شین میم شین
باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۲)
بخش دوازدهم
۱
که بندی، چو دندان به خون در برد
ز حلقوم بیدادگر خون خورد.
سعدی
در این بیت شعر،
روانشناسی زندانیان را از صراحت تمام می گذراند و ضمنا هومانیسم فئودالی خود را برملا می سازد:
خون خوردن از حلقوم زمامداران کشور مغلوب.
آدم از قساوت فئودالی خردمند شیراز به حیرت می افتد.
چگونه می تواند چنین قسی القلبی یک سال بعد شعر ماندگار «بنی آدم» را بسراید؟
سعدی با این رهنمودهای نظامی
امید هر گونه اتحاد میان پادشاهان فئودالی را نقش بر آب می سازد.
رفتاری از این دست، دهن به دهن، سینه به سینه، نسل به نسل، کتاب به کتاب منتقل می شود و بازماندگان فراری زمامداران یاد شده را برای گرفتن انتقام
نیرو و انگیزه می دهد،
تا قبرستانی به نام «ایران» باقی بماند، که باقی مانده است.
در فجایع هولناکی که در ایران رخ داده اند، رخ می دهند و رخ خواهند داد، نقش مخرب سعدی و حافظ و امثالهم غیرقابل انکار است.
جالب مفهوم «بیدادگر» در این بیت شعر است.
سعدی هرگونه معیار و ملاک عینی ـ واقعی برای تعریف «بیداد» و «بیدادگر» را دور می اندازد و پادشاه کشور مغلوب را بیدادگر می نامد.
یعنی
دادگر
پادشاهان پیروزند و بس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر