۱۳۹۳ شهریور ۴, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (164)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه     
قسمت دوم
ایدئالیسم حیات:
گئورگ سیمل 

 گئورگ سیمل (1858 ـ 1918)
فیلسوف، جامعه شناس آلمانی
از فلاسفه فلسفه حیات، نئوکانتیانیسم
موضوع پژوهش:
 فلسفه فرهنگ
جامعه تضاد

·        دیلتی هم جامعه شناسی را رد می کند و هم فلسفه تاریخ را.
·        (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 1، ص 86، 1923)

1
·        سیمل اما بر عکس دیلتی، فلسفه خود را به مثابه استنباط حیات عرضه می کند که ضمنا قرار بر آن است که هم جامعه شناسی باشد و هم فلسفه تاریخ.

2
·        تصویر فلسفی نمودین کلی (هبیتوس فلسفی) سیمل، اگرچه در دره ژرف میان دعوی اسه ئیستی (مقاله نگاری) ـ امپرسیونیستی و دعوی نا تمام سیستم مندی سرگردان است و از خط دیلتی منحرف می شود، ولی با قبول هسته اصلی تعالیم دیلتی، یعنی  مفاهیم حیات او، در خط دیلتی سیر می کند.  

الف
·        سیمل نیز بسان دیلتی، تأثیرات پوزیتیویستی را از آن خود می کند.
·        (ترولچ، «هیستوریسم و مسائل آن»، ص 572)

ب
·        سیمل ضمنا تأثیرات پوزیتیویستی را به انتقاد کانتیانیستی از شناخت پیوند می زند.
·        البته بعدها اعتبار آن را فقط به علوم محدود می سازد.  

ت
·        سیمل درک حیات را در خارج از سنت کانتیانیستی می جوید.  

پ
 فریدریش اشلایرماخر (1768 ـ 1834)
تئولوگ پروتستانی
فیلولوگ کهن
تئوریسین دولتی
سیاستمدار کلیسائی
پداگوگ
مترجم آثار افلاطون به آلمانی
مؤسس هرمه نویتیک نوین

·        سیمل بر عکس دیلتی، به اشلایرماخر روی نمی برد، بلکه خود را در خط فلسفه حیات رایج در زمان خود و در خط فکری شوپنهاور و نیچه می داند.  

ث
·        سیمل در سال 1918 اعلام می دارد که در تعریف فلسفی جهان، از قرن ها قبل، مفهوم حیات گسترش سلطه خود را شروع می کند و در نقطه عطف قرن به اتمام می رساند.
·        آنگاه «مفهوم حیات در کانون واقعیت و ارزش های متافیزیکی، پسیکولوژیکی، اخلاقی و هنری قرار می گیرد که آغازگاه و مرکز خود را در آن دارند.»

ج
·        اهمیت جهان بینانه ی نوزای مفهوم حیات پیشاپیش نشان می دهد که نمایندگان اصلی احساسات ارزشی مدرن ـ شوپنهاور و نیچه ـ  در آن مفهوم به هم می رسند.
·        (گئورگ سیمل، «قانون فردی. توضیحات فلسفی»، 1968، ص 15)  
3
·        سیمل بیشتر تحت تأثیر احکام انتقادی دیلتی از متافیزیک و کمتر تحت تأثیر محتوای بنیادی «هرمه نویتیک حیات»، ناب ترین تجلی حیات را به مثابه «مفهوم مرکزی جهان بینی» تلقی می کند، آنجا که «حیات، فراتر از تشکیل مسئله شناخت، به حقیقت امر متافیزیکی آغازین، یعنی به ماهیت وجود بطور کلی بدل می شود.
·        آن سان که پدیده موجود، ضربان و فرم نمودین و یا مرحله توسعه حیات مطلق است:
·        «حیات در شکوفائی کلی جهان به به مثابه روح به (عرش)    روح ارتقا می یابد و به مثابه ماده فرود می آید.»  
·        (همانجا، ص 164)   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر