۱۴۰۱ بهمن ۳, دوشنبه

درنگی در اندیشه ای (۶۲۵)

Ist möglicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen und Text
میم حجری
 
میکائیل پزشکی

«هر که از باد سر و کبر و نخوت گشت مست
دست گردون لاجرم روزی غرورش را شکست»

نکته های نغز دارد گفته های شیخ ما
هم همایش همدمش شد هرکه این در کار بست

سفله طبع است این جهان بر بند دامش پا منه
ای خوش ان کاو را که از رنگ وتعلقها بجست

بر سریر قدرتی هرگز نشاید سفله ای
تاج زرین سر نهد گیرد نیامی را به دست

غرّه از خود بینی و کبر و منیّت تا به کی
عقده از دل بر گشا تا کی بمانی خود پرست

عزّت نفسی بجو جانا تو کم از ذره ای
خرّم آن جانی که از دام منیّتها برست

حرص و آز از دل بشوی و محترم دار عهد را
دون و پست است آنکسی پیمانه پیمان شکست

ناکسان را با کسان در ره نباشد همقدم
همّت والا مجو از مردمان دون و پست
پایان


اشعار میکائیل به لحاظ فرم و فرمولبندی و صنعت و ساختار پوئه تیکی (شعر ی)
عاری از ایرادند.
محتوای این اشعار و مفاهیم شاعر اما قرون وسطایی ـ فئودالی و مذهبی ـ روحانی اند.
مثال:
 
سفله طبع است این جهان بر بند دامش پا منه
ای خوش ان کاو را که از رنگ وتعلقها بجست


معنی تحت اللفظی:
جامعه
پست فطرت و فرومایه و فریبنده و دامگستر است
گولش را مخور.
خوش به حال کسی که رنگ تعلقی به چیزهای دنیوی نداشته باشد.
 
در این بیت شعر
خط فکری فئودالی حافظ و مفاهیم او نمایندگی می شود:
تحقیر جامعه و جهان
از طریق نسبت دادن صفات بورژوایی (ضد فئودالی و ضد مذهبی - روحانی) بدان
نمایندگی می شود
و
لومپن وارگی اشرافی تبلیغ می شود.
 
جهان و جامعه بشری نه عجوزه هزار شوهر کش مکار و فرومایه
بلکه ثمره گرامی زحمات مادی و فکری عرقریز بشریت زحمتکش است.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر