۱۴۰۲ فروردین ۱۱, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۰۰)


 
میم حجری

 
نه.
عشق و نفرت بی دلیل
خاص کشور ما است.
ما نویسنده رئالیست نداریم
تا تبیین یابد.
در فرانسه و اسرائیل
مبارزه طبقاتی هست که ناشی از شعور سکنه متمدن این کشورها است.
شاه
کلافه شده بود.
دیروز جاوید شاه نعره زده بودند و فردا مرگ بر شاه.
از خود می پرسید:
مگر می شود؟

خود خاندان پهلوی هم دار و ندار کشور را فروخته بودند و در حساب های بانکی خود در خارج اندوخته بودند.
و
مردم در حسرت ساده ترین نعمات مادی و فکری بودند.
قضیه اکنون هم
همان است.
هر پاسداری با توله هایش سهامداری است
و خرمن دلار درو می کند
و
توده در آشغالدانی ها قوت لایموت می جوید.


توانا بود هر که دانا بود.

دارایی
بدون دانایی
شبیه پالان طلایی بر پشت الاغی
است

خریت به نفع هیچ خری نبوده است.
مارکس
شاملو
جد اندر جاد
پیرو نیچه ئیسم و فاشیسم و بعدها پیرو اگزیستانسیالیسم بوده است.
متفقین
پس از اشغال ایران
شاملو را با پدرش
حتی می خواستند اعدام کنند.
سطر سطر لاطائلات شاملو
فاشیستی است.
فاشیسم
هم چپنما ست.
هیتلر
هم می خواست سوسیالیسم برای نژاد عنتر بسازد


ضعیف الحجاب؟
حجاب بی مشتری مانده است؟
امپریالیسم المان
هم
همین هفته
حجاب زنان در کشورآلمان را به رسمیت شناخت.
نکند
بازار خرید و فروش پارچه
کساد مانده است؟
این نظر شاه
چه ایرادی دارد
ای علامه های عنقلابی جنقوری اسلامی؟
مگر دین اسلام کاملترین دین نبوده است؟
مگر مسیحیت کاملتر از یهودیت نبوده است؟
مگر اسلام نتیجه نفی دیالک تیکی همه ادیان پیشین نبوده است و کاملتر و متکاملتر از همه انها نبوده است؟


استالینیست ها
چنان وانمود می کنند
که
انگار
پوتین
مرتجعی متجاوز نیست .
چه بسا ادعا میکنند
که
پوتین کمونیست است.

به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟

جولیان آسانژ وجدان بیدار ژورنالیسم را آزاد کنید .!
"عدم انطباق تنها اشتیاق واقعی است که ارزش آن را دارد."
-جولیان آسانژ

وجدان بیدار ژٰورنالیسم مارکس و انگلس و لنین و برشت و یاران بوده اند.
کاشفان حقیقت
رادیکال اندیشانند
و
نه
انطباق ستیزان.
هر گردی گردو نیست.
مظلومیت
دلیلی بر جانبداری مظلوم از حقیقت نیست.
هشیار باید بود.
حتی مرگ کسی تحت شکنجه ویا در میدان
دلیلی بر طرفداری او از حقیقت نیست.
معیارهای رایج از دیرباز
باید مورد تجدید نظر قرار گیرند تا دکان عوامفریبی تعطیل شود و روشنگری علمی و انقلابی رواج یابد و حقیقت بر تخت نشیند.


«هنر» دروغی است که چشمانمان را
به روی حقیقت باز می کند !
پابلو پیکاسو

قسم به قبر قمر بنی هاشم
که پیکاسو
معنی حقیقت را نمی داند.
چون
خیال میکند که ضد دیالک تیکی حقیقت
دروغ است.
ولی نمی داند که دروغ ضد دیالک تیکی راست است.
ای بسا دروغ که حقیی است و ای بسا راست که باطل است.
سعدی صدها سال قبل می دانست:
دروغ مصلحت امیز
حقیقی تر از راست فتنه انگیز است.


سران سپاه
با فشار دگمه ای از غیب
همه منتقد مهره های اصلی طبقه حاکمه شده اند.
به جز شخص شخیص سید علی.
پشت پرده چه توطئه ای چیده شده است؟
کودتای سپاه و استقرار حکومت نظامی فاشیستی ـ فوندامنتالیستی؟

هیچکس
احمق نیست.
فرق ابنای بشر
در
تقسیم کار و تخصص
است.
حمال خرتر از بقال نیست.
نجار خر تر از عطار نیست.
هر کدام در زمینه حرفه ای و تخصصی خاص خود علامه است



هی هدایت
مردم خردمندند و نه خر.
خر تر از خر
خودتی که دست به خودکشی می زنی
چون
هیچ خری
دست به خودکشی نمی زند.


درخت پرنده واره
درخت لک لک واره
چه کسی می گوید که درخت بینا و دانا نیست؟


عجب مناطقی (منطق هایی)
بنا بر این مناطق هشلهف
مرده های هفت کفن پوسانده
ادم های بهتری اند.
بنابرین
زنده باد مرده ها


بدترین دشمن عیرانیان خود عیرانیان هستند.
عیرانیان نیازی به دشمن خارجی ندارند.
کسی چشم دیدن همنوعش را ندارد.
و این نفرت بی دلیل به همدیگر
تازگی ندارد.
این جماعت
حاضرند هر زباله ای را از خوارج به زر بخرند و بفروشند
ولی کمترین اعتنایی به علمی ترین افکار همطویله خود نداشته باشند.


بدترین دشمن عیرانیان خود عیرانیان هستند.
عیرانیان نیازی به دشمن خارجی ندارند.
کسی چشم دیدن همنوعش را ندارد.
و این نفرت بی دلیل به همدیگر
تازگی ندارد.
این جماعت
حاضرند هر زباله ای را از خوارج به زر بخرند و بفروشند
ولی کمترین اعتنایی به علمی ترین افکار همطویله خود نداشته باشند.


حاجی مجتبی
طویله به طور ملوک الطوایفی «اداره » می شود.
زیربنای اقتصادی اش کاپیتالیستی است
ولی روبنای ایده ئولوژیکی اش فئودالی ـ ملوک الطوایفی (خانخانی) است



معیار برای شناخت هر کس
نه داوری این و آن راجع به او، بلکه داوری او راجع به این و آن است.
تولستوی

بدبختی تولستوی
جهان بینی ایدئالیستی و طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) او ست.

۱
فرد
به تنهایی وجود ندارد.
فرد در دیالک تیک فرد و جامعه وجود دارد
و
در این دیالک تیک
نقش تعیین کننده از ان جامعه است.
برای شناخت حقیقی افراد
باید به جایگاه اجتماعی و خاستگاه و پایگاه طبقاتی انها توجه داشت
و
نه
به
نظر او راجع به این و آن و یا نظر این و آن راجع به او.

۲
در رابطه با دیالک تیک نظر این و آن (جامعه) راجع به فرد و نظر فرد راجع به این و آن
نقش تعیین کننده از ان نظر این و آ ن راجع به فرد است
بدون اینکه نظر او راجع به این و آن هیچ واره باشد.


دلایل،
قوی
باید
و
من،
تقی.
ﺭﺍﺑﺮﺕ ﺩﻧﯿﺮﻭ : ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺟﺎﻥ ﺗﺮﺍﻭﻟﺘﺎ : ﮐﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻩ ؟
ﺭﺍﺑﺮﺕ ﺩﻧﯿﺮﻭ : ﻣﻦ ﺑﻬﺶ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ !
ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻢ :
ﺗﻮ ﺟﻨﮓ ، ﺳﺮﺑﺎﺯهاﯾﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ
ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪن ﺑﯿﺮﻭﻥ ،
ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨن ﻭ ﺁﺗﯿﺸﺸﻮﻥ ﻣﯿﺰﺩن ،
ﺑﻪ ﺯﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩن ،
ﺳﺮ ﻣﺮﺩها ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺎ ﺗﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩن
ﻭ میذاشتنشون ﺗﻮ ﻣﯿﺪﻭﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭﯼ ﺟﻮﻥ ﺑﺪن !
ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ...
ﭼﻮﻥ ﺑﺸﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ
ﺍﺯ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﺑﺮ ﺑﯿﺎﺩ !


فرض کنیم که شما روی کار آیید.
با صدهاهزار بسیجی و پاسدار و لباس شخصی و پلیس و غیره
چه خواهید کرد؟
 
 بحث بر سر نظر شما ست.
ضرب المثل ها
باید تحلیل شوند
و نه قبول و یا رد.
هر چیز دیگر نیز به همین سان.
نظر این و آن راجع به چیزی
دلیل نیست.
به قول معروف
خریت خر
نه
در نظر خرچران و خرسوار و خرفروش و خرپرور راجع به خر
بلکه در خود خر است.
یعنی
محتوای هر شناختی
عینی است و نه ذهنی


این «شعر» معیوب باید تحلیل شود.
خدا
عکس است.
  اصل خدا
اعضای طبقات حاکمه اند.
اگر از همه اعضای طبقات حاکمه  از شاهان و شیخان و صدر اعظم ها و رؤسای جماهیر و قلدرها و لاشخورها و میلیاردرها و مفتخورها
تجرید به عمل آید،
مفهوم خدا تشکیل می یابد.
به همان سان که از تجرید  سرو و صنوبر و چنار و سپیدار و غیره
مفهوم درخت تشکیل یافته است.
مفهوم درخت و خدا
فقط در ذهن ما وجود دارد.
اصل مفاهیم درخت و خدا
در خارج از ذهن ما.
همانطور که شاه و شیخ قاصد دارند و پیام می فرستد، به همان سان هم عکس انتزاعی آنها (خدا) پیامبر فرستاده است.


۲۳ سال عمر کردن و از چنین فراست حیرت انگیزی برخوردار گشتن
شبیه معجزه است.
زنان شان چنین اند ایرانیان؟
۲۳ سال
مدت زمان بسیار کوتاهی شبیه آهی است.
ما صدها ضرب المثل را تجزیه و تحلیل کرده ایم.
ضرب المثل ها گنجینه های تجارب توده اند.
دستکم گرفتن شان مصلحت نیست.

بحران است اخوی
بحرانم می تواند مثل موریانه
سیستم حاکم را از درون بجود و پوکس سازد
به داد امت عیران مگر خدا برسد



کدام مذهب است که توانسته باشد پنج دقیقه از شرارت بشر بکاهد؟
برعکس می بینیم همیشه تعصب و خرافات حماقت بشر را برای پیشرفت مقاصد خود دست آویز قرار داده و یک میانجی کشیش یا آخوند لازم دارد که کلاه مردم را به امید بهشت و بیم دوزخ بردارد و به ریششان بخندد…
_توپ مرواری_
_صادق هدایت_

هی هدایت هارت و پورت کن بیسواد
مذهب ربط تعیین کننده ای به کشیش و آخوند ندارد.
اگر مذهب نباشد
جامعه به جهنم مبدل می شود.
حتی حریفی به نام داستایفسکی می دانست:
اگر خدا نباشد
هر جنایتی مجاز می گردد.
مذهب را فقط از موضع پرولتاریا می توان نقد و نفی و حذف کرد و با مارکسیسم جایگزین ساخت.
هر نقد دیگری از مذهب
ارتجاعی تر از مذهب خواهد بود.



هاینریش هاینه:

خردمند
به درک و توضیح همه چیز
نایل می آید
و
خر
به هارت و پورت راجع به همه چیز


سیستم جایگزین
سیستم جایگزینی برای فاشیسم و فوندامنتالیسم وجود ندارد.
خرابات شام در راه است و شطی از خون خلق.
کران تا به کران.
چمدان ها را بربندید و بگریزید.



همه ضرب المثل ها دروغ از کار درامدند:
آدم به آدم نرسید
دل به دل راه نداشت
پول خوشبختی آورد
بعد از هر تاریکی روشنی نبود
خوبی کردیم و بدی دیدیم..
حضرت زینب

نه.
ضرب المثل ها نتایج تجرید تجارب توده اند و اعتبار عام دارند.
اگر
اینجا و انجا هنوز وقوع نیافته اند
بدان معنی نیست
که
وقوع نیابند.

اگر کودک هنوز نشاشیده
بدان معنی نیست که نخواهد شاشید.
برای اینکه
شب دراز است و قلندر بیدار.


سرداران جنقوری و توله های شان


به عوض هارت و پورت توخالی خالی بنداانه
بیندیشید
و
به اندیشه لنینی
ایراد تجربی و نظری پیدا کنید
تا ما هم برای اموات تان
پانصد پارس بلند به زبان پارسی یعنی زبان سگان پارسنده بفرستیم

آخر
ای خرپرور
کجای این نظر ما چرند است
که
بسان خان های دهات تان
با دبه غبغب می اندازی و عندرز می دهی؟
اگر
سواد خواندن و فهمیدن نداری
حداقل
خاموش باش
تا آبروی خود را نبری
و
بتوانی به خر پروری ات ادامه دهی



نشاط اجتماعی
نه وجود دارد
نه امکان پذیر است
و نه معنی دارد.
جامعه طبقاتی
کشتارگاه است.
کدام نشاط اجتماعی


منظور از نیروهای مترقی کیانند؟
اوپوزیسیون شاه
پس از انقلاب ضد فئودالی سفید
روحانیت و اشراف فئودال و مرتجع و باندهای تروریستی ـ نیهلیستی وابسته بدان بوده است
احزاب و سازمان های سیاسی
همه از دم مرتجع بوده اند.
حتی حزب همین بختیار
حتی جبهه ملی
حتی نهضت آزادی
سازمان های فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام
منشاء بازاری و فئودالی داشته اند
چه بسا حاملین تمایلات نیهلیستی ـ فاشیستی ـ آنارشیستی بوده اند.
شاه مترقی تر از همه این زباله ها بود.
شاه
با انقلاب سفید و تقسیم اراضی فئودال ها
بورژوا شده بود
بورژوازی مدرن تحت سرکردگی شاه
مترقی تر از اشراف فئودال و روحانیت و بورژوازی سنتی بازار کثافت بوده است

وطن ، وطن
نظر فکن به من که من
به هر کجا ، غریبوار
که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام
همیشه با تو بوده ام
سیاوش کسرایی

منظور سیاوش از وطن
 نه سرزمین.
 بلکه توده است.
توده مولد و زحمتکش است.
توده هنوز وطن ندارد.
وطن توده غصب شده است.
و باید بازپس گرفته شود تا توده وطندار شود

عجب تحلیل الکی و خرکی ئی.
ناچیز
ناچیز است
و
نه هیچ و پوچ.
و نه عدم و نیستی.
یزدان فردوسی
مولد است و نه خالق.
مثال:
اهنگر از سنگ اهن (ناچیز) گاوآهن (چیز) می آفریند .
یزدان فردوسی
خداوند جان و خرد است و نه خر و خردستیز.
جنازه فردوسی
را به گورستان مسلمانان راه ندادند.
چون کافر قلمداد می شد.


انتی سمیتیسم
علل و دلایل گونه گون دارد.
کوربین
کشیشی مسیحی است
و
مسیحیت بدترین دشمن یهودیت است
چون برانند که حضرت عیسی را یهودا لو داده است.
آنتی سمیتیسم جنقوری اسلامی هم
بخشا مذهبی است.
و
بخشا فوندامنتالیستی است.
فوندامنتالیسم همشیره فاشیسم است که رادیکال ترین دشمن خلق فرزانه یهود است.
تار و پود قران به حمله بر یهودیت آلوده است.


ترقی ترقه وار به ترقی ما گفته می شود
رهاورد این چنین ترقی
حسرت به ماضی است

نماز جماعت اسکاتلند
هادی غفاری گفته:
 ما با منطق جهان را مسلمان میکنیم

هوشنگ اعظمی لرستانی از گروه چریک های فدایی حلق بود.
فدائیان خلق و اسلام و مجاهدین خلق و اسلام و دیمدام و لبملام
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی سفید و به ویژه پس از اصلاحات ارضی
تشکیل شدند و با حمایت بازار کثافت و روحانیت نکبت
اسم و رسم و نام و آوازه کسب کردند.
اینها همه جریاناتی نیهلیستی ـ تروریستی ـ فئودالیستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی چپنما با اسامی مختلف بوده اند.
همه هنرهای اینها را دیری است که حزب الله و طالبان و داعش الله و القاعده و غیره
رادیکال تر از اینها و پیگیرتر از اینها انجام می دهند.
نتیجه تبهکاری های این مرتجعین
شکست انقلاب سفید
و
پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه بوده است.
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد از هیچ آموزگار




سه چیز نمی تواند به مدت درازی پنهان بماند:
خورشید
ماه
و
حقیقت.

منظور بودا از حقیقت چیست؟
حقیقت هیمشه پنهان است.
حقیقت تنها چیزی است که اگر کشف نشود
میتواند هزاران سال پنهان بماند.
هدف از تدوین مارکسیسم
کشف حقیقت بوده است و نه چیز دیگر.
حقیقت همان اب حیات است که در ظلمات است


سهراب و موقتیت چیزها
من ـ زور مش سهراب سپهر؟
موقتیت همه چیز که دلیل بر حقیقت و حقانیت همه چیز نیست.
مهم
نه
ابدبت چیزی
بلکه فعلیت و مؤثریت ان چیز است.
خون را به سنگ فرش ببینید و تازیانه را بر اندام
و
چماق را بر فرق سر.
اینکه روزی همه خواهند مرد و جماقدار و قاتل و شکنجه گر به گور خواهند رفت
و حتی از چماق و تیر و تفنگ اثری نخواهد بود
تغییری در عذاب الیمی که توده تحمل میکند،
نمی دهد.

زمانه‌ی سیاه سپری می‌شود، روشنایی بر آستانه ایستاده است، باران می‌نشیند، آسمان صاف خواهد شد، آرامش خواهد رسید و شوربختی‌ها پایان می‌گیرد...
اما تا این همه در رسد، چه رنج‌ها که بر ما نخواهد رفت!
استفان تسوایگ

حریفی به نام حافظ
محتوای همین اندیشه حریف اطریشی را صدها بار بهتر (کلی تر، فلسفی تر) تببین داشته است:
گویند:
«سنگ، لعل شود، در مقام صبر»،
آری شود و لیک به خون جگر شود.

تسامح و تعصب چیه؟



در سال ۵۷
انقلاب نشده.
عن
گلاب شده.

انقلاب ضد فئودالی سفید
شکست خورده
و فئودال ها دوباره به قدرت رسیده اند.
البته
بعدا
بالاجبار به بورژوازی عجق وجق مبدل شده اند.
جنقوری اسلامی
اکنون کاپیتالیستی تر از زمان شاه
است.
روحانیت بورژوا
همه چیز جامعه را می فروشد تا خرمن دلار درو کند و به توله هایش در فرنگستان بفرستد که کیف خر کنند و خوش باشند



قوانين فوتبال بچه های کوچه ی آسیاب برقی (شميران) که بچه های من (پيرايه) هم جزوشان بودند.
* بچه ای که از همه چاق تر بود، دروازه بان می شد
*بچه ای که مالک توپ بود حق انتخاب بازی کن ها را داشت.
* اگر زياد قسم می خوردی، پنالتی بود، اگر نمی خوردی، نبود.
* بازی وقتی تمام می شدکه همه خسته می شدند.
*مهم نبود بازی چند چند است، تيمی که گل آخر را می زد، برنده بود.
* اگر در يارکشی انتخاب آخر بودی، آخر امیدت به زندگی بود.
* وقتی توپ می رفت زير ماشين در حال حرکت،
پر اضطراب ترین لحطه ی زندگی ات بود.
*مسابقه با تیم کوچه ی بغلی، مثل لشکر کشی هیتلر به لهستان بود.
* دختر همسایه که از کوچه رد می شد، همه مارادونا بودند.
* داور هم که کشک بود.
پیرایه

شاه
پس از انقلاب سفید
با
شاه ۲۸ مرداد
که متحد شیخ بود
تفاوت طبقاتی دارد.

راستی گر که پرستو به سفر پر نکشید
سفر و ر فتن و تغییر چه معنا میداشت

گر بهاران ندهد بانگ امیدی به خزان
باغبان با چه امیدی گل و ریحان میکاشت

دل بلبل به جمال گل اگر شور نداشت
سر پروانه اگر وسوسه نور نداشت
شهد گل گر هوسی در دل زنبور نداشت
مستی ماعبثی بود و دل آزرده بدیم
باده گر خاطره از گریه انگور نداشت
راستی گر که گلی چهره به باغی نفزود
گر که شمعی تن خود طعمه آتش ننمود
یا قناری به تمنای خود از گل نسرود
یا که شمع از سر پروانه حواسش نربود
یا که آهوی خرامان به چمن ره نگشود
ابر آبستن زاییدن باران بهاران نبود
آفرینش خسته از خلق خلایق میماند
دشت محروم ز دیدار شقایق میماند
شب بدون سحر و روی حقایق میماند
راستی. را به چه میماند شب وکلبه بی روح زمان
گرکه حماسه عشقی نبود در سرمان
یا که ماه شب وخورشید نبودندنگهبان زمان
راستی را که چه غم انگیز و پریشان بود این دفتر شعر
گر که انسان نبود حامی انسان به جهان
یا که همدل نشویم در همه پیدا و نهان
یا که غمخوار نباشیم به هم پیر و جوان
یا که رسوا ولی محرم سّرِ ‌ همگان
دوستان ،دوستان ای دوستان
بر هذر ای دوستان ای عاشقان
م.روزبان


راستی گر که پرستو به سفر پر نکشید
سفر و ر فتن و تغییر چه معنا میداشت
روزبه
ماهیت هر دو سفر یکی است.
در وطن تحصیل نان محال است.
به همین دلیل پرستو و محمد و مینو به مهاجرت مجبور می شوند.
اکنون
با تحول آب و هوایی و تولید نعمات مادی
در مقیاس جهانی
خیلی از پرندگان و جانوران
دیگر نیازی به مهاجرت (کوچ) نمی بینند.
خیلی از جانوران و پرندگان
در زباله دانی های پهناور
شکمی از عزار در می اورند و قید سفر را زده اند.
خیلی از پرندگان و جانوران
چه بسا
جنگل را ترک کرده اند و در پارک شهر ها و بالکن آپارتمان ها
سکونت گزیده اند و خلایق هم تغذیه شان می کنند.
میمون ها چه بسا محتوای کوله پشتی ها و ماشین های توریست ها و دکه دکان های میوه فروشان ر ابه تاراج می برند

محتوای طبقاتی هر دو سخن یکی است.
بهشتی از روحانیت پشتیبان انقلاب سفید انتقاد می کند که مردم را برای عبور از بحران انقلابی (بحران پس از پیروزی انقلاب سفید) به صبر دعوت می کنند.
صدیقی مردم را برای عبور از بحران عنگلابی به صبر دعوت می کند تا بحران بگذرد و حاکمیت طبقاتی طبقه حاکمه تحکیم گردد.
سخن واحدی در شرایط متفاوت
محتوای طبقاتی متفاوت دارد.


شناخت این واقعیت اساسی به علمی منجر شد که مادیت تاریخی نام دارد ، مادیت تاریخی ، به خلاف جامعه شناسی غرب
نقدی بر جامعه شناسی، ترجمه ، حشمت الله کامرائی ، ع ، نوریان

دو نفر علامه عیرانی جمع شده اند و کلی زور زده اند و مطلبی را غلط غلوط به فارسی برگردانده اند.
مترجم متون مارکسیستی باید مارکسیست باشد و نه بیسوادی بدبخت.
مفهومی به نام مادیت تاریخی
اصلا وجود ندارد.
ماتریالیسم تاریخی وجود دارد که فلسفه است.
فلسفه چیزی و جامعه شناسی چیز به کلی دیگری است.
جامعه شناسی یکی از علوم جامعتی است.
فلسفه
خرد کل اندیش است و نه علم.
علوم جزء اندیشند.




حجاب یعنی من آسیب پذیرم امنیت تو جامعه م ندارم یک کالای جنسی ام
یعنی واسه اینکه مردهای جامعه م به گناه نیفتند من باید تو گرمای چهل درجه حجاب کنم کمبود ویتامین دی بگیرم ریزش مو بگیرم ورزش و دوچرخه سواری نکنم چون اندامم معلومه
ماری

در صدر اسلام اصلا حجاب وجود نداشته است.
نمی توانست هم وجود داشته باشد
آن زمان هنوز نفت و گاز کشف نشده بود تا فروخته شود و میلیون متر پارچه خریده شود تا زنان جامعه محجب شوند.
حتی امکانات صنعتی لازم برای تولید خروارها تن پارچه وجود نداشت.
حجاب
اختراع فوندامننتالیسم سنی و شیعی است.





الیاس علوی
شاعر افغانی

#کودکان_کولبر در نوارمرزی #کله‌بر_نوسود
همه ما کودک هستیم
من ۱۳ سال سن دارم
من ١۵ سال سن دارم
من ۱٣ سال سن دارم
منم ۱۴ سال سن دارم
من ١٢ سال سن دارم
كاك خسرو
تو کُردی
من هزارەام
ما برادران تنی یکدیگریم
که قرنها همدیگر را گم کرده بودیم
تا امشب
در خانه کوچک تو در "سلیمانیه"
و این عرق ِ روسی که ما را چنین گرم کرده است
تا زبان هم را بفهمیم
كاك خسرو، كاك خسرو
چرا یک بطری عرق ِ روسی ما را به هم برساند؟
كاك خسرو
همین لحظه که من و تو غرق ِ عیشیم
دریاها حرکت می‌کنند
کوهها حرکت می‌کنند
از مرزی می‌گذرند
و وارد مرز دیگری می‌شوند
دور نیست آن صبح که از خواب برخیزیم
همه جا را آب گرفته باشد
لباسهای بازماندگان "آشویتس" روی جالباسی،
لچک‌های آن چهل دختر چشم بادامی روی طناب حویلی
و گوش کوچک ونگوگ در سینک آشپزخانه باشد
زمین بیرون بریزد همه‌ی آنچه در خود پنهان داشته
شناور شود همه‌ی رازها
تلخی عشق ویرجینیا وولف
تنهایی غمگین هیتلر
تن ِ زخمی بن لادن
و تو به چشمهاش ببینی
- چه چشمهای زیبا و معصومی...

كاك خسرو
دنیا غمگینم می کند..

پایان


لاطائلات جزنی را تحلیل مارکسیستی کرده ایم. جزنی از جبهه ملی بوده و آوانتوریستی بیسواد بوده است



تضاد میان منافع طبقات حاکمه و منافع توده پدید می آید و شدت می گیرد و نه میان دیکتاتوری و خواست مردم.

تو
اولا
نمی دانی که مارکسیسم چیست.
ثانیا
حرف زدن بلد نیستی.
ثالثا
مگر مارکسیسم ارتجاعی هم وجود دارد تا مارکسیسم انقلابی هم وجود داشته باشد.
سازمان راه کارگر
سازمانی تروتسکیستی است که روی دیگر مدال سازمان های استالینیستی است.

خدمت بزرگ راه کارگر
دفاع از حقوق زنان پس از شکست انقلاب سفید و پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه بوده است. همین و بس.



غبانو ليلما سعادت

«ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما»
این زندگی نریخت مگر زهر کام ما

در دام آتشین پلنگ ستیزه خو
از نور تا سیاهی شب هاست گام ما

یک مرز تا بدایت وسطایی هم نماند
بر بسته روز گار، تبر بر نیام ما

ما خود به دست خود بنهادیم آتشی
این نی که زندگی بکشد انتقام ما

با ذهن خسته زار و زبون تا کجا مگر
خورشید خفته در افق رو به شام ما

ای سرزمین سوخته در آه و ناله ها
باری تکان بخور تو که لرزیده جام ما

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر