۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (441)


برابری طلب، عدالتخواه، سنت شکن، متعهد
صدمین سالگرد تولد مریم فیروز
و ششمین سالگرد مرگ وی
سالی که روزهای پایانی آن را پشت سر می گذاریم،
 صدمین سالگرد تولد مریم فیروز و امروز ۲۲ اسفند،
ششمین سالگشت خاموشی اوست
سرچشمه:
اخبار روز   
گاف سنگزاد

دانش آموخته مکتب مریم

مریم فیروز استاد کار توده ای میان زنان بود.
در دوران پس از انقلاب هر چند فرصت زیادی نیافت و تشکیلات دموکراتیک زنان پس از یک سال و نیم بعد از انقلاب آماج حمله گروه های فالانژ و فشار بود و مدام از فعالیت زنان در این تشکیلات جلوگیری می شد اما در همان دوره کوتاه نیز او توانست تجارب ارزشمندش برای کار با زنان را به نسل های پس از خود منتقل کند.
بی تردید روزی که تاریخچه فعالیت های توده ای میان زنان در شرایط ازاد نگاشته شود ردپای آموزه های مریم فیروز که برآمد تجارب فعالیت میان زنان در تمام دنیا بود را خواهیم دید.
دوری از شعار و شلوغی، استفاده از جریان ساده زندگی روزمره آنها برای کار ترویجی و دراز مدت میان زنان بیسواد و کم سواد و سنتی، لمس دردهای زنان و غیره چه دنیای بزرگی برای کار میان زنان ترسیم می کرد.
چه خستگی ناپذیر و امیدوار.
یادش گرامی

بهرام خراسانی
بزرگا انسانی بود، مریم فیروز

او بر خلاف بسیاری کسان که مدعی دادن چیزهای نداشته در راه مردم هستند، بسیار چیزهایی را که به راستی داشت، در راه آرمان خود، بهروزی مردم و کشورش وانهاد، بی آنکه خود را از کسی طلبکار بداند.
او و همسرش کیانوری، نه تنها از همه ی داشته های مادی، که از وجیه المله شدن نزد آدم های کوته بین، عوام اندیش و پر توقع نیز گذشتند.
برای کسی چون من که در دنیای واقعی و کشوری با ویژگی های ایران زندگی کرده و میکند، مریم فیروز انسانی این جهانی است که با دانش و آگاهی بالا در اندازه ی زمان خویش، به راستی سیاستورزی مردم گرا و ایران گرا بود.
از همین رو، برای من ایرانی، این انسان بزرگ جایگاهی بسی والاتر از کلارازاتکین یا روزا لوگزامبورگ یا هرکسی چون آنها دارد، با فاصله ای پرناشدنی.
من هیچگاه مریم فیروز را ندیده ام، و هرگز کسی یا چیزی را ستایش نکرده ام.
اما در برابر یاد مریم فیروز زانو می زنم.
مریم فیروز بزرگا بانویی بود که سربلندی ایران و ایرانیان را می خواست.
با سپاس از اخبار روز و کسانی که این گزارش را آفریده اند.

مسعود بهبودی
متا کامنتی بر کامنت دانش آموخته ای و علامه ای

·        من متأسفانه هنوز فرصت یافتن و خواندن چیز زیادی از مریم فیروز را نداشته ام و نوشته های همسرش کیانوری را به دلیل سطح تئوریکی و اسلوبی بسیار نازل شان نخوانده ام و نمی توانم بخوانم.
·        فکر نمی کنم که ارزش خواندن داشته باشند.
·        من فقط می خواهم روی نکاتی از این دو کامنت  دانش آموخته مکتب مریم و بهرام خراسانی تأملی کنم و نظرم را به محک این و آن بزنم.

الف
بی تردید روزی که تاریخچه فعالیت های توده ای میان زنان در شرایط آزاد  نگاشته شود  
ردپای آموزه های مریم فیروز که برآمد تجارب فعالیت میان زنان 
در تمام دنیا بود را خواهیم دید.

·        مریم فیروز بیشک یکی از سرداران وفادار حزب توده بوده است.

1
·        از زندگی مرفه و مجلل و فاسد و بی محتوای فئودالی ـ بورژوائی  بریده و به خدمت توده در حزب توده در آمده و مصائب و سختی های زیادی را تحمل کرده است.
·        مثل همه توده ای ها.

2
·        اینها همه شخصیت های توده و حزب توده بوده اند.
·        یادشان گرامی باد.

3
·        اگر کسی آموزه ای از مریم فیروز به یاد دارد، می تواند جمعبندی و منتشر کند تا مورد ارزیابی قرار گیرد.
·        انتظار پیدایش «شرایط آزاد» برای جمعبندی و انتشار آنها بیهوده است.
·        زمان دیگری فراز آمده است و هر کس هر چه می خواهد می تواند منتشر کند.
·        وعده سر خرمن برای چیست؟

ب
دوری از شعار و شلوغی ، استفاده از جریان ساده زندگی روزمره آنها 
برای کار ترویجی و دراز مدت میان زنان بیسواد و کم سواد 
و سنتی، لمس دردهای زنان و غیره

1
·        ما اگر واقع بین باشیم باید میان کار تئوریکی و توده ای حزب توده در سال های 30 و پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی مرزبندی کنیم.

2
·        در رابطه با فعالیت حزب توده در سال های 30 شاید حق با حریف باشد.

3
·        فعالیت حزب توده در سال های پس از پیروزی روحانیت در همه زمینه ها غلط و بی ثمر بوده و آب به آسیاب ارتجاع ریخته است.

4
·        حزب توده به دلیل فقر فلسفی توان تربیت توده ای ها را حتی نداشته است، چه برسد به تربیت توده.
·        کیانوری را شاید بتوان یکی از بیسوادترین رهبران حزب توده محسوب داشت.

5
·        میراث نظری طبری و به آذین و غیره تحلیل دیالک تیکی شده اند و می شوند.
·        ایرادات بینشی و اسلوبی هراس انگیزی در آثار و افکار آنان به چشم می خورد که دلیل نظری خطاهای خطیر بخصوص اخیر حزب توده بوده اند.

6
·        ماستمالی این ایرادات در تحلیل نهائی به ضرر توده و پیشرفت اجتماعی است.

7
·        به همین دلیل هم است که حزب توده اکنون از فقر کادر تئوریک شدیدا رنج می برد و در میدان مبارزات ایدئولوژیکی حداقل تحت نام حزب توده حضور ندارد.
·        کمترین تلاشی هم در این زمینه از دهها دار و دسته به اصطلاح «توده ای» صورت نمی گیرد.
·        هنر برخی از آنها بازانتشار آثار قدیمیان است که باز هم بهتر از هیچ است.

ت
برای کسی چون من که در دنیای واقعی و کشوری با ویژگی های ایران زندگی کرده و میکند، 
مریم فیروز انسانی این جهانی است که با دانش و آگاهی بالا در اندازه ی زمان خویش  
 به راستی سیاستورزی مردم گرا و ایران گرا بود.

1
·        کشف منظور بهرام خراسانی از مفهوم «دانش بالا» آسان نیست.

2
·        مریم فیروز احتمالا استاد دانشگاه بوده و کیانوری تحصیلات علمی (معماری) عالی داشته است.
·        در زمینه تئوری رهایش اجتماعی اما هر دو بسیار فقیر بوده اند.

3
·        خودویژگی مارکسیسم ـ لنینیسم این است که پیش شرط آموزش راستین آن خاستگاه طبقاتی کارگری ـ دهقانی ـ توده ای است.

4
·        تعلقات طبقاتی مریم فیروز و کیانوری و غیره شاید مانع اصلی در راه «از آن خود کردن» (مارکس) این تئوری بوده اند.  

5
·         مفاهیم «مردمگرا و ایرانگرا» از گنجینه مفهومی خود بهرام خراسانی خیلی خیلی ایرانی اند که در بهترین حالت بورژوائی اند و به تحریف بیوگرافی مریم فیروز کمک می کنند تا به تحلیل اوبژکتیف و رئالیستی آن.

پ
 برای من ایرانی؛ این انسان بزرگ؛ جایگاهی بسی والاتر از 
کلارازاتکین یا روزا لوگزامبورگ 
یا هرکسی چون آنها دارد، با فاصله ای پرناشدنی

1
·        این نظر بهرام خراسانی خیلی خیلی ایرانی کمترین ارزش علمی و تجربی ندارد.

2
·        به احتمال قوی ایشان نه روزا را می شناسند و نه کلارا را.

3
·        مریم فیروز نه بلحاظ غنای تئوریکی و نه بلحاظ تسلط بر تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی رهایش زنان به گرد آندو حتی نمی رسد.

4
·        بخصوص کلارا ستکین در زمینه مسائل زنان و تئوری رهائی نهائی زنان از متفکران کلاسیک پرولتاریا ست و نظیری برای او وجود ندارد.

5
·        وجه مشترک مریم فیروز با آندو پیگیری و استقامت انقلابی است.
·        مریم فیروز توده ای زیست و توده ای دار باقی را وداع گفت، بسان آندو.

6
·        بهرام خراسانی مثل همیشه مدح شبیه ذم می کنند:
·        مریم فیروز را بطور سطحی، الکی، کشکی و سوبژکتیف (دلبخواهی، حساب شده و سنجیده و اندیشیده) «می ستایند» تا کلاسیک های پرولتاریا را تخریب و تحریف کنند.

·        بهرام خراسانی خیلی خیلی ایرانی ـ به قول خودشان ـ  اوپورتونیست اند و انتظاری جز این از ایشان ساده لوحانه است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر