۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

سیری در شعری از سیمین بهبهانی (2)


سرودِ نان
تحلیلی از شین میم شین 

·        این اولین شعری است که ما از سیمین بهبهانی می خوانیم و بسان خروس نابهنگامی دیر می خوانیم.
·        چون شاعر همین روزها دار باقی را وداع گفته است.
·        بزعم بعضی ها، «بانوی غزل» بوده و بزعم بعضی های دیگر «نیمای غزل.»
·        شاعر ظاهرا شهرت جهانی داشته و جوایز بین المللی هم به نصیب برده و حتی برک او ـ با ـ ما ابیاتی از ایشان را برای برقراری روابط شناور در«ابر» دروغ  موسوم به روابط برابر حقوق، در منابری قرائت کرده است.
·        بر جماعت حسود صد لعنت.

·        ما همین شعر سیمین را مورد تأمل عینی قرار می دهیم.
·        نه قصد دریافت منظور شاعر را داریم و نه قصد خیال بافی راجع به محتوای شعر او را.
·        هنر ما در بالا رفتن هراس آمیز از نردبام  مفاهیم هر اندیشه (هر جمله، هر بیت، هر نظر)  خلاصه می شود.
·        و به قول امیر نیک آیین مان، « مفاهیم پله های شعورند.»
·         مفاهیم آجرهای اولیه اندیشه اند که در کسوت کلمات، تجسم مادی می یابند، روی کاغذ می نشینند و دهان به دهان و سینه به سینه و نسل به نسل منتقل می شوند.

1
مطرب دوره گرد باز آمد
نغمه زد سازِ نغمه پردازش

سوزِ آوازه خوان دف در دست
شد هماهنگِ ناله سازش

·        ظاهرا منظور شاعر، حاجی فیروز است که مطربی «بی همه چیز» است.
·        به هنگام جشن نوروز می آید.
·        نه مکان و محل کار ثابتی دارد و نه جز اندام و آواز و ساز و استعداد خویش وسیله امرار معاشی.
·        یعنی پرولتر تر از هر پرولتری است.  
·        «بی همه چیز» تر از هر «بی همه چیزی» است.  

2
پای کوبان و دست افشان شد
دلقکِ جامه سرخِ چهره سیاه
تا پشیزی ز جمع بستاند
از سر خویش بر گرفت، کلاه

·        شاعر در این بند شعر با  مفاهیم «دلقکِ جامه سرخِ چهره سیاه» و «پای کوبی و دست افشانی» از هویت حاجی فیروزی مطرب دوره گرد پرده برمی دارد و با  مفاهیم « پشیز از جمع ستاندن» و  «کلاه از سر برگرفتن» از ماهیت طبقاتی او، یعنی از پرولتریت او:
·        رقص و آواز و سرگرمی و تفنن (به مثابه کالای موسوم به نیروی کار در اقتصاد سیاسی) و پشیز (به مثابه بهای کالای موسوم به نیروی کار) و جمع رائی و مستمع  (تماشاچی و شنونده) به مثابه مشتری و خریدار و مصرف کننده کالای موسوم به نیروی کار مطرب دوره گرد.

3
گرم شد با ادا و شوخیِ او
سور رامشگران بازاری
چشمکی زد به دختری طناز
خنده ای زد به شیخ دستاری

·        شاعر در این بند شعر، از رابطه حاجی فیروز با مستمع و رائی پرده برمی دارد:
·        مطرب و رامشگر دوره گرد، به ازای پشیر به مثابه دستمزد،  فقط رقص و آواز و شادی و شور و شعور و شعر عرضه نمی کند، بلکه  با جامعه خویش نیز رابطه نوعی و انسانی برقرار می کند.
·        انسان است و نه ماشین.
·        چشمکی به دخترکی شوخ و زیبا می زند و خنده ای به شیخی عمامه دار.

4
·        می توان گفت که شاعر میان مطرب و مردم رابطه دیالک تیکی داد و ستد برقرار می کند:
·        داد به ازای ستد و یا ستد به ازای داد.
·        عرضه (داد)  کالای هنری به ازای دریافت (ستد) پشیزی.
·        عرضه (داد)  نعم معنوی به ازای دریافت (ستد) نعم مادی (نان و مسکن و پوشاک و بهداشت و غیره)  
·        پشیز در تحلیل نهائی کلید قفل صندوق مایحتاج مادی و معنوی است.
·        مطرب دوره گرد می تواند با پشیز، حوایج مادی خود و خانواده خود را رفع کند:
·        پشیز برابر است با نان و پنیر و مسکن و بهداشت و آموزش و پرورش و غیره.

5
کودکان را به سوی خویش کشید
که بهار است و عید می آید

·        مطرب در این بیت شعر، با کودکان جامعه رابطه برقرار می کند و نه با دارندگان و دهندگان پشیز.
·        این بدان معنی است که مطرب دوره گرد ضمن تولید نعم معنوی،شعور اشاعه می دهد و به آموزش و پرورش فکری نسل جدید مبادرت می ورزد:
·        مطرب از تعویض فصول خبر می دهد.
·        از پایان زمستان سرد و تیره و یخبندان و شروع بهار ملایم و روشن و عطرافشان.

6
 مقدمم فرخ است و فیروز است 
شادی از من پدید می اید

·        مطرب در این بیت با افتخار و غرور و خود آگاهی از سوبژکتیویته خود، از سوبژکت وارگی خود، از نقش مؤثر و صرفنظرناپذیر خود، از «مولد شادی بودن خود»، از «مقدم مبارک و فیروز خود» پرده برمی دارد.
  
·        می توان گفت که در این بیت شعر، آگاهی و خود آگاهی، روشنگری و خودروشنگری دست در دست با هم می روند و دیالک تیکی را تشکیل می دهند:
·        دیالک تیک آگاهی و خود آگاهی را
·        دیالک تیکی روشنگری و خودروشنگری را
·         
·        این در طبیعت آگاهی است که با خود آگاهی همراه باشد.
·        با اشاعه آگاهی و با از آن خود کردن آگاهی، خواه و ناخواه،  خود آگاهی کسب می شود:
·        آگاهاننده و آگاه گردنده ضمنا به خویشتن خویش نیز آگاه می شود.

·        روشنگر با تنویر محیط زیست خود به خودروشنگری دست می یابد.

·        فرق، اختلاف، تفاوت و تضاد ماهوی پرولتر با برده و رعیت و کلفت و کنیز و نوکر و غلام همین جا ست:
·        آگاهی و خود آگاهی 

·        می توان گفت که گذار از رهیت و رعیت به پرولتریت ضمنا به معنی گذار از نادانی به آگاهی و گذار از ناخود آگاهی به خود آگاهی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر