میم حجری
میلاد عزیزی
" لوتر انجیل را واداشت تا به آلمانی سخن بگوید،
شما نیز همین کار (اثر) را با هومر کردید
بزرگترین هدیهای که میتوان به مردم داد.
زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمیشوند،
چیزهای عالی را میشناسند و داراییِ شخصیشان قلمداد میکنند
که با زبان خودشان به شناخت آنها نایل شوند.
مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
میخواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم."
از نامهی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسهی هومر) - می ۱۸۰۵
میر شمسالدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.
" لوتر انجیل را واداشت تا به آلمانی سخن بگوید،
شما نیز همین کار (اثر) را با هومر کردید
بزرگترین هدیهای که میتوان به مردم داد.
زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمیشوند،
چیزهای عالی را میشناسند و داراییِ شخصیشان قلمداد میکنند
که با زبان خودشان به شناخت آنها نایل شوند.
مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
میخواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم."
از نامهی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسهی هومر) - می ۱۸۰۵
میر شمسالدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.
اما او یکتنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.
۱
زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمیشوند،
که
که
با افکار متعالی آشنا شوند و آنها را از آن خود کنند.
(هضم و جذب کنند.)
درگیری مارکس و انگلس با هگلیانیست های جوان
هم
دقیقا
بر سر این نظر وارونه هگل بود.
هگلیانیست های جوان
خیال می کردند
که
اگر افکار متعالی کذایی را تبلیغ کنند، دوزخ زمین به بهشت برین،
تبدیل می شود.
مارکس و انگلس جوان
برای اثبات بطلان ادعای هگلیانیست های جوان،
می گفتند:
با افکار متعالی، فقط می توان افکار خرافی
را
نقد و نفی کرد
و
نه
شرایط مادی
(زیربنای اقتصادی)
را.
برای نفی شرایط مادی، به قوه مادی
نیاز مبرم است
و
تئوری انقلابی
پس از نفوذ در توده ها
به
قوه مادی بدل می شود.
قوه مادی ئی که قادر به تحول شرایط مادی (زیربنای اقتصادی) است.
(نقل به مضمون)
چکیده سخن مارکس و انگلس
این بود
که
انقلاب اجتماعی
امر توده ها ست.
امر توده ها تحت رهبری سوبژکت تاریخ.
سوبژکت تاریخی که تحت رهبری حزب انقلابی خویش است.
حزب انقلابی ئی که مسلح به تئوری علمی و انقلابی است.
به عبارت بهتر
انقلاب اجتماعی
امر توده های پیرو سوبژکت تاریخ است.
سوبژکت تاریخی که پیرو حزب انقلابی خویش است.
در
جامعه سرمایه داری
توده گردآمده زیر پرچم پرولتاریا.
پرولتاریای متشکل در حزب مارکسیستی ـ لنینیستی خویش.
۲
زیرا مردم، زمانی بَربَر محسوب نمیشوند،
که
که
با افکار متعالی آشنا شوند و آنها را از آن خود کنند.
(هضم و جذب کنند.)
منظور هگل از بربریت،
نه
بربریت
به
مثابه دوران تاریخی،
بلکه فئودالیسم است.
هگل
(بسان کانت و فیشته و فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و هولباخ)
فیلسوف بورژوازی آغازین
بوده است.
هگل و فویرباخ
خاتم الفلاسفه بورژوازی آغازین بوده اند.
مارکس و انگلس
هم
اثری تحت همین عنوان به رشته تحریر کشیده اند:
«لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک المان»
بربریت کذایی
به
مثابه زیربنای اقتصادی
روبنای ایده ئولوژیکی درخور خود
را
پدید می آورد
و
در
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
نقش تعیین کننده از آن زیربنای اقتصادی است.
بدون تغییر زیربنای اقتصادی، تغییر روبنای ایده ئولوژیکی هم محال است و هم آب در هاون کوبیدن است و بی ثمر است.
تبلیغ افکار متعالی
چیزی جز سیر و سلوک در روبنای ایده ئولوژیکی نیست.
هگل و فویرباخ
از
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
خبر نداشته اند.
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
یکی از مهم ترین دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی است
که
توسط کلاسیک های مارکسیسم تدوین شده است.
ماتریالیسم تاریخی
بسط و تعمیم ماتریالیسم دیالک تیکی بر جامعه بشری
است.
ماتریالیسم دیالک تیکی
شامل حال کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) می شود.
ماتریالیسم تاریخی
فقط
شامل حال جامعه بشری می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر