۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

سیری در شعری از نیما یوشیج (5)

اثری از حسین رزاقی
شین میم شین

پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        معنی تحت اللفظی:
·        قبل از توجه به سخنوری کسی، باید به آدمیگری او توجه کرد.
·        اگر سخنور شهرت جهانی هم کسب کند، در صورت آدم نبودنش، شهرت او ارج و ارزشی ندارد.

·        نیما در این دو بیت، معیار ارزشی دیرین را مطرح می سازد:
·        معیار ارزشی موسوم به دوئالیسم  ننگ و نام را.
·        اما نه در سنت مرسوم، بلکه به شیوه ای نوین.
·        به شیوه از طراز نوین.
·        یعنی در سنت توده های مولد و زحمتکش.

1
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        به فرمولبندی دقیق این بیت نیما باید با دقتی دوچندان توجه کرد:
·        قبل از توجه به سخنوری کسی، باید به آدمیگری او توجه کرد.
·        در همین بیت تفاوت و تضاد اسلوبی نیما با سعدی آشکار می گردد و از تبحر تئوریکی نیما و از تسلط عمیق نیما به دیالک تیک ماتریالیستی پرده بر می افتد:

·        برای درک این تفاوت بهتر است مثالی از سعدی بزنیم:

 صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.

·        معنی تحت اللفظی:
·        صورت بظاهر زیبا پشیزی نمی ارزد.
·        مهم سیرت زیبا ست.

2
·        نیما و سعدی در تحلیل نهائی هر دو نظر واحدی را بدرستی نمایندگی می کنند:
·        در دیالک تیک نمود و ماهیت (فرم و محتوا، ظاهر و باطن، صورت و سیرت (سعدی)، سخنوری و آدمیگری (نیما))، نقش تعیین کننده از آن ماهیت است، از آن سیرت (سعدی) و آدمیگری (نیما) ست.
·        تفاوت و تضاد آندو اما کجا ست؟ 

الف
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.

·        تفاوت و تضاد آندو در این است که سعدی در دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و ماهیت، یکی از دو قطب را بدرستی برجسته می کند و از نقش تعیین کننده آن  پرده برمی دارد:
·        از نقش تعیین کننده سیرت.
·        ولی قطب دیگر را، یعنی صورت را، حتی صورت زیبا را هیچ واره تلقی می کند.
·        البته خود سعدی حکیم بسیار هوشمندی است و می داند که فرم چیزها هیچ واره نیست و نقش غول آسائی به عهده دارد.
·        ولی سعدی نمی داند که اسلوب دیالک تیکی را نمایندگی می کند.
·        دیالک تیک سعدی خوپو ست و نه آگاهانه.
·        سعدی به تجربه و ببرکت هوش نیرومند خویش به دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی وقوف پیدا کرده است.
·        سطر سطر آثار سعدی جولانگاه تبیین تردستانه ی دیالک تیک عینی است.

ب
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        نیما احتمالا می داند که چه می گوید و چرا چنین می گوید و نه چنان.
·        ما در روند تحلیل آثار نیما یا به این حدس خویش، جامه یقین خواهیم پوشاند و یا نسبیتی را وارد آن خواهیم ساخت:
·        نیما پیشاپیش از ثانویت نمود (سخنوری) پرده برمی دارد:
·        به همین دلیل می گوید:

پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        یعنی فرم و نمود و پدیده و صورت و نام و سخنوری و امثالهم ثانوی اند و اولین، مقدم و تعیین کننده ماهیت، محتوا، سیرت و  آدمیگری است.
·        اگر همین بیت نیما را به نثر فلسفی باز نویسی کنیم، به شرح زیر خواهد بود:
·        در دیالک تیک سخنوری و آدمیگری (که بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و ماهیت است)، نقش تعیین کننده از آن ادمیگری (ماهیت) است، بی آنکه سخنوری هیچ و پوچ محسوب شود.

3
·        این دقت فلسفی نیما، دقتی مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·        این تسلط نیما به اسلوب دیالک تیکی هم حیرت انگیز است و هم ستایش انگیز.
·        ما قصد پیشداوری راجع به جهان بینی نیما نداریم.
·        در روند تحلیل آثار نیما بیشک یقین قلبی کسب خواهیم کرد.
·        محتوای فلسفی ـ اسلوبی این بیت نیما اما همین است.
·        در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) نیما،  تعیین کننده نه نام، نه شهرت و آوازه، نه سخنوری، بلکه ماهیت فرد مورد نظر است، آدمیت او ست و آئینه آدمیت آدمی کار او ست، پراتیک او ست.
·        این موضع نظری نیما موضعی از سر تا پا مارکسیستی ـ لنینیستی است.

4
گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        نیما در این بیت، محتوای نظری بیت قبلی را تصریح می کند:
·        اگر سخنور، شهیر جهان هم باشد، ولی خودش آدم نباشد، شهرتش پشیزی نمی ارزد.

·        این موضع نظری نیما اما به چه معنی است؟

3
·        برای درک منظور نیما و برای تمیز موضع نظری نیما از موضع نظری فضلای فئودالی بهتر است که مثال دیگری از شیخ شیراز بیاوریم:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 108 ـ 109.) 
نبینی که در کرخ تربت بسی است
بجز گور معروف،  معروف نیست؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        نمی بینی که در خطه کرخ، گور فراوان است و علیرغم آن، فقط گور معروف کرخی، معروف خاص و عام است؟

4
·        سعدی هم در این بیت، معیار سنتی و فئودالی نام و ننگ را مورد تجلیل قرار می دهد و به عنوان معیار معیارها به خورد خواننده و شنونده می دهد:
·        بزعم شیخ شیراز معنای زندگی به میراث نهادن نام نیک و پرهیز از به میراث نهادن نام بد است.
·        سعدی در آثار و اشعار دیگر خود شیوه مشخص به میراث نهادن نام نیک را نیز تشریح می کند:
·        ساختن خانی، کاروانسرائی، شبخانه ای، یتیمخانه ای و غیره. 

·        تفاوت معیار اخلاقی ـ دوئالیستی ننگ و نام در قاموس نیما و شیخ شیراز اما کجا ست؟

5
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        تفاوت و تضاد آندو در این است که نیما دوئالیسم ننگ و نام را از نو تعریف می کند و در واقع آن را وارونه می سازد.
·        یعنی معیار ارزشی وارونه را وارونه می سازد.

·        اما وارونه سازی هر وارونه ای به معنی نفی و تصحیح وارونگی آن است.

·        نیما عملا و نظرا معیار ننگ و نام سنتی را سلب معیاریت می کند.
·        به درجه دوم اهمیت پرتاب می کند.

·        نیما نقش تعیین کننده را نه از آن نام و ننگ، بلکه از آن آدمیت و بربریت می داند:
·        در فلسفه تاریخ نیما در درجه اول مهم آن نیست که نام نیکی و یا بدی از خود به جا می گذاری و یا نه.
·        مهم  این است که خودت چه ماهیتی داری.

·        مهم و تعیین کننده آدمیت و یا بربریت تو ست.
·        نام نیک و بد ثانوی اند، فرعی اند و نه اولین و تعیین کننده.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر