۱۳۹۳ مرداد ۲۶, یکشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (46)


تحلیلی از شین میم شین 

چون بر حافظ خویشش نگذاری باری
ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای رقیب، اگر یار را رخصت وصل با حافظ نمی دهی، حداقل یکی دو قدم از او دورتر باش.  

1
چون بر حافظ خویشش نگذاری باری
ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک

·        خواجه در این بیت، مفهوم رقیب را بار دیگر در دیالک تیک عاشق و رقیب و معشوق مطرح می سازد و به مثابه مانعی بر سر راه وصل عاشق و معشوق تصور و تصویر می کند.

·        حالا نظر بر کل غزل خواجه می اندازیم:

ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
حق نگه دار که من می ‌روم الله معک

تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک

بگشا پسته خندان و شکرریزی کن
خلق را از دهن خویش مینداز به شک

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

چون بر حافظ خویشش نگذاری باری
ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک

پایان

·        این غزل ـ در مجموع ـ به خودستائی خواجه اختصاص یافته است:
·        در این غزل «من کهکشانی» خواجه ـ به قول فلاسفه فاشیسم ـ در کانون کاینات ایستاده است و بسان رندی لومپن و لات رجز سر داده است.
·        ولی بسان رندی لومپن و لات و نه کمتر و یا بیشتر.
·        این حقیقت امر در دو بیت این شعر بویژه آشکار و اثبات می شود:

1
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

·        معنی تحت اللفظی:
·        من کسی نیستم که تن به خواری کشیدن از دست چرخ فلک دهم.
·        اگر چرخ بر وفق مرادم نگردد، چرخ را در هم می کوبم.

·        رجز توخالی هم به همین می گویند:
·        کسی که از عهده رقیب مفلوکی برنمی آید و التماس دعا دارد که دو و یا سه قدم از یار دور باشد تا یار کذائی قایمکی نگاهکی به رویش اندازد، هارت و پورت می کند و گنده گویانه از برهم زدن چرخ دم می زند.

·        کسی که این جفنگیات خواجه را به مثابه انقلابی بودن او تفسیر کند، یا باید به عوام وارگی اش ایمان آورد و یا به عوامفریبی اش.

2
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر در خلوص قلبی من شک داری، مرا مورد آزمایش قرار بده.
·        تجربه و آزمایش برای تمیز عیار آدم ها محک مطمئنی است.


·        مفهوم «محک تجربه» در قاموس خواجه را قبلا مورد بحث قرار داده ایم و به عنوان گشتاوری مثبت، ولی ناقص و مخدوش و معیوب ارزیابی کرده ایم.
·        هم ماهیت رجز واره ی ادعای خواجه در بیت قبلی و هم تناقض مندی و پادرهوائی جهان بینی خواجه در همین بیت آشکار می گردد:

3
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

·        کسی که می خواست چرخ فلک را اگر بر وفق مرادش نگردد، برهم زند، اکنون از یار کذائی در هیئت تیمور لنگ و چنگیز منگ می خواهد که برای یقین در خلوص قلبی اش، او را به استالینگراد بفرستند.
·        ایکاش رند بی شرمی پیدا می شد و به خواجه می گفت:
·        اگر قادر به بر هم زدن چرخ کهنه و در افکندن طرحی نو هستی، بهتر است که قید محک تجربه را بزنی و به جای پیشه کردن نوکری و وابستگی، روی پای خود بایستی.

4
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

·        برای درک منظور اصلی خواجه از این بیت، بهتر است که آن مورد تحلیل دیالک تیکی قرار گیرد:
·        منظور خواجه از مفهوم «چرخ فلک»، همان مقوله جبر (ضرورت)  و یا به عبارت دقیقتر، جزم «مشیت الهی» است.
·        می توان گفت که خواجه در این بیت و در تعداد انگشت شماری از ابیات دیگر در چند غزل دیگر که احتمالا در حالت مستی سروده شده اند، دیالک تیک جبر و اختیار دیر آشنا را به شکل دیالک تیک چرخ فلک و آدمی بسط و تعمیم می دهد و سپس آن را وارونه می سازد.
·        البته نه وارونه سازی حقیقی، بلکه کشکی و هارت و پورتیستی.
·        چون خواجه آخرین کسی است که برای اختیار آدمی تره خرد کند.
·        قایل شدن نقش تعیین کننده در دیالک تیک جبر و اختیار (چرخ و آدمی)  به اختیار (آدمی)، پیشکش.

·        برای اینکه خواجه بکرات بر هیچ وارگی و هیچکارگی آدمی تأکید ورزیده است:

رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        به رزق مقرر راضی باش و دم مزن.
·        چون من و تو هیچ واره و هیچ کاره ایم و اجازه انجام کاری را نداریم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر