۱۳۹۳ شهریور ۵, چهارشنبه

سیری در افکار یغما گلروئی (1)



تحلیلی از شین میم شین  

·        ما امروز تصادفا و برای اولین بار به همت حریفی با نوشته ای از یغما گلروئی آشنا شده ایم.
·        ظاهرا ایشان خیلی معروفند و صدها هزار نفر طرفدار دارند.
·        در نتیجه می توان از طریق تأمل روی افکار ایشان با تیر واحدی حداقل دو نشان زد:


الف

·        از سوئی می توان با یکی از روشنفکران معاصر و معروف آشنا شد و در آئینه ی آثار او  به توسعه و یا سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی جامعه فعلی ایران تا حدودی پی برد.

·        چون در آثار هنری (و در هر اثر مادی و فکری و روحی دیگر) پدیده ها و روندهای طبیعی و اجتماعی بطور عینی (یعنی چه بسا بی آنکه خود صاحب اثر ملتفت شود) انعکاس می یابند.    



ب

·        ثانیا می توان به سطح  فکری و فرهنگی و اخلاقی و معرفتی ـ نظری متعالی و یا نازل  صدها هزار نفر از نسل جدید وقوف پیدا کرد که با افکار ایشان همسوئی دارند.


توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن، با سبیلای استالینی ‌شون 
هر طرف باد می ‌ره خم می ‌شن، مثل فواره ‌های تو میدون

·        شاعر در این بیت آغازین شعر، به هر دلیلی به معرفی توده ای ها می پردازد.


1
توده‌ ای‌ها هنوز هم هستن

·        کشف مهم شاعر این است که توده ای ها هنوز هستند.

·        این کشف و افشای آن اما به چه معنی است؟   


2
توده‌ ای ‌ها هنوز هم هستن

·        این اولا می تواند بدان معنی باشد که گویا کسانی بر این باورند که توده ای ها پس از سرکوب سازمان های حزب توده و اعدام اکثریت رهبری آن و تخریب عمیق اعتبار آن، محو و نابود شده اند.
·        شاعر اما چنین کسانی را در هر کجای هیرارشی (سلسله مراتب) اجتماعی هم باشند، به خطای فکری خود آگاه می سازد و ادامه حیات توده ای ها را آژیر می کشد.
·        حتما خواننده این شعر از خود می پرسد که چرا شاعر توده ای ها را زیر ذره بین خود قرار می دهد و نه اعضای احزاب و سازمان ها و گروه های دیگر را؟   



3
توده‌ ای ‌ها هنوز هم هستن

·        ما نه اهل خیال بافی هستیم و نه علم غیب داریم.
·        شاید شاعر ادامه حیات اعضای بقیه احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی را هم آژیر کشیده اند و اکنون نوبت به توده ای ها رسیده است.

·        در هر صورت، اگر کسی یافت شود که فکر کند که با انحلال حزبی و کشتار رهبری آن و تخریب سازمان های آن می توان فاتحه ای قطعی بر اعضای آن خواند، باید در بودن ذره ای مغز در کله چنین کسی تردید داشت.

4 
توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن

·        ایراد اسلوبی شاعر اما در این است که او اسلوب متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) مذهبیون با و بی عمامه را برای «روشنگری» خود به خدمت می گیرد.
·        اسلوب فکری شاعر همان اسلوب آخوندهای وطنی و بین المللی است.
·        توده ای ها یعنی اعضای حزب توده.
·        میان توده ای ها و حزب توده همان رابطه ای بر قرار است که میان قطره ها و رود، میان عضو و جامعه، میان عنصر و سیستم و یا میان جزء و کل.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک جزء و کل، دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


5
توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن

·        شاعر اما بسان طلاب حوزه های «علمیه» به جزء چسبیده است و کمترین اعتنائی به کل ندارد.
·        ایراد این متد و یا اسلوب فکری این است که شاعر به فرق، تفاوت و بدتر از همه، به تضاد دیالک تیکی جزء و کل، عنصر و سیستم واقف نیست.
·        در حالی که حتی شعرای قرون وسطی از قبیل سعدی به این دیالک تیک ها وقوف ستایش انگیز داشته اند.

·        مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، شیخ شبستر و غیره در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 


6
توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن

·        معمولا کسانی که از اسلوب متافیزیکی برای «توضیح» قضایا بهره برمی گیرند، یا عامی و عقب مانده و بی سوادند و یا عوامفریب و شیاد و حقه باز.
·        اینکه شاعری در دهه دوم قرن بیست و یکم اجزاء را علم می کند و کل را فراموش، عناصر را عمده می کند و رسوا می سازد و سیستم را نادیده می گیرد، هم تأسف انگیز است و هم شرم انگیز.
·        چون اجزای هر کل و عناصر هر سیستم می توانند ربط تعیین کننده ای به کل و سیستم نداشته باشند.
·        به همان سان که می توان تعدادی توده ای پیدا کرد که تابع وزش باد باشند، به همان سان نیز می توان توده ای هائی را پیدا کرد که شعورمند و شخصیت مند و پرنسیپ مند باشند.

·        تعیین کننده کل و سیستم است و نه جزء و عنصر.
·        البته بی آنکه جزء و عنصر هیچ واره و هیچ کاره باشند.


7
 توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن، با سبیلای استالینی ‌شون

·        شاعر اولین مشخصه ای که از توده ای ها در اختیار صدها هزار طرفدار خود قرار می دهد، سبیل مندی آنها ست.
·        توده ای ها بزعم شاعر همه از دم سبیل دارند.
·        آنهم نه سبیل فخر انگیز هیتلری، بلکه سبیل شرم انگیز استالینی.

·        خوب داشتن سبیل از هر نوع آن عیب است و یا حسن؟

·     صادق هدایت و نه فقط او، سبیل هیتلری داشت، آیا داشتن سبیل هیتلری حسنی برای صادق هدایت محسوب می شود و یا عیبی؟

·        آیا داشتن سبیل استالینی بزعم شاعر مثبت است و یا منفی؟

·        ضمنا می توان به دلیل سبیل کسی، ماهیت او را تعیین کرد و احیانا حلق آویزش کرد؟


5 
هر طرف باد می ‌ره خم می ‌شن، مثل فواره ‌های تو میدون

·        این بزعم شاعر دومین مشخصه توده ای ها ست:
·        پیرو باد بودن.

·        فواره واره بودن در معرض وزش باد.

·        این ادعای شاعر بدان معنی است که توده ای ها مشتی بی شخصیت و بی پرنسیپ اند.
·        شاید شاعر حق داشته باشد.
·        سؤال ولی این است که از 70 میلیون عضو جامعه فقط توده ای ها هستند که تابع بادند و یا احزاب و سازمان ها و گروه ها و شخصیت های دیگر هم یافت می شوند؟
·        اگر احیانا یافت می شوند، چرا شاعر فقط توده ای ها را افشا می کند و نه احدی از بقیه را؟


6
توده‌ ای‌ ها هنوز هم هستن، با سبیلای استالینی ‌شون 
هر طرف باد می ‌ره خم می ‌شن، مثل فواره ‌های تو میدون

·        حالا (و نه فقط حالا، بلکه همیشه خدا)  که دیوار توده ای ها کوتاه ترین دیوارها ست و هر علیل و ناقص الخلقه و عقب مانده مادر زادی حتی می تواند به آسانی خوردن آب از آن بالا رود، ما برای کشف صحت و سقم ادعای شاعر، آن را به محک تجارب خویش می زنیم.

·        ما حداقل صد نفر توده ای را شخصا و به نام می شناسیم و از این صد نفر حتی سه نفر سبیل استالینی نداشته اند.
·        ثانیا از این صد نفر حتی یک نفر به خاطر نداریم که لحظه ای از عمر خود را فواره واره زیسته باشد.

·        البته شاید شاعر شناخت وسیعتری از توده ای ها داشته باشند و ما در روند تحلیل این شعر با دلایل شاعر در این زمینه آشنا شویم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر