگی شازده رضا
در صدد ادغام سازمان های سرکوب جنقوری اسلامی در ساواک جدیدند.
این بدان معنی است که طبقه حاکمه دست نخورده می ماند.
فقط جای سیدعلی و اذنابش را
شازده رضا و دربارش می گیرند.
سانترالیزاسیون شعار مرگ بر دیکتاتور هم به همین نیت است.
شازده رضا
در حرف
طرفدار دموکراسی امپریالیستی است.

سطل ننه ات طلب ها
جماعتی بیسواد و مرتجع اند
حتی مخالف انقلاب سفید و اصلاحات ارضی اند
و
مخلص رضااشاه فئودال اند

درخت به ریشه اش استوار است و پرنده به شاخه ای دلخوش
 بگذار ترانه ای سروده شود که دوستی را مقدس شمارد
در این روزگار پر کینه
میرزا

 بشر هم به سر هم بندی کردن ترانه دلخوش است.
آنهم در روزگار پر کینه.
به وضع و حال چنین بشری باید نشست و زار زد.




از پیر هرات پرسیدند: عبادت چیست؟ گفت: عبادت خدمت کردن به خلق است. پرسیدند: چگونه؟ گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است.
 عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
ممدرضا

به پیر هرات و شیخ شیراز بگو:
عبادت
تمرین فوت و فن بردگی در مقابل خدای واهی
برای تکرار در برابر خدایان واقعی است
که در روز روشن کودک می کشند
چشم زنان را نشانه می گیرند
و
زیر شکم جوانان را
تا عقیم شوند و نسل نافرمانان برافتد
و همه عابد شوند.


مردم خودشان به مردم یاری رسانند.
مهدی چمران
باشد.
ولی بفرمایید تکلیف دولت جنقوری
که
هم
نفت و گاز و دار و ندار کشور را می فروشد
و
هم
از مردم مالیات می گیرد
چیست؟

همچون انار خون دل از خویش می خوریم
غم‌پروریم، حوصله شرح قصه نیست
فاضل_نظری


راه انطباق با محیط به آزادی منتهی نمی شود
ارنست فرسیل

چرا و به چه دلیل
مش فرسیل؟
مگر در مدارس دیار شما
بسان مدارس جنقوری اسلامی
بیولوژی تدریس نمی شود؟

مگر تزهای مش داروین را نخوانده ای؟

یکی از مهم ترین راه های بقا و توسعه و تکامل در طبیعت
انطباق موجودات با شرایط محیط است.
در غیر این صورت
مرگ در یک قدمی است




هیچ انسانی با یک ایده یا ایمان به دنیا نمی آید
ولی اعتقاد به یک ایده و ایمان، اولین و آسانترین کاری است که انجام می دهد.
گیلبرت

اساتید دانش کاه یانکستان ترحم انگیزند.
انسان با ایده ئولوژی زاده نمی شود
ولی با بنیان خارائین ایده ئولوژی
زاده می شود.
یعنی
تحت مناسبات تولیدی و یا زیربنای اقتصادی معینی زاده می شود که حاوی روبنای ایده ئولوژیکی خاص خویش است.
به همان سان که بشر
تحت فشار جو
زاده می شود
و
مادام العمر تحت همان فشار زندگی میکند
و
بدان
چنان عادت میکند که سنگینی اش را اصلا احساس نمی کند

ادب کسب و کار خر و خرپرور است.
هدف از تبلیغ ادب
سوء استفاده جنسی از کودکان مردم بوده و است.
زنده باد بی ادبی
و
تف کردن بر صورت لاشخورهای کودک ستیز عیاش و علاف




کسی که خواهان صلح باشد
حمایت تسلیحاتی نمی کند.
فرنگی بی خبر از دیالک تیک





کسی که خواهان صلح باشد
حمایت تسلیحاتی نمی کند.
فرنگی بی خبر از دیالک تیک

صلح
به تنهایی وجود ندارد.
مش فرنگی بی خبر از هراکلیت و هگل و مارکس

صلح در دیالک تیک جنگ و صلح وجود دارد.
برای رسیدن به صلح
جنگ
اجتناب ناپذیر است.
دیالک تیک جنگ و صلح
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک حرکت و سکون است
و
نقش تعیین کننده در ان از آ« حرکت (جنگ) است.
جنگ
در تحلیل نهایی
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
هم
اماج پوتین از جنگ
چپاول دار و ندار خلق زحمتکش روسیه و همسایه است
و
هم
آماج امپریالیسم از حمایت از پالان
چپاول دار و ندار خلق زحمتکش کشورهای امپریالیستی و اوکراین است



هیچ شناخت بشری
نمی تواند برتر از خاطرات بشر باشد.
جان لاک

هی جان لاک
خاطرات خرکی کسی
ربطی به شناخت او ندارند.

هر چیزی را نمی توان با هر چیز دیگر مورد مقایسه قرار داد.

عقلت کجا ست
ای بینوا.

یکی از طرق کسب شناخت
تحلیل مارکسیستی خاطرات خرکی خود و خران دیگر
است




اینها هرکدام ده ها مشاور دارند و از نحوه راه رفتن و تشریفات در سفر های خارجه تا تمامی فعالیت های شان را به انها می آموزانند و توجیه ششان می کنند و خط دهی میکنند.
علت ساده ای هم دارد. پرده نشین ها پنهان می مانند و کاسه کوزه ها هم بر سر اینها می شکند.
رقصاندن خر راحت تر از رقصاندن خر چران است.

منصور

آره.
دلیل این تشبثات اما نه نیاز به مشاور،
بلکه تقلید خرکی از حوارج است.
وگرنه مشاوران اینها خرتر از خودشانند.
مشاور گربه چف
خرتر از خودش بود.
و بیشتر از خودش ابرو می برد.
مشاوران پوتین و پالان هم خرتر از خودشانند.
همین مطهری در مجلش شوربا گفت:
برای پیدا کردن مخفیگاه پول ها
روح کوسه رفسنجان را احضار کنید


نوه ها و نتیجه ها

تکرار ایران ستیزانه «تاریخ»:
اره.
ولی این کجا و آن کجا؟

توله های نبی
برای خوشگذرانی و مفت خواری به ایران امده اند و ماندگار شده اند.

توله های خمینی و شرکاء
برای حیف و میل دار و ندار مردم و برای اشاعه تروریسم و انتی سیمیتسم و علافی و عیاشی و خوشگذرانی
به امریکا و کانادا و ایتالیا و غیره رفته اند.


در قرن ۲۱
فقط عن گلاب میشود
و
نه انقلاب.
جامعه بشری را طویله کرده اند.
خر نمیتواند انقلاب کند.
خر
اگر خیلی همت کند،
عن گلاب می کند.
خمینی و گربه چف هم عن گلاب کرده اند

کسانی
که
چه باسواد و چه بیسواد
فریب می خورند
فلسفه فقیرند.
مسائل جامعتی
فوق العاده غامضند
و
بدون فلسفه علمی (مارکسیسم)
نمی توان به شناخت شان نایل امد.

درست به همین دلیل
حزب طبقه کارگر باید فلسفی باشد.

کسانی
که عوامفریبی می کنند
چه روشنفکر و چه تاجر و طلبه و بساز بفروش
جزو و عضو و مأمور و مزدور طبقه حاکمه اند
و
وظیفه طبقاتی خود را انجام می دهند.
دوئالیسم خادم و خاین
از نظامان جامعتی برده داری و فئودالی
به میراث مانده است
و
فاقد ارزش علمی است


اولا
انقلاب اسلامی را حضرت محمد ۱۴۰۰ سال قبل رهبری کرده است
که در واقع انقلاب برده داری بوده است.
خمینی
عنگلاب اسلامی را تحت حمایت امپریالیسم بر انقلاب سفید تحت حمایت امپریالیسم
غالب و به مردم عقب مانده از قافله روشنگری کشور
به عنوان انقلاب قالب کرده است.

ثانیا
گربه نره
از مقبول نیفتادن نمازش و سر در اوردن از دوزخ الهی
هراس داشته است و پس از عروسی خون
حنا به ماتحت خود گذاشته است.

گربه نره اصلا معنی آزادی را نمی دانست چه رسد به حراست از آزادی.
تنها ندافع آزدی در دوران کنونی
حزب طراز نوین طبقه کارگر است و بس.
اشراف فئودال و روحانی
بدترین دشمنان آزادی و مدافع بردگی بشری بوده اند و هستند.
بورژوازی اغازین
در مبارزه بر ضد اشراف فئودال و روحانی
به نمایندگی آزادی بورژوایی برخاسته بود.
با فلاسفه ای از قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و سیاستمدارانی از قبیل روبسپیر
و شطی از خون کثیف اشراف فئودال و روحانی
در کوچه و برزن پاریس به راه انداخته اند.
اکنون
بورزوازی مرتجع واپسین
یعنی همین نهضت عازادی و جبهه به اصطلاح ملی
متحدین کنیسه و کلیسا و مسجدند و دشمن آزادی اند.



آره.
دوست را باید میان خیل دشمن جست.
دوست نریخته زیر دست و پا.
مشکل اینجا ست که اکنون دشمن حتی یافت نمی شود.
راستی چرا؟



کورت کوهان
به من می خندند
برای اینکه من با همه تفاوت دارم.
من به انها میخندم
برای اینکه یکسانند.

هی کوهان
نه تو تحفه متفاوتی هستی و نه انها یکسانند.
همه کس و همه چیز هستی
دیالک تیکی از هویت و تفاوت است.
مارکسیسم بیاموز تا دانا شوی و توانا شوی.



در دیکشنری بریتانیکا نوشته شده
که افسران و سربازان حزب کمونیست.
توده ایران
با غرور و سرفراز و سرود خوانان
به سوی جوخه های اعدام میرفتن.
الماسی

حزب توده را باید تحلیل کرد.
حزب توده یا لجنمال شده است
و
یا به آب زمزم شسته شده و ایدئآلیزه شده است.
ولی تحلیل نشده است.
دایرة المعارف بریتانیکا لازم نیست.
روزبه
خودش به جوخه اعدام
فرمان آتش میدهد.
انوشه با چشمان بی چشم بند و با لبخند تیرباران می شود.
افسران حزب با شعار مرگ بر شاه تیرباران و خاموش می شوند.
حزب توده پس از کودتا را میتوان حزب پهلوانان توده محسوب داشت.
ضعف حزب توده نیز در همینجا بوده است.
حزب توده باید حزب توده باشد و نه حزب پهلوانان توده.
پهلوان خود توده است.
توده بی نیاز از پهلوان است.
بدبخت توده ای که پهلوان نباشد و محتاج پهلوان باشد


خانه
از پای بست ویران است.
چاره
در انقلاب است.
انقلاب
اما کار هر کس نیست.
بدون تئوری انقلابی و حزب طبقه انقلابی
مثلا حزب مارکسیستی طبقه کارگر که توده را زیر پرچم طبقه گرد آورده باشد،
انقلاب محال است
و خواب و خیال است.
وضع نه فقط در جنقوری
بلکه
حتی در مقیاس جهانی وخیم است.
انقلابات قرن ۲۱
عنگلابات (ضد انقلاب) هستند


بحث بر سر فقط مهسا نیست.
سران احزاب و سازمان های به اصطلاح سیاسی
هم
سیاسی نیستند.
چون مفاهیم سیاسی را نمی دانند.
در جنقوری
کسانی که پست و مقامی دارند،
صلاحیت لازمه را ندارند.
برای اینکه مفاهیم رشته مربوطه را نمی دانند.

مثال:
فقه خوانده اند یعنی فقط مفاهیم فقه را بلدند
و یا توله فقیهی اند و حتی مفاهیم فقه را نمی دانند
ولی سیاستمدار و سپهبد و وزیر اقتصاد و آموزش و پرورش و فرهنگ و علم و فلسفه سیاست خارجی و غیره شده اند.
این نوبر بهار است.


برتراند راسل
پیشرفت جامعتی
فقط توسط اقلیت انگشت شمار جامعه
امکان پذیر است.
اکثریت اعضای جامعه
به حفظ وضع موجود می پردازند.

راسل
دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک اقلیت اعضای جامعه و اکثریت آعضای جامعه بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
چون نقش تعین کننده از ان کل (اکثریت اعضای جامعه) است و نه برعکس.
جهان بینی ایدئالیستی راسل از این وارونه بینی او آشکار می گردد.

راسل ضمنا
تئوری فاشیستی نخبگان
را
موعظه می کند:
در این تئوری فاشیستی
توده
هیچکاره است
و
اقلیت نخبه
همه کاره.

تئوری فاشیستی نخبگان
را
فئودالیسم و فوندامنتالیسم هم نمایندگی می کند:
با این تفاوت که نخبه ها به عوض هیتلرها و موسولینی ها و پینوچه ها با انبیاء و ائمه و فقها و بزرگان و خوانین و سلاطین جایگزین می شوند.


پیش شرط وحدت عمل
تشکیل پیشاپیش وحدت نظر
است.
به همین دلیل
تلاش برای تشکیل وحدت نظر
الزامی است.

برای تشکیل وحدت نظر باید به همانیدشی با همنوع خطر کرد.
باید روشنگری علمی و انقلابی کرد


سیمین و دین
هی سیمین
خودت را که با ترازوی دین وزن نمی کنند
افکار و اعمالت را با ترازوی دین وزن می کنند.
ضمنا
منظور از توزین در ترازوی دین چیست؟
اصلا
دین چیست؟
دین فرمی از شعور است
و
شعور
انعکاس وجود است.
به همین دلیل
دین دهقان و پیشه ور
با دین ارباب فئودال و تاجر بازار
تفاوت و حتی تضاد دارد.
هر گردی
گردو نیست.


هرمان هسه
هر کاری که کسی بر خلاف میلش و بر خلاف دانش درونی اش (؟)
برای محبت به دیگران
انجام دهد،
دیر یا زود
برایش
گران تمام خواهد شد.

چرا و به چه دلیل
مشد حرمان؟

بنا بر منطق تق و لق تو
همه مادران و پدران
باید
اهل دوزخ در این دنیا باشند.
چون
کسب و کارشان همین است.
مادران و پدران بینوا
چه بسا از توله ها
ترس دارند
و
شب و روز به سازشان می رقصند.



بحث
بر سر اندیشه است
و
نه
بر سر افراد.

هدف
هم
هماندیشی است
و
نه چاقوکشی.
فرق افکار با گفتار چیست؟
فرق اندیشه با حرف چیست؟

نیچه و اخلاق
هی نیچه دیوانه خردستیز خر و خرپرور
اولا
کسی یافت نمی شود که فاقد اخلاق طبقاتی خاص باشد.

ثانیا
کسی که به اخلاق حاکم و رایج تن در نمی دهد
یا
اخلاق آلترناتیو برای ان پیدا می کند
و
یا.
مثلا تو و پیروان تو
به عالم توحش و بربریت سقوط می کند
همانطور که فاشیست ها و فوندامنتالیست ها و اولیگارشیست ها و امپریالیست ها سقوط کرده اند.

ثالثا
تعیین اخلاق برای خود
نوعی رهایش از عالم جمادات و نباتات و جانوران است
یعنی
نوعی آزادی است
و
بر خلاف ادعای تو
بردگی نیست.
بردگی
سقوط به عالم توحش است


جدال درخت و سنگ



برشت وحدت عمل

دلیلش چیست؟
چرا مظلومین در مقابل ظالمان متحد نمی شوند؟
پیش شرط وحدت عمل چیست؟

تو اگر دلیلی برای این عرعرت از ۳۰ هزار مطلب ما پیدا کردی
ما برای امواتت صدهزار پارس پارسی می فرستیم تا کیف خر کنی.
ما خود را اصلا کمونیست نمیدانیم
ما خود را سگ می دانیم



بعضی وقتا به جای جر و بحث فقط به طرف نگاه میکنم و تعجب می‌کنم که این حجم وسیع بی عقلی و نفهمی چطور توی کله ای به این کوچیکی جا شده؟
قاطمه

کسی بیشعور نیست.
مسئله
تفاوت شعور است.
مسئله اختلاف نظر میان افراد مختلف است.
حالا تو که خیلی عاقل و علامه ای
بفرما
دلیل اختلاف نظر میان اعضای جامعه چیست؟




بذرها و زخم ها
در اعماق زخم هایت
بذر زیباترین گلها
منتظر روییدن اند.


محمود درویش

هزینه دلبستگی کجا ست؟
زمین هست و رود هست و هوا هست
و
دل ما بسته به انها ست.
وطن هم هست.

هی درویش
وطن
همیشه از ان طبقات حاکمه است.
توده
فقط
زمانی وطن خواهد داشت
که حاکمیت طبقاتی حذف شود.



فقرا جزو کدام طبقه اجتماعی اند؟
حریف

فقرا و اغنیا
مفاهیم مبهم و ناروشنی اند که از نظامات برده داری و فئودالی به میراث مانده اند.

مثال:
هم
لومپن پورلتاریا
می تواند فقیر باشد
هم
پرولتاریا
هم
حتی اشراف فئودال و روحانی


پشت دریاها شهری است، که در آن وسعت خورشید
به اندازه ی چشمان سحرخیزان است
پشت دریاها شهری است
قایقی باید ساخت

شوق می آمد
دست در گردن حس می‌انداخت

فکر بازی می کرد

زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید،
یک چنار پر سار

زندگی در آن وقت،
صفی از نور و عروسک بود،
یک بغل آزادی بود..
سهراب سپهری

عجب خرافاتی



مهسا مادر



"دعا در اورشلیم"
خبرنگاری در یک مصاحبه از یک پیرمرد یهودی که به مدت شصت سال و هر بار ۴۵ دقیقه کنار دیوار مقدس اورشلیم(دیوار ندبه)به دعا کردن پرداخته بود پرسید:دعای روزانه شما طی این شصت سال چه بوده؟
.
پیرمرد در جواب گفت:
دعا میکنم برای صلح بین یهودیان،مسیحیان و مسلمانان،همچنین از بین رفتن جنگ ها و تنفر.رشد توام با بی خطری جوان ها و تبدیل شدن آنها به افراد با مسئولیتی که انسان ها را دوست باشند و بلاخره اینکه سیاستمداران و روحانیون به ما راست بگویند و منافع جامعه را فراتر از منافع خودشان قرار دهند.
.
خبرنگار پرسید:
و حالا بعد از شصت سال دعا کردن احساس شما در نهایت چیست؟
.
پیرمرد در پاسخ گفت:
احساس میکنم دارم با دیوار حرف میزنم!!


بدون حقیقت شناسی ،
خداشناسی
بی محتوا و بیمعنا ست.
نیاکان بیسواد ما حقیقت را خدا نامیده اند.


حرف درستی زده... واقعا خونه ساختند ولی توی یمن، و لبنان و سوریه و ونزوئلا، عراق و نوار غزه بقیه جاهایی که فقط خودشون میدونن
غریبه

دوستی با زباله های فاشیستی و فوندامنتالیستی
دوستی خاله خرسه است.
نظری به عراق و یمن و لبنان و سوریه بینداز و ببین
در یمن
حتی مستراحی آباد نمانده تا کسی رفع حاجت کند و خوش باشد
سوریه
خرابات شام است
لبنان
پس از انفجار در بندر
وحشتکده بحران زده ای بیش نیست که فقط به درد فرارمیخورد


جملات قصار علما

دیه جنین که (از نظر علما) روح در آن پیدا شده و پسر باشد ۴۸۰ میلیون،اگر دختر باشد ۲۴۰ میلیون! روح اگر پیدا نشده باشد و دختر یا پسر بودن مشخص نباشد ۳۶۰ میلیون و اگر به صورت گوشت درنیامده باشد ۲۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان،نتنها دیه ی جنین بی جنسیت بلکه گوشت نشده هم از دختر بیشتر است
ماه

روح از دید علما
به آلات تناسلی وابسته است.
همه چیز این طویله بند تنبانی است.





عشق مهمتره تو زندگی یا پول؟
ماتیلده

منظور ماتیلده از پول
احتمالا
امکانات مادی زیست است.
اگر چنین است
امکانات مادی زیست
مثلا مسکن و خوراک و پوشاک و بهداشت
مقدم بر عشق و دین و ایمان و هر هارت و پورت دیگری است



درنگی در دیالک تیک اندیشه و عمل

فقط در مورد سیاست که نیست.
کسانی که در جنقوری
پست های اقتصادی و علمی و هنری و مظامی و غیره دارند،
اصلا صلاحیت درخور ندارند.

مثال:
ساده ترین شرط داشتن پست اقتصادی
وقوف به مفاهیم اقتصاد سیاسی است.

خیلی ها
فقه خوانده اند.
یعنی
در بهترین حالت با مفاهیم فقهی آشنایی دارند.
خر
که نمیتواند سیاسی باشد.
گیرم که زندانی اش کنند و شلاقش بزنند.

بدون اندیشه،
عمل محال است و خوبا و خیال است




می ترسم قطار پیشرفت کشور با این شتابی که دارد تا به مقصد برسد اکثر مردم پرت شده باشند بیرون
کیان

پیشرفت
در قاموس زباله های فوندامنتالیستی
پسرفت است.
قطارشان عقب عقب می رود.



موسی کاظم

هدایت و دنیای دون
هی هدایت بدبخت
دنیا
ثمره کار عرقریز زحمتکشان است
دون
خودت و جد و آباء فئودالت اند.



چین به طویله تایوان اطلاق می شود.
 ج. خ. چین است
حتی در رسانه های امپریالیستی


بر اساس آمار گردآوری شده از سوی شبکه حقوق بشر کردستان از آغاز خیزش سراسری مردم ایران در پس قتل حکومتی ژینا #مهسا_امینی تاکنون دست‌کم ۱۲۱ شهروند کُرد در جریان اعتراضات مردمی در شهرها و روستاهای کردستان و دیگر مناطق ایران توسط نیروهای نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی ایران کشته شده‌اند.

مفت ترین چیز در جهان جان کردها و افغانی ها ست



پابلو پیکاسو
من در ایام کودکی در اسپانیا
فقیر بودم
و
با طرز زیست فقرا آشنا بودم.
وقتی فهمیدم که کمونیست ها طرفدار فقرا هستند
کمونیست شدم.

هی پیکاسو
کمونیست ها
طرفدار فقرا نیستند.
طرفدار پرولتاریا هستند که سوبژکت تاریخ است
و
گشاینده طلسم تاریخ.






شب است و چهره میهن سیاهه
.نشستن در سیاهی ها گناهه



وحدت ارگانیکی درخت کهنسال با دهقان کهنسال


۱۹۰ هزار سپاهی
به نقل از مجله اشپیگل آلمان
دارای سرمایه وصنایع داخلی وصاحبان سرمایه گذاری در خارج از کشور اند.
مگه مغز بادوم خوردند که تابع نباشند.

تابنده

جزو و عضو طبقه حاکمه اند
هم
از تبوره می خورند
و
هم
از آخور.


نام تابلو:
تلاش برای معاش
اثر:
کریستیان کروخ؛
نقاش نروژی





ساده ترین نسخه سعادت پرهیز از تفکر است.
فرنگی

هی فرنگی بدبخت
پرهیز از تفکر
ساده ترین نسخه خریت است و نه سعادت.



اولا دنیا آفریده نشده است.
واقعیت عینی خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.

خلایق خر
تغییر واقعیت عینی را با خلق و فنای آن عوضی میگیرند

اگر منظور از دنیا
جامعه باشد
خالق جامعه
توده های مولد و زحمتکشند

الله
عکس آسمانی ـ انتزاعی اشراف برده دار و روحانی (آل عبا) ست
عبادت
برای تمرین بردگی طبقه حاکمه است و بس.



داروها و امپول های روانگردان بهشون میدن به عمد
تا دست به خودکشی بزنن
مهلا

آره.
مرجع تقلید سیدعلی و شرکاء
آیة الله پوتین است.

پوتین
هم
هر مخالف بند تنبانی تر از خودش
را
ا در داخل و خارج از طویله
به نحوی از انحاء
مسموم و معدوم می سازد و یا حتی علنا ترور می کند.



مطالبات کودکان
برتولت برشت

بمب افکن ها نباید خانه را ببینند
و
خانه ها نباید به اتش کشیده شوند

شب باید برای خواب باشد
و
زندگی نباید جرم باشد.

کسی نباید به کشتن کسی واداشته شود
و
مادران نباید بگریند.

همه می توانند سازنده چیزی باشند
پس همه باید سازنده باشند.

جوانان باید برسند به جایی که سالمندان رسیده اند.

رهرو آن نیست
که
گه
تند
و
گهی
خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
رهرو آن است که گاهی بنشیند، نرود
تا ببیند که چه رفته است و چه باید برود
رهرو ان است که گر رفت خطا
ز خطا باز بگردد
ره دیگر برود



محمود درویش
به من بگو،
داروی فراموشی را کجا می فروشند
خصایص قبلی ام را کجا پیدا کنم
و
چگونه می توانم دوباره به خویشتن خویش آیم؟



خداپرستی در خرچننگ عیرانی یعنی پرستاری از خدای بیمار و بستری.
 در منطق تق و لق شاه پرستان

عقل که نباشد جان در عذاب است



در جنقوری و جهان
نه
شعور سیاسی امید برانگیزی
یافت می شود
نه
شخصیت سیاسی برانگیزی
و
نه
حزب و سازمان سیاسی برانگیزی.

تا چشم کار می کند
عوامفریبی
حاکم است.

تفاوت فی مابین
انواع مختلف عوامفریبان است و بس.




فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
مثل کنه اند.
هم
ماندن شان
هولناک است
و
هم
کندن شان.

فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
خردستیزند.
نمی توان با انها سر میز مذاکره نشست و قانع شان کرد.


گوستاور یونگ عشق و قدرت




استماع
(نیوشیدن، گوش دادن)
ارزشمندتر از موعظه و وعظ است.
ضرب المثل چینی

هی چینی
فراموش نکن که همه چیز در داربست دیالک تیکی معینی وجود و معنی دارد:
استماع
به شرطی استماع است که با وعظ (گفتن، ابراز نظر، واکنش اکتیو نسبت به نظر) توأم باشد
و
گرنه
آدم به درجه اشیاء و مجانین سقوط می کند.
استماع محض
همانقدر وجود و معنی دارد که وعظ محض.
سعدی صدها سال قبل می دانست:
مستمع
صاحب سخن را بر سر شوق اورد.
و مستمع
هر چه اکتیوتر و اندیشنده تر و صاحب نظرتر باشد
واعظ به همان اندازه گویاتر و داناتر و اندیشنده تر می گردد.

 


توماس مان
علائم و سمبل های مرئی و معلوم سعادت و ترقی کسی و یا سیستمی
وقتی نمودار می گردند
که
آن کس و آن سیستم
سقوط می کند و سرنگون می شود.

این قضیه
اولا نسبی است
ثانیا
بستگی به سوبژکت دارد.

مثال:
خلق های اتحاد شوروی
وقتی متوجه سعادت و ترقی در آن سیستم شدند و آه حسرت آن را از دل کشیدندد که اتحاد شوروی شقه شقه شد و ملل مختلف برادر به جان یکدیگر افتادند
کارخانه ها بسته شدند و سکنه زحمتکش دولت های جدید
برای لقمه ای نان آواره کشورهای دیگر شدند.
اما
همین پدیده در آیینه ذهن اولیگارش ها
انعکاس مطلقا دیگری داشته است.
پوتین
برگشت به سوسیالیسم نشانه نفهمی و خریت می داند
برای اینکه در اتحاد شوروی
نمی توانست پا از گلیم خویش درازتر کند و کیف خر کند.


مهسا و شیاد



روسی با اوکرایینی همسایه دیوار به دیوارند و اختلافی ندارند
برای اینکه امریکایی ئی در بین نیست.
فرنگی

هی فرنگی
تضادها
نه ملی
بلکه طبقاتی اند.
امریکایی ها هم
امریکایی انتزاعی و همگون و یکدست و یکسان نیستند.
جامعه امریکا
جامعه ای منقسم به طبقات اجتماعی است.
هم
ترامپ
امریکایی است
و
هم
آنجلا دیویس



علم اعضای بدن را پیوند می زند
و
دین قطع می کند.
حریف

کدام دین و کدام علم؟
فرق دین با علم چیست؟
مثال:
رشته علمی طب
هم
می تواند پیوند زند و هم قطع کند.
مثلا
پیوند قلبی و غیره
و
قطع غده های سرطانی و غیره.
دین
تابع زیربنای اقتصادی است.
مسیحیت روزی گالیله ها را به توبه وامی داشت
و
امروزه کاری به کار گالیله ها ندارد.
اسلام
هم
تابع زیربنای اقتصادی و طبقه حاکمه است


آره.
خواست فاشیسم و فوندامنتالیسم
برگشت به نظام برده داری است
که
اقلیتی انگشت شمار
به بهانه های نژادی و مذهبی
بر گرده اکثریت عظیم جامعه بنشیند و به استثمار خونین مبادرت ورزد.
انسان برتر نیچه
عنسان عنتر است و بس.
لاشخورهای خون آشامی از قبیل هیتلر و موسولینی و فرانکو و پینوچه و سیدعلی و ابوبکر بغدادی و بن لادن عربساتی و حماس و جهاد و نصر الله و حزب الله و پوتین و پالان اند



چقدر غم‌ انگیز است انسان برای رسیدن به
آرمان هایش اسلحه به دست باید آدم بکُشد و یا کُشته شود.
پروا
انقلاب اجتماعی
عالی ترین فرم مبارزه طبقاتی است
و
قابله انقلاب اجتماعی
(یعنی قابله تولد جامعه جدید از بطن جامعه کهنه)
قهر انقلابی است.
بدون اعمال قهر انقلابی
طبقات ارتجاعی
سرنگون نمی شوند
تا اخرین نفس
مقاومت می ورزند و شظی از خون به راه می اندازند.
قهر انقلابی
صرفنظر ناپذیر است



دنبال چی می گردید؟
قصد خود فریبی دارید و یا کشف حقیقت.
عیران زیر سلطه فوندامنتالیسم است که همشیره فاشیسم است
و
شکست فاشیسم در پی تبدیل جامعه به خرابات شام میسر می شود.
مثال
آلمان و ژاپن فاشیستی


* اکنون شما همه چیز را شنیده اید و می دانید که چرا باید به تنهایی خویش بازگردم. دوستان، من چیزی را از شما پنهان نداشتم!
و شما این را از من شنیدید، از کسی که هنوز کم گوترین انسان است و می خواهد که
چنین باشد.
آه، دوستان من، کاش هنوز چیزی برای گفتن با شما می داشتم. کاش هنوز چیزی برای دادن به شما می داشتم. چرا ندهم؟ مگر تنگ چشم ام من؟
زرتشت چون این سخنان بگفت، درد دوری از دوستان و نزدیکی زمان آن چنان بر او گران آمد که زار گریست. و کسی نمی دانست چه گونه او را دلداری باید داد.
باری، شبانگاه تنها به راه افتاد و دوستان اش را ترک گفت!
ـــ چنین گفت زرتشت


زرتشت نیچه
کمترین ربطی به زرتشت ندارد.
زرتشت نیچه
لاشخوری مثل خود نیچه و هیتلر و هایدگر وسیدعلی و شعبان بی مخ و سلیمان بی مخ و لاشخورهای دیگر است



زن و اژدها هر دو در خاک بِه
جهان پاک از این هر دو ناپاک بِه
زنان را ستایی، سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
پس پرده هر که دختر بود
اگر تاجدار است بد اختر بود
چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ
که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
فرودسی


گوته
من در تولد خود نقشی نداشته ام.
در مرگ خود هم نقشی ندارم.
من فقط در زندگی ام نقش دارم.

همه دعاوی گوته در این جمله
معیوب اند:
من
در جامعه وجود دارد ونه ایزوله از جامعه.
جامعه در تولید مثل
هیچکاره نیست.
تولید مثل در جامعه کنترل و تنظیم و دیکته می شود.

من در مرگ هم هیچکاره نیست.
کمیت و کیفیت تغذیه و کار و مسکن و بهداشت و زندگی
در کمیت و کیفیت مرگ مؤثرند.
کسی که مثلا عرق خور است و یا معتاد است و در طویله بغل مرغ و خروس و گاو و خر زندگی میکند
در تعجیل و تأخیر عزرائیل نقش دارد.

نقش فرد در کمیت و کیفیت زندگی هم
قبل از همه
به واسطه جامعه تعیین می شود.
اجامر طبقات حاکمه
تعیین کننده کمیت و کیفیت زندگی اعضای جامعه اند.
مثال:
افسران حزب توده
مثلا حجری و عمویی و شلتوکی و کی منش و باقرزاده و غیره
چه بسا
سه چهارم زندگی خود را در شکنجه گاهها و زندان ها گذرانده اند
و
حتی از تنفس هوای تازه محروم بوده اند.



نسیم یزدانی

نه
این خیال بافی نیست
رویاهایم
همچون گلهای شقایق
نرم و نازک اما قوی تر از کوه
دل سنگها را می شکافند و گُل می دهند
درد تو درد من است
در ازدحام شهرها
و یا دیوارهای تنگ زندان
گرسنگی تو
زخمی ست که بر تنم نشسته است
رویاهایمان اگر با عمل همراه شوند
هیچ مانعی متوقف مان نخواهد کرد
أذرخش فریادهایمان
از شوره زار این اشکهای بی پایان
گذر خواهد کرد
تا به اعماق دریا برسد
آنجا که اجساد زنان و مردان را
هنگام گریز از جنگ و نابودی
آب در آغوش می گیرد
آنجا که در بطن مادران
کودکان غرق می شوند
بی آنکه دریا را دیده باشند
فریاد من
پژواک صدای توست
در کارخانه ها، شهرها و یا زندانها
ما به دست صاحبان زندان و طناب دار
اسیر شده ایم
مبارزه تو
مبارزه من است
این خیال بافی نیست
آزادی هرگز تا ابد در حبس نمی ماند!
پایان

با تدوین مارکسیسم
دوره اوتوپی و رؤیا پرستی
برای همیشه سپری شده است
و
دوره علم آغاز گشته است.
علم الجامعه
به
علمی از طراز علم الاشیاء و ریاضیات
مبدل شده است.
غافلان
بدبخت اند.


ریاست وحدت جوانان آلمان
خشونت پلیس بر ضد هواداران محیط زیست
بی سابقه است.
آنهم جلوی چشم رسانه ها.

کمیت و کیفیت اعمال قهر
توسط طبقات حاکمه
را
تناسب ملی و بین المللی قوا
تعیین می کند.
مارکسیسم بیاموزید تا رستگار شوید


مشیری و خون
هی مشیری پستچی
منظورت از خون ها کدام خون ها ست.
از مصدقی ها
فقط
یک نفر خونش ریخته شد
دکتر فاطمی
آنهم
نه به دلایل سیاسی.
خون ریخته شده
خون توده بوده است.
توده تماشاگر نبوده است.
تماشاگر هم نیست.
پنبه از گوش برون آر و نیوش:
پارس پارسی بی بند سگان توده می اورد به هوش


در جنقوری جنون و جنایت و جهالت
نه
آزاد سیاسی
وجود دارد
و
نه
زندانی سیاسی.
حتی در خارج از طویله
شعور سیاسی و شخصیت سیاسی و حزب و سازمان سیاسی وجود ندارد.
ما جسته ایم
نبود
و
دیگر قید جست و جو را زده ایم
و
فقط برای اجنه پارس می کنیم.


هوا
بس نا زنانمندانه سرد است



در حد این نشریه ی دست راستی راسیستی، سقوط کردی
عارمان

از کجا فهمیدی نشریه فکاهی مثل توفیق
دست راستی است؟
ای هوشمند.
ضمنا
مگر جنقوری جنون و جنایت
دست چپی است؟
علاوه بر این باز انتشار آثار و افکار که وظیفه روشنگری است.
ما زباله های سران جنقوری را هم منتشر و نقد می کنیم
هدف تشویق خلایق به تمرین خوداندیشی است



ایران شده عیران.
جمهوری اسلامی
نه
جمهوری
است
و
نه
اسلامی است.
جنقوری است

عالی بود توضیحاتتون«کسب و کار هر خردمندی انتقاد از خود است!!» چقدر غریبیم با این مفاهی
ملودی

آره.
برای اینکه در زمنیه انتقاد اجتماعی
غفلت کرده ایم.
کسب و کار خلایق
هندوانه چپاندن زیر بغل هر کس است و نه انتقاد اجتماعی.
انتقاد را خلایق خر
با خصومت و بدخواهی و سوء نیت عوضی می گیرند.


قبرستان و رقص
عنقلابات قرن بیست و یکم و دستاوردهای شان

در ایالات متحده عنقلاب شد و توده بی همه چیز بی خبر از همه چیز
تحت سرکردگی فئودال فاسد میلیاردری
به
کاپیتول حمله برد و پس از ۴ ساعت کشمکش با پلیس کاپیتول اشغال شد و نمایندگان احزاب امپریالیستی ترسیدند
و
عنقلاب پیروز شد.
زنی با تیر پلیس بر خاک افتاد
پلیسی تحت فشار توده جان باخت
چند نفر هم خودکشی کردند
در مولا اما بر همان لولا چرخید.
در جنقوری جنون
پس از دادن دهها و یا صدها شهید و بازداشت و زجر ۱۸ هزار زن و جوان
و
محاکمه شان به جرم محاربه با خدای مفسدین فی الارض و المنبر
و
فتوای اعدام ۱۰ هزار نفر به تقلید از مولای متقیان
گورستان های جنقوری
رقاصخانه گشتند
و
رقاصخانه ها گورستان.
عجب هوشی بشر دارد
اگر من جای او بودم
کیف گاو و خر می کردم


تحت هیچ شرایطی
استفاده از قهر
مجاز نیست.
حتی اگربه نفع خیر باشد.
هرمان هسه

هی هرمان هسه
هرگز
مگو.:
«هرگز»

قهر
قابله انقلاب است
و
انقلاب
واجب تر از نان و اب است.
پس
زنده باد قهر انقلابی
پس
مرگ بر قهر ارتجاعی


تخیل
مهمتر از دانش است.
چون دانش محدود است.
البرت اینشتین

هی البرت
دانش چیست؟
دانش
مگر انعکاس واقعیت عینی نیست؟

وقتی واقعیت عینی
لایتناهی باشد
انعکاس لایتناهی که نمی تاند متناهی و محدود باشد.
ضمنا
فانتزی
بر پایه دانش شروع می شود.
به همین دلیل
خر نمیتواند به تخیل خطر کند.

پیش شرط تخیل
تشکیل پیشاپیش دانش است.
تخیل
لایتناهی نیست
دلبخواهی است

نه.
جنقوری و جهان
در حال گندیدن و زوال است
و
نه در حال نشو و نما.
با تخریب سوسیالیسم
تخریب جهان شروع شده است.
هیچ چیز جنقوری و جهان امید انگیز نیست.




آدم کجا میتونه از خودش شکایت کنه؟!
ماتیلده

منظور از شکایت چیست؟

انسان می تواند و باید معایب خود را کشف و رفع کند و کشف و رفع هم می کند.

منظور ماتیلده هم از شکایت همین است.
کسب و کار هر خردمندی
انتقاد از خود است.
این انتقاد از خود اما به تنهایی صورت نمی گیرد.
انتقاد از خو
در روند انتقاد اجتماعی مثلا انتقاد از همنوع صورت میگیرد:
در دیالک تیک روشنگری صورت می گیرد:
در دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از جامعه و همنوع خود
صورت می گیرد.

در این دیالک تیک
نقش تعیین کننده از ان انتقاد اجتماعی است.
کسی که نسبت به جامعه و جهان بی تفاوت است
نمی تواند از خود انتقاد کند.



نظرتون درباره ی خاندان قاجار چیه؟
ماتیلده

خاندان قاجار
نماینده اشرافیت فئودال و روحانی بوده
ضمنا وابسته به تزار روس بوده
و
بخشی از خاک ایران را در جنگ با تزار از دست داده
مظهر ارتجاع بوده
جنقوری اسلامی
سنت قاجار را تداوم میبخشد
سلاطین خرفت وخرافی قاجار
سرمشق سران جنقوری اند
ناصرالدین شاه فرقی با سران جلاد جنقوری نداشته
با بهانه و بی بهانه
گردن می زده
و
قربان صدقه آل عبا می رفته است.
شعری در تحلیل باد معده ای غزل حافظ دارد:
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت.

بلبلی برگ گلی شد ۶۷۸
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت
نقل از حافظه


گرم کردن خانه الزامی نیست.
اگر هوای خانه شبیه هوای بیرون از خانه باشد
خطر سرماخوردگی کم می شود.
فقط باید به طرز پوشش و نوع لحاف و غیره در خانه و ایزولاسیون خانه توجه داشت




و جهنم بود،آسمانی نداشت،اسید میبارید،هوا مسموم و کشنده بود،آبها آغشته به زهر،دیوارها بلند خاکستری و سلولها کوچک و متعفن زندانی بزرگ که آزادی تنها در بیداری ذهن ها ممکن بود،و جسم های متحرکِ سرگردانِ معذب،و شکنجه‌گرانی که به اذن بت بزرگ قلب جهنمیشان را ارضا میکردند
ماه

بیداری اذهان
مفهوم دقیق و رسایی نیست.
پیش شرط کسب آزادی
ترک خریت است
و
پیش شرط ترک خریت
کسب لیاقت مفهومی اندیشی است
و
پیش شرط کسب لیاقت مفهومی اندیشی
فراگیری تعریف علمی مفاهیم و تمرین کاربست آنها در روند هماندیشی باواسطه و بیواسطه با همنوع است



حکمت الهی
باور به مشیت و حکمت و قسمت و اراده الهی
به معنی باور به فاتالیسم است.
۱
فاتالیسم به نگرشی فلسفی اطلاق می شود که بنا بر آن، آدمیان محکوم بی قید و شرط جبر طبیعی کور در طبیعت و جامعه اند و توسعه تاریخی به طور تقدیری و مقدر است.

۲

فاتالیسم در تاریخ نقش ارتجاعی ئی بازی کرده است.

۳

فاتالیسم توده های خلق را به پاسیویته (انفعال، ضد اکتیویته) محکوم می سازد.

۴

فاتالیسم منکر نقش خلاق توده های خلق است.

۵

فاتالیسم به فاناتیسم مذهبی منجر می شود.

پایان

برای نجات از منجلاب فاتالیسم
باید به فراگیری مارکسیسم خطر کرد و ضمنا ترک خریت کرد و آدم شد


محترمیت عقاید



پیش شرط قدرتمندی یکی
خریت دیگری است.
دیتریش بونهوفر

نه.
هم منشاء قدرت از هر نوع
و
هم
منشا خریت در هر زمینه
جایگاه اجتماعی انسان ها است
و
منشاء جایگاه اجتماعی انسان ها
رابطه آنها با بر وسایل اساسی تولید است.
کسی که فاقد مالکیت بر وسایل اساسی تولید باشد
هم از نعمت قدرت محروم خواهد بود و از نعمت علم و فکر و فلسفه و فرهنگ.
این چیزها
الفبای مارکسیسم اند
و
ندانستن شان گناه است و شرم انگیز است.
اگر به کوچه ما آمدی
چراغ بیار
و
یک دریچه کر آن به کهکشان شکوهمند مارکسیسم بنگرم


مشیری و خون
هی مشیری پستچی
منظورت از خون ها کدام خون ها ست.
از مصدقی ها
فقط
یک نفر خونش ریخته شد
دکتر فاطمی
آنهم
نه به دلایل سیاسی.

خون ریخته شده
خون توده بوده است.
توده تماشاگر نبوده است.
تماشاگر هم نیست.
پنبه از گوش برون آر و نیوش:
پارس پارسی بی بند سگان توده می اورد به هوش


 شارلی عبدو بت شکنی

بت مقدس؟
بت معتاد به تریاک و هروئین و مخلفات

محمد علی عمویی و بازجوها

پیشرفت نیست.
چیست؟
امپریالیسم که شاه تابعش بود
راسیونال تر و هومان تر از فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم است.
فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
مظاهر توحش اند.


کسانی که بد حالند
خموشانند.
شکوه ها توسط از ما بهتران است و بس


ماه مو سپیدم
سردارِ شهیدم•

ضعیفه اش را سیدعلی از بیت المال میلیاردر کرده و تو قربان صدقه مرده می روی
این مزخرفات مکرر برای چیست و برای کیست؟
نه سوادی دارید و نه صداقتی.
فقط کفگیری دارید که به ته دیگ خورده است.
پس پارس های پارسی سگان گریخته از خاوران های تان برای کیست؟



مرگ غم انگیز است، وقتی مردنم هیچ کس را تنها نمی کند،
وقتی مردنم هیچ کس را تنها نمی کند، زندگی غم انگیزتر است

نه.
وقتی مردنت کسی را غمگین نکند
تو هراسی از مرگ نخواهی داشت.
وقتی مردنت موجب تنهایی کسی نشود
زندگی ات عاری از هراس از مرگ سپری خواهد شد.




بدترین اتفاق برای آدمی که توو کار خودش مونده اینه که در قبال دیگران هم مسئولیت داشته باشه. فرزند، مادر، همسر، دوست، صاحب کار مثلاً...
نیلوفر

سخت است
ولی ضمنا حاصلخیز است
مثال:
دوست ما
بیش از ۲۰۰ قصه کودکان ترجمه کرده و ما منتشر کرده ایم و اجنه برای جنکان خود خوانده اند که کیف جن کرده اند
اگر دوست ما ازدواج نمیکرد و بچه نمیداشت
مجبور نمیشد که قصه کودکان ترجمه کند
در نتیجه ما و اجنه از نعمت قصه های فلسفی  او محروم می ماندیم
و
خر می ماندیم

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر