۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (150)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
قسمت هشتم
انتقام از واقعیت
انتقاد از فرهنگ به مثابه انتقاد از فلسفه
تکمیل گسست از تفکر کلاسیک بورژوائی:
فریدریش نیچه    
ادامه

72
·        این معضلات اما بمراتب دست و پاگیرتر و مبهم تر می شوند، وقتی که نیچه در فلسفه واپسین خود برای اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نقش مرکزی قایل می شود و ضمنا راه را برای تعاریف ناهمگرا از آن باز می گذارد و یا نظرات خود را چنان فرمولبندی می کند که حاوی مبانی تعریفی ناهمگرا باشند.

73
·        تلاش های به عمل آمده در رابطه با اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نیچه اما در زمینه های زیر به بن بست می رسند:  

الف
·        در زمنیه تطهیر آن از دوپهلوئی  

ب
·        در زمینه حذف عناصر اسطوره ای از آن  

ت
·        در زمینه ارائه تعریف مفهومی دقیق از آن

74
 الفرد بویملر (1887 ـ 1968)
فیلسوف و پداگوگ المانی
او در تشکیل ناسیونال ـ سوسیالیسم المان نقش تعیین کننده داشته است.
  
·        تفسیر فاشیستی الفرد بویملر از نیچه به نیت تطهیر اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» از اسطوره صورت می گیرد.
·        (بویملر، «نیچه به مثابه فیلسوف و سیاستمدار»، ص 80، 1937)  

الف
·        از آنجا که بویملر همیشه طرفدار اسطوره و اسطوره ی نیچه بوده، مخالفت او با اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نیچه، نمی تواند به دلیل خصومت او با اسطوره باشد.  

ب
·        مسئله و مشکل بویملر این بود که اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نیچه با سرمستی و نشئه ی انقلابی نمای ناسیونال ـ سوسیالیسم در اواسط سال های 30 قرن بیستم و با شعار تشکیل رایش هزارساله نوین جور در نمی آمد.  

ت

·        اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» فی نفسه چنان دوگانه، متناقض و دوپهلو بوده که سمبل زمانی آن دوگانه، متناقض و دوپهلو بوده است.
·        لوویت می نویسد:
·        «نیمروز»

·        و در این «نیمروز» سمبل زمانی به بن بست می رسد.   

پ
·        «زرتشت»  نیچه به مثابه نافی انسان و زمان متعلق به انسان، اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» را در ورای انسان و زمان تعلیم می دهد.»

ث
·        لوویت و فینک می نویسند:
·        اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نیچه «کردو کیا ابزوردوم»  است.
·        (لوویت، ««فلسفه برگشت ابدی همیشه همان نیچه»، ص 13، 162
·        فینک «فلسفه نیچه»، ص 91، 1960)

·         (واژه کردو کیا ابزوردوم در رابطه با مسیحیت بکار می رود:
·        ایمان مسیحیت کردو کیا ابزوردوم (جفنگ) است.
·        چون ایمان مسیحی در تضاد آشکار و بی چون و چرا با شناخت عقلی اصیل و با شناخت مفهومی قرار دارد.
·        زیرا آدم شدن خدا و به صلیب کشیدن خدای آدم شده و مرگ خدا و زنده شدن مجدد خدا  با هر مفهومی از خدا در طول زمان در تضاد قرار دارد.  مترجم)   

ج
·        در اندیشه «برگشت ابدی همیشه همان» نیچه تمایلات مذهبی ـ آری، مذهبیت  ـ ایدئالیسم فلسفه حیاتی نیچه سوسو می زند.

75
·        توهم غلبه بر ایدئالیسم و خودویژگی انجام آن در تفکر نیچه با انتقاد از مسیحیت، اخلاق و فلسفه در هم تنیده است.
·        ایدئالیسم اروپا از دوره قرون وسطی عمدتا با مسیحیت گره خورده است و چه بسا به فلسفه اخلاق منتج شده است.
·        (البته به استثنای ایدئالیسم هگل که نیچه خصم کین توز بانی آن است.)
·        با یکسان قلمداد کردن ایدئالیسم و فلسفه توسط نیچه، چنان بنظر می رسد که در افتادن نیچه با مسیحیت، اخلاق و فلسفه به معنی غلبه قطعی و نهائی بر ایدئالیسم بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر