۱۴۰۱ اسفند ۲۸, یکشنبه

درنگی در مقاله ای از سمیر امین (۴)


سمیر امین 

( ۱۹۳۱ –  ۲۰۱۸) 

اقتصاددان مصری- فرانسوی

میم حجری

دستاوردهایی که از درک ماتریالیستی انسان و تکامل اجتماعی اش حاصل می گردد 
به قرار زیر است.

 

۲
 ادامه


ماتریالیسم تاریخی 

نقش طبقه ی کارگر

 را

 که 

در
جامعه ی سرمایه داری به عنوان طبقه ای که مبارزه اش می تواند تحقق دهنده ی نظام سوسیالیستی باشد ، 

روشن و مشخص نماید.
ماتریالیسم تاریخی 

مارا قادر به درک آن نیروهای اجتماعی 

که 

هم 

درسطح یک کشور 

و

هم 

در سطح بین المللی ، 

که می توانند با حرکت و جنبش خود ، سوسیالیسم را تحقق بخشد، می کند.
برای نیل به این هدف استراتژیهای عملی برای پیشبرد مبارزه ارائه می دهد.

 

۱

ماتریالیسم تاریخی 

نقش طبقه ی کارگر

 را

 که 

در
جامعه ی سرمایه داری به عنوان طبقه ای که مبارزه اش می تواند تحقق دهنده ی نظام سوسیالیستی باشد ، 

روشن و مشخص (می) نماید.

 

خدمت سمیر امین در این مقاله، 

معرفی کم و یا بیش ماتریالیسم تاریخی است.

ماتریالیسم تاریخی

تحت جبروت ماتریالیسم  دیالک تیکی

 ناشناخته مانده است.

ناشناخته تر از ماتریالیسم تاریخی، تئوری شناخت مارکسیستی است که حتی سران احزاب کم و نیست، نمی شناسند.

 

مراجعه کنید

به

 ماتریالیسم دیالک تیکی و  ماتریالیسم تاریخی 


http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8001


تئوری شناخت

(نظریه معرفتی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11337

 

ماتریالیسم تاریخی 

نقش طبقه ی کارگر

 را

 که 

در
جامعه ی سرمایه داری به عنوان طبقه ای که مبارزه اش می تواند تحقق دهنده ی نظام سوسیالیستی باشد ، 

روشن و مشخص (می) نماید.

 

به نظر سمیر امین ماتریالیسم  تاریخی نقش طبقه کارگر را به مثابه بانی سوسیالیسم

روشن و مشخص می کند.

این استنباط سمیر امین اما نه استنباطی ماتریالیستی، بلکه استنباطی ایدئالیستی است.

این بدان معنی است که ماتریالیسم تاریخی برای طبقه کارگر نقش تعیین می کند.

واقعیت این است

که

نقش پرولتاریا در جامعه سرمایه داری توسط کلاسیک های مارکسیسم

کشف می شود.

تفاوت میان کشف و اختراع از زمین تا آسمان است.

کلاسیک ها

برای کشف این نقش 

دیالک تیک پراتیک پرولتری و تئوری مارکسیستی

را

به خدمت می گیرند.

تفاوت تعیین کننده میان کمونیسم اوتوپیکی و علمی همین جا ست.

مارکس و انگلس

با کشف این نقش طبقه کارگر است که شعار معروف خود را تبیین می دارند:

فلاسفه

تاکنون 

(یعنی تا قبل از کشف نقش پرولتاریا) 

فقط قادر به تفسیر جامعه و جهان بوده اند.

اما

اکنون
(یعنی پس از کشف نقش پرولتاریا)

 تغییر جامعه و جهان در دستور روز قرار گرفته است.

اما

منظور از نقش پرولتاریا چیست؟

یکی از مفاهیم بسیار مهم ماتریالیسم تاریخی، سوبژکتیویته در تاریخ است 

که 

در تزهایی راجع به فویرباخ

 کشف و اثبات و ابلاغ شده است:

تاریخ سوبژکت دارد.


تفاوت پدیده ها و روندهای طبیعت با جامعه

همین جا ست.

زلزله و باد و باران

به سوبژکت نیازی ندارند.

پدیده های جامعتی اما محتاج بی چون و چرای سوبژکت اند.

نقش پرولتاریا در جامعه سرمایه داری 

هم

همین سوبژکتیویته است.

پرولتاریا

سوبژکت تاریخ است.

 

سوبژکتیویته تاریخی

فقط خاص جامعه سرمایه داری نیست.

گذار از کمون اولیه به جامعه برده داری

هم

تحت سرکردگی سوبژکت تاریخ

میسر شده است.

برده داران 

در این مرحله توسعه جامعه بشری

سوبژکت تاریخ

بوده اند.

گذار از جامعه برده داری به فئودالی

و

گذار از جامعه فئودالی به سرمایه داری

هم

تحت سرکردگی سوبژکت های تاریخ(اشراف فئودال و بورژوازی) میسر شده است.

 

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر